کلمه جو
صفحه اصلی

افسون


مترادف افسون : جادو، سحر، طلسم، عزیمت، فسون، تزویر، حیله، دوال، شعبده، مکر، نیرنگ، عشوه، قر، کرشمه

فارسی به انگلیسی

charm, enchantment, gris-gris, magic, spell, incantation

incantation, charm


charm, enchantment, gris-gris, magic, spell


فارسی به عربی

بهجة , سحر , نوبة

فرهنگ اسم ها

اسم: افسون (دختر) (فارسی) (تلفظ: afsun) (فارسی: اَفسون) (انگلیسی: afsun)
معنی: حیله، تزویر، کلمات جادوگران، جادو، جاذبه، نیرنگ، مکر، سحرانگیزی، آنچه جادوگران برزبان می رانند، سخنی که برای فریب دادن و تحت تأثیر قرار دادنِ دیگران گفته می شود، ( به مجاز ) ویژگی دختری که به لحاظ زیبایی جاذبه دارد و دیگران را افسون می کند

مترادف و متضاد

جادو، سحر، طلسم، عزیمت، فسون


تزویر، حیله، دوال، شعبده، مکر، نیرنگ


عشوه، قر، کرشمه


bewitchment (اسم)
فریفتگی، فریب، طلسم، سحر، افسون

fascination (اسم)
فریفتگی، جذبه، افسون، فریبندگی، شیدایی

conjuration (اسم)
التماس، فریب، سحر، افسون، جادو

spell (اسم)
حمله، دوره، طلسم، افسون، جادو، جذابیت

charm (اسم)
طلسم، سحر، افسون، فریبندگی، دلربایی

enchantment (اسم)
سحر، افسون، جادو

glamor (اسم)
افسون، جادو، دلیری، فریبندگی، زرق و برق

incantation (اسم)
طلسم، سحر، افسون، جادوگری، جادو، افسون گری، افسون خوانی، تبلیغات

juju (اسم)
طلسم، افسون، بت، نظر قربانی

۱. جادو، سحر، طلسم، عزیمت، فسون
۲. تزویر، حیله، دوال، شعبده، مکر، نیرنگ
۳. عشوه، قر، کرشمه


فرهنگ فارسی

عددی کوانتومی که مشخصۀ کوارک‌ها و هادرون‌هاست و برای توصیف تقارن بین کوارک و لپتون ابداع شده است


فسون: حیله، ت ویر، مکر، نیرنگ، دمدمه، وکلماتی که جادوگران وعزائم خوانان هنگام افسون کردن می خوانند
( اسم ) ۲ - حیله تزویر مکر. ۲ - کلماتی که جادو گر و عزایم خوان بر زبان راند سحر جادو .

فرهنگ معین

( اَ ) (اِ. )۱ - مکر، تزویر. ۲ - سحر، جادو.

لغت نامه دهخدا

افسون. [ اَ ] ( اِ ) عزیمت.( آنندراج ). عزیمه و چیزی که شخص را از آفت و صدمه چشم زخم و زهر حیوانات زهردار محفوظ دارد. ( ناظم الاطباء ). خواندن کلماتی باشد مر عزایم خوانان و ساحران رابجهت مقاصد خود. ( برهان ). کلماتی که جادوگر و عزایم خوان بر زبان راند. ( فرهنگ فارسی معین ). || بمجاز مکر و حیله. ( آنندراج ). حیله. تزویر. مکر. ( فرهنگ فارسی معین ). حیله. تزویر. ( برهان ). || سحر. افسون. ( آنندراج ). شونست. سحر. شوبست. جادو. فریب. ( ناظم الاطباء ). فسون. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ عمید

۱. حیله، تزویر، مکر، نیرنگ، دمدمه.
۲. کلماتی که جادوگران و عزائم خوانان هنگام جادو کردن به زبان می آورند.
۳. سحر، جادو.
* افسون کردن: (مصدر متعدی )
۱. حیله کردن، نیرنگ به کار بردن.
۲. سحر کردن.

۱. حیله؛ تزویر؛ مکر؛ نیرنگ؛ دمدمه.
۲. کلماتی که جادوگران و عزائم‌خوانان هنگام جادو کردن به زبان می‌آورند.
۳. سحر؛ جادو.
⟨ افسون کردن: (مصدر متعدی)
۱. حیله کردن؛ نیرنگ به کار بردن.
۲. سحر کردن.


دانشنامه عمومی

افسون (آلبوم شکیرا). «افسون» (به اسپانیایی: Magia) نخستین آلبوم استودیویی از خواننده کلمبیایی شکیرا است.

دانشنامه آزاد فارسی

اَفسون
(یا: عَزائم) کلمات، اوراد، عباراتِ معین، مجموعِ ابجد عبارات یا کلماتِ خاص و سوگندهایی که به هنگام انجام اعمالِ مخاطره آمیز، دشوار یا خارق العاده بر زبان رانند، یا برای دورگردانیدنِ بلا (← بلاگَردان) و دفعِ چَشم زَخم بر مرکب یا مرکوبی نویسند (← بُدوح). شمارِ عباراتی که از آن ها با نامِ عزائم یاد می شود بسیار است. مرسوم است که عوام پیش از مبادرت (عزیمت) به انجامِ کار های خارق العاده یا مخاطره آمیز و دشوار، به کسی که عزائم خوان/مُعَزِّم/ افسون خوان گفته می شود، رجوع کنند و از او عزیمه ای درخورِ عملی که درصدد انجام آن هستند بخواهند. برخی در یگانگیِ عزائم خوانی و افسون خوانی اختلاف کرده اند. در بابِ عزائم و افسون، یگانگی و تفاوتِ آن ها، تألیفاتِ بسیار به فارسی و عربی در دست است. کُنوزالمُعَزِّمین از مشهورترین کتب در این باب است. استفاده از اوراد و کلمات و جملات و عباراتی که به اعتقاد بسیاری از مردمان جهان بر خدایان و نیروهای طبیعت اثر می گذارند و موجب بروز حوادث یا جلوگیری از اتفاقاتی می شوند، از روزگاران کهن مرسوم بوده و در ادیان گوناگون چون مسیحیت، یهودیت و دین هندو، به صورت دعا و زمزمه باقی مانده است. سرچشمه های عزائم و افسون ها را شاید بتوان در بابل و آشور جست وجو کرد. مراسم زار در ایران و سواحل جنوبی خلیج فارس و سواحل شرقی افریقا را می توان نوعی اجرای عزائم و افسون برشمرد. در گذشته بسیاری از ترانه های کودکانه را به منزلۀ افسون برای چیرگی بر باران و نیروهای طبیعت می دانستند. برخی افسون ها را هرکسی می تواند به کار برد؛ امّا برخی دیگر ملک طلق روحانی یا ساحری است که نفوذش از نیروی مفروض خیر یا شر منشأ می گیرد.

افسون (فیزیک). اَفسون (فیزیک)(charm)
در فیزیک، خاصیت یکی از انواع کوارک ها (ذرات بسیار کوچکِ درون پروتون ها و نوترون ها)، با نام کوارک افسون. اثرات افسون را فقط در آزمایش هایی می توان دید که با شتاب دهندهها صورت می گیرند.

فرهنگستان زبان و ادب

{charm} [فیزیک] عددی کوانتومی که مشخصۀ کوارک ها و هادرون هاست و برای توصیف تقارن بین کوارک و لپتون ابداع شده است

واژه نامه بختیاریکا

اَوسی

جدول کلمات

منتر

پیشنهاد کاربران

افسون به معنای عشق زیاد و حیرت اور است .

یعنی جادوگر 'سحر انگیز، بسیار زیبا

افسون به معنای مکر و حیله زنانه

افسون
یعنی پریشان حال

افسون به معنای جادوگر نیست
به معنای سحر و جادو هست
افسونگر به معنای جادوگر هست

افسون یعنی عشق

معنای افسون یعنی جادوگر و حیله گر می باشد

افسونگر کسی که همه رو عاشق و شیفتهخودش می کنه

من اسمم افسون خیلی ها باور نمیکنند خیلی ها فکر می کنند مخفف افسانه من هر چی میگم افسون یا میگن افسانه یا میگن اسم واقعیت همینه این اسم پدرم برام انتخاب کرده واقعا هم اسمم دوست دارم

افسون یعنی جادو و افسونگر یعنی جادوگر. افسون همان سحر وجادویی هست که افسونگر انجام میدهد.

افسون یهنی جادو جادگر جادو کننده

افسون یعنی زندگی
یعنی همچی
یعنی عشق
یعنی آرامش

ورد

ورد، جادو، سحر، طلسم، عزیمت، فسون، تزویر، حیله، دوال، شعبده، مکر، نیرنگ، عشوه، قر، کرشمه

افسون:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " افسون" می نویسد : ( ( افسون در پهلوی در ریخت اپسون apsōn بکار می رفته است. در بنیاد ، بُن اکنون است از مصدر "افسودن " ( = اَپْسودن در پهلوی ) که در پارسی کاربرد نیافته است و تنها" افسون " و " افسای" بن اکنون دیگر آن ، در واژگانی چون "مارْ افسای"، از آن به کار برده می شود. پاره ای از فعل ها چون "افسودن" دو بن اکنون دارند؛ نمونه های دیگر افزودن است، با بن های اکنون افزون و افزای؛ نمودن، با نمون و نمای و آزمودن، با آزمون و آزمای؛ سودن باسون و سای که ریخت "سونِ " آن در مصدر شینی سونش به یادگار مانده است. ) )
( ( بسی رنج برد اندران روزگار
به افسون و اندیشهٔ بی شمار ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 252. )


من اسمم افسون گاهی وقتا ب هر کسی میگم باور نمی کنه فکر میکنه افسانه خیلیا اصلان تا حالا اسمم ب گوششان نخورده یدمت مورد تمسخر قرار میگرفتم اونجایی ک معنی اسمم رو میدونستن مسخره میکردن چندین بار مادرم میخواست اسمم و عوض کنه ولی من عاشق اسمم😊

افسون یعنی افسوس حسرت خوردن یا سحر و جادو من هم مثل شما در همین حد می دانم

چاره گری
بسی رنج برد اندران روزگار
به افسون و اندیشه بیشمار
فردوسی ۳۲۵

اسم من افسون هست اسمی ک پدرم با کلی عشق برام انتخاب کرده و من هم عاشقانه اسمم رو دوست دارم افسون اسم کمیابی هست و کمتر پیش میاد ک کسی اسمش افسون باشه و ب هر کسی ک میگم اسمم افسون هست از زیبایی اسمم استقبال میکنه و این موضوع برام لطافت بخشه من امسال وارد ۱۶ سالگیم شدم و میتونم ک اسمم رو تغیر بدم البته ب پیشنهاد مادرم ولی من از ته دلم اسمم رو میپرستم و از اینکه پدرم این اسم زیبا رو برام انتخاب کرده و من صاحب این نام هستم ب خودم میبالم


طلسم و سحر

فریب. حیله. جادوکردن. درافسانه های قدیم آمده است که سحروجادواست

افسون ، یعنی جادو کردن، زیبا

رقیه


کلمات دیگر: