کلمه جو
صفحه اصلی

نمایان


مترادف نمایان : آشکار، باهر، پدید، پدیدار، پیدا، جلوه گر، ظاهر، علنی، متجلی، محسوس، مشهود، معلوم، نمودار، واضح، هویدا

متضاد نمایان : مخفی، ناپیدا

فارسی به انگلیسی

visible, apparent, manifest, conspicuous, explicit, outward

visible, apparent


apparent, conspicuous, explicit, outward


فارسی به عربی

مریی

مترادف و متضاد

seeming (صفت)
ظاهر نما، نمایان، ظاهری

visible (صفت)
پیدا، پدیدار، نمایان، مریی، وابسته به بینایی، قابل رویت، دیده شدنی

dominant (صفت)
مافوق، برتر، چیره، برجسته، عمده، غالب، مسلط، حکمفرما، نافذ، نمایان، فائق، مشرف

egregious (صفت)
بزرگ، برجسته، انگشت نما، نمایان، فاحش

ostensible (صفت)
نمایان، صوری، قابل نمایش

آشکار، باهر، پدید، پدیدار، پیدا، جلوه‌گر، ظاهر، علنی، متجلی، محسوس، مشهود، معلوم، نمودار، واضح، هویدا ≠ مخفی، ناپیدا


فرهنگ فارسی

واضح، هویدا، نمودار، آشکار، پیدا، ظاهرشدن
( صفت ) آشکار واضح .

درجۀ پنجم گام‌های بزرگ (major) و کوچک (minor)


فرهنگ معین

(نَ ) (ص فا. ) ظاهر، هویدا، آشکار.

لغت نامه دهخدا

نمایان. [ ن ُ / ن ِ / ن َ ] ( نف ) بسیار واضح و آشکار. ( آنندراج ). ظاهر. هویدا. آشکار. ( ناظم الاطباء ). مشهود. مرئی. علنی. فاحش. بی پرده :
بد اندر دلت چند پنهان بود
ز پیشانی آن بد نمایان بود.
بوشکور.
عجب دارم خدا بردارد این ظلم نمایان را
که پیش چشم من آئینه زآن رخسار گل چیند.
صائب ( از آنندراج ).
به چشم پاک کرد آئینه تسخیر آن پری رو را
چنین فتح نمایانی ز اسکندر نمی آید.
صائب ( از آنندراج ).
چون شکاف صبح صد زخم نمایان خفته است
در جگرگاه فلک از تیغ یک پهلوی او.
صائب ( از آنندراج ).
|| نمودارشونده. ( غیاث اللغات ). رجوع به معنی اول شود. || مجازاً، کلان و بسیار، چرا که هرچه کلان و بسیار باشد بالضرور ظاهر و نمایان است. ( غیاث اللغات ). رجوع به معنی اول شود. || دراز و عمیق ، چون زخم نمایان ، و این نیز راجع به معنی اول [ بسیار واضح و آشکار ] است. ( آنندراج ). رجوع به معنی اول شود. || ( ق ) در حال نمودن. ( یادداشت مؤلف ). در حال نشان دادن و اشاره کردن :
چو سال بد از وی خلایق نفور
نمایان به هم چون مه نو ز دور.
سعدی.

فرهنگ عمید

واضح، هویدا، نمودار، پیدا و آشکار.
* نمایان شدن: (مصدر لازم ) ظاهر شدن، آشکار شدن.

واضح؛ هویدا؛ نمودار؛ پیدا و آشکار.
⟨ نمایان شدن: (مصدر لازم) ظاهر شدن؛ آشکار شدن.


دانشنامه عمومی

نمایان (موسیقی). در تئوری موسیقی، نمایان یا دومینانت (به فرانسوی: dominant) پنجمین درجه در گام دیاتونیک است.
علت نامگذاری آن به عنوان «نمایان» (یا دومینانت، که معنای برجسته و نمایان دارد) آن است که در گام دیاتونیک این نت از نظر اهمیت و برجستگی آن در درجهٔ دوم پس از پایه قرار دارد.

دانشنامه آزاد فارسی

نمایان (دومینانْت) (dominant)
در موسیقی ، پنجمین نت از گام دیاتونیک ، مانند نت سل در گام دوماژور یا دومینور. آکورد نمایان توسط نت نمایان با آکورد پایه ارتباط می یابد، که به هارمونیک سوم آن مربوط می شود. مدولاسیون کلاسیک دربردارندۀ پیشروی هارمونیک از پایه به نمایان و برعکس است . این بازگشت ممکن است به صورت متقارن انجام شود، مثل فرم دوتایی سونات اسکارلاتّی، یا به صورت حلّ ناگهانی آکورد نمایان به آکورد پایه در قالب یک «کادانس کامل» باشد.

فرهنگستان زبان و ادب

{dominant} [موسیقی] درجۀ پنجم گام های بزرگ (major ) و کوچک (minor )

واژه نامه بختیاریکا

پِچ؛ فِچ؛ پِک؛ پِلِقنیدِه

جدول کلمات

هویدا

پیشنهاد کاربران

بارز

ظاهر

نشان دادن


ظاهر ، آشکار ، هویدا ، پیدا ، بارز ، بروز، جلوه گر، باهر، پدید، پدیدار، جلوه گر، علنی، متجلی، محسوس، مشهود، معلوم، نمودار، واضح

پید_ا نشان دادن

جلوه


کلمات دیگر: