بهیولی، هیولانی
(اسم ) ماد. اولی. عالم را که همواره متصور بصور ومتقلب باحوال واشکال و هیات مختلف است هیولی گویند و آن واحد وبسیط است . ابن رشد گوید : هیولی عبارت از تنها امری است که علت کون و فساداست و هر چه موجودی که عارض از آن طبیعت ( هیولی ) باشد غیرکائن و غیر فاسد است . ناصرخسرو در ترتیب تکوین عالم و موجودات گوید : سپس از نفس هیولی موجود شد بامور باریتعالی بواسط. نفس و عقل ومرهیولی رامرتب. چهارم آمدبد آنچه مر عقل را مرتبی دویی بودو نفس را بامرتبت سه یی لاجرم هیولی بچهار نوع اندر است یکی هیولای صناعی و دیگر هیولای طباعی وسه دیگر هیولای کلی و چهارم هیولای اول اعنی بی صورت . آنگاه پس ازهیولی طبیعت موجود شد اندر مرتبت پنجمی واز آنست که طبایع پنج است چهار از این بسائط آب است وپنج فلک آنگاه جسم .سپس ازاتحاد طبایع بهیولی اندر مرتبیت ششمی است ازبهر آنکه مرجسم را شش جانب است از زبر زیر راست چپ پیش وپس آنگاه صورت افلاک اندر مرتبت هفتمی است از آنست که افلاک هفت است . یا هیولی افلاک . حکما در موردهیولای افلاک گویئند : نوع هیولای افلاک غیر از هیولای عالم عناصر وکون و فساد است و از همین جهت است که افلاک در معرض کون و فساد و حرق والتیام نمی باشند. یا هیولی اولی . بالجمله مراد از هیولای اولی همان خمیر. اجسام وامری است که محل توارد و تعاقب صور است و محل استحالات وانقلابات است چنانکه خاک تبدیل نبات شود ونطقه انسان وحیوان شودومسلم است که نطفه درطی مراحل کمال وادوار و اکوار و اکوان خود در مرتبت بعد ازمرتبت اول بطورکلی باطل نمیشود و بالاخره چنین نیست که نطفه راسا باطل شده و انسان بوجود آید و اگر چنین باشد نتوان گفت که انسان یا حیوان ازنطفه است پس معلوم میشود که درتمام مراحل وصورچیزی باقی است که وحدت شخصیه ونوعیه به آن محفوظ است وهمان هیولای اولی است که خودبی رنگ و نام است .
پنبه قطن
(اسم ) ماد. اولی. عالم را که همواره متصور بصور ومتقلب باحوال واشکال و هیات مختلف است هیولی گویند و آن واحد وبسیط است . ابن رشد گوید : هیولی عبارت از تنها امری است که علت کون و فساداست و هر چه موجودی که عارض از آن طبیعت ( هیولی ) باشد غیرکائن و غیر فاسد است . ناصرخسرو در ترتیب تکوین عالم و موجودات گوید : سپس از نفس هیولی موجود شد بامور باریتعالی بواسط. نفس و عقل ومرهیولی رامرتب. چهارم آمدبد آنچه مر عقل را مرتبی دویی بودو نفس را بامرتبت سه یی لاجرم هیولی بچهار نوع اندر است یکی هیولای صناعی و دیگر هیولای طباعی وسه دیگر هیولای کلی و چهارم هیولای اول اعنی بی صورت . آنگاه پس ازهیولی طبیعت موجود شد اندر مرتبت پنجمی واز آنست که طبایع پنج است چهار از این بسائط آب است وپنج فلک آنگاه جسم .سپس ازاتحاد طبایع بهیولی اندر مرتبیت ششمی است ازبهر آنکه مرجسم را شش جانب است از زبر زیر راست چپ پیش وپس آنگاه صورت افلاک اندر مرتبت هفتمی است از آنست که افلاک هفت است . یا هیولی افلاک . حکما در موردهیولای افلاک گویئند : نوع هیولای افلاک غیر از هیولای عالم عناصر وکون و فساد است و از همین جهت است که افلاک در معرض کون و فساد و حرق والتیام نمی باشند. یا هیولی اولی . بالجمله مراد از هیولای اولی همان خمیر. اجسام وامری است که محل توارد و تعاقب صور است و محل استحالات وانقلابات است چنانکه خاک تبدیل نبات شود ونطقه انسان وحیوان شودومسلم است که نطفه درطی مراحل کمال وادوار و اکوار و اکوان خود در مرتبت بعد ازمرتبت اول بطورکلی باطل نمیشود و بالاخره چنین نیست که نطفه راسا باطل شده و انسان بوجود آید و اگر چنین باشد نتوان گفت که انسان یا حیوان ازنطفه است پس معلوم میشود که درتمام مراحل وصورچیزی باقی است که وحدت شخصیه ونوعیه به آن محفوظ است وهمان هیولای اولی است که خودبی رنگ و نام است .
پنبه قطن