کلمه جو
صفحه اصلی

رمان نو

دانشنامه عمومی

رمان نو یکی از جنبش های ادبی معاصر غرب است که همگام با تحولات اجتماعی و سیاسی در اواخر دهه ۱۹۵۰ در فرانسه شکل گرفت و هم زمان به انتقاد از شیوه های بیان واقع گرایانه و کلاسیک در رمان پرداخت. «رمان نو» که در میان انگلیسی زبانان بیشتر به ضد رمان شهرت دارد با انتقاد از عناصر سنتی روایت داستانی مانند شخصیت، حادثه و طرح بر آن بود تا با تأکید بر لزوم تحول دائمی در ادبیات، گونه ای نو از روایت داستانی را ابداع و معرفی کند که با اوضاع اجتماعی و زندگی جدید انسان هم خوانی بیش تری داشته باشد.
موج نو
این گونه از رمان با کتاب تروپیسم اثر ناتالی ساروت، آغاز می شود که رمان «پاک کن ها» ی آلن رب گری یه به آن استحکام می بخشد. رمان نو مکتب نیست، جنبشی است بدون رهبر و بدون مجله یا روزنامه، با این همه جهت گیری های رب گری یه او را رهبر ضمنی این جنبش می سازد. ناتالی ساروت در جایی ضمن اشاره به تفاوت های موجود میان نویسندگان رمان نو فرانسه می نویسد: «با این همه آنچه موجب پیوند ماست، رفتار و برداشت مشترکی است که نسبت به ادبیات گذشته داریم. وجه اشتراک ما اعتقاد به لزوم دگرگونی مداوم «صورت» ها و به آزادی کامل آن هاست». رولان بارت بر این باور است که معنی رمان، چیزی جز همین «صورت» ها نیست و در مقالهٔ پاسخ به کافکا آشکارا می نویسد: «همهٔ مفهوم رمان در شگردهای ادبی خلاصه می شود؛ ادبیات در شیوهٔ خود پدیدار می گردد». رب گری یه در گفتگویی می گوید: «این نویسندگان سال ها بود که می نوشتند تا من آن ها را در انتشارات مینویی گرد هم آوردم. با این وصف «رمان نو» به هیچ وجه یک مکتب نبود. هر کسی روی کتاب خودش کار می کرد؛ ولی از آن جا که این گروه وجود داشت، هریک از ما می کوشید در راه خود تا آن جا که امکان دارد پیش برود».
اصطلاحاتی چون «مکتب نگاه» یا «رمان نو» از تمرینات سادهٔ تجزیه و تحلیلی که رولان بارت از نخستین اثر آلن رب گری یه ارائه داد، به وجود آمدند. صفت نو فی نفسه، نه بهتر از صفت دیگری است و نه بدتر، بلکه به خودی خود بر چیزی دلالت نمی کند و در ادبیات به همهٔ آثار بزرگ گذشته که نمایانگر این تحول دائمی و ضروری قالب ها بوده اند، اطلاق شده است؛ تحولی که بدون آن، هنر داستان نویسی و به طور کلی هنر، نه می تواند پیش برود و نه زنده بماند (اثر استاندال نیز به اندازهٔ اثر پروست «نو» بوده است). پس اگر در آغاز دههٔ پنجاه این صفت دقیقاً برای نشان دادن نوع خاصی از رمان به کار رفته است، رمانی که بر خلاف سنت رایج شکل گرفته بود، طبعاً می بایست دلایلی خاص داشته باشد. در واقع رولان بارت تأکیدی بر جنبهٔ انقلابی و خارجی اثر رب گری یه داشت و به ویژه حذف معیارهای سنتی قصه نویسی توسط نویسنده که سبب حذف ریشه ای عناصر کلاسیک رمان نویسی شد.
«رمان نو» به آنچه در رمان سنتی معمولاً قهرمان یا شخصیت (پرسوناژ) و روند منطقی سلسله حوادث داستان اطلاق می شود اعتقادی ندارد. بلکه به روان کاوی جنبه های غیرعادی و نقاط تاریک شخصیت انسان می پردازد. شخصیت داستان هویت خاصی ندارد، تبدیل می شود یک حرف اول اسم یا یک ضمیر شخصی مذکر و مؤنث. در رمان کلاسیک ماجرا با درک دنیایی نظم یافته مطابقت دارد، ولی در رمان نو داستان در هم می ریزد. رمان نو به ویژه هرگونه اشتغال ذهنی ایدئولوژیک را دور می ریزد. به نظر رب گری یه، انتقال یک اندیشه، به کارگیری قالب سنتی را ایجاب می کند. در رمان نو نه جذابیت موضوع برای نویسنده اهمیت دارد، نه تسلسل منطقی حوادث و نه شخصیت های داستان. موضوع فقط قالبی است برای بازنمایاندن سلسله حوادثی که ممکن است هیچ ربطی به هم نداشته باشند و شخصیت ها، نظیر رهگذرانی هستند که از خیابان یا کوچه ای می گذرند.

دانشنامه آزاد فارسی

رمان نو (nouveau roman)
شکل ادبی تجربی. رمان نویسان فرانسوی همچون آلن روب گریه و ناتالی ساروت آن را در دهۀ ۱۹۵۰ پدید آوردند. این نویسندگان به شیوه های گوناگون در پی نادیده گرفتن شخصیت، پیرنگ، و ذهنیت نویسنده بودند تا جهان را به منزلۀ شیئی در ذات خود منسجم و مطلق تصویر کنند. شاهد پنهان (۱۹۵۵)، اثر روب ـ گریه، و کیهان نما (۱۹۵۹)، نوشتۀ ساروت، از نمونه های موفق رمان نو به شمار می روند. میشل بوتور، کلود اولیر و مارگریت دوراس در پدیدآوردن این قالب داستانی سهیم بودند. رمان نو را به سبب نادیده گرفتن روش های سنتی «ضد رمان» نیز نامیده اند.


کلمات دیگر: