کلمه جو
صفحه اصلی

درون خانه

لغت نامه دهخدا

درونخانه. [ دَ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) خانه اندرونی ، در مقابل بیرونی. || به مجاز باطن و ضمیر و جان :
از درونخانه کنم قوت چو نحل
چون جهان راست زمستان چه کنم.
خاقانی.

دانشنامه عمومی

به اتاق درونی و میانی نیایشگاه ها در معماری کلاسیک روم و یونان دَرون خانه یا مَقصوره یونانی یا صِلّا (به رومی: Cella) گفته می شود.
Encyclopædia Britannica Eleventh Edition، که در مالکیت عمومی قرار دارد.
در دوران باستان تندیس های آیینی و بت های ویژهٔ مورد احترام آن معبد را در درون خانه نگه می داشتند.در درون خانه ها معمولاً میزها یا پاسنگ هایی نیز قرار می دادند تا هدایا و قربانی ها را بر روی آن بنهند.سنگ های گرانبها، کلاه خودها، نیزه ها و تندیس های نذری زیادی به این گونه نیایشگاه ها اهداء می شد و درون خانه های بسیاری از پرستشگاه های رومی و یونانی به صورت گنجینه های پرمایه ای در آمده بود.


کلمات دیگر: