مترادف مولا : آقا، ارباب، خواجه، سرور، صاحب، ولی، دوستدار، بنده
متضاد مولا : عبد
۱. آقا، ارباب، خواجه، سرور، صاحب، ولی
۲. دوستدار
۳. بنده ≠ عبد
آقا، ارباب، خواجه، سرور، صاحب، ولی ≠ عبد
دوستدار
بنده
(ص .) (عا.) آب زیرکاه و کم حرف و دانا و زیرک و رند و ناقلا و فهمیده .
(مُ) [ ع . مولی ] (اِ.) نک مولی .
(ص فا.) مولنده ، درنگ کننده .
(از آتشکده ٔ آذر چ شهیدی ص 419).
مولا. (ص ) (اصطلاح عامیانه ) آدم آب زیرکاه و کم حرف و دانا و زیرک و رند و ناقلا و فهمیده . (فرهنگ لغات عامیانه ).
مولا. (نف ) صفت دائمی از مولیدن . درنگ کننده . سخت درنگ کننده . (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به مولیدن شود.
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
نظامی .
سعدی (بوستان ).
سعدی .
ناصرخسرو.
سعدی (بوستان ).
فرخی .
فرخی .
منوچهری .
منوچهری .
منوچهری .
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
نظامی .
نظامی .
نظامی .
نظامی .
ناصرخسرو.
مولا. [ م َ / مُو ] (اِخ ) دهی است از دهستان فریم بخش دودانگه ٔ شهرستان ساری ، واقع در 7هزارگزی شمال خاوری کهنه ده با 100 تن جمعیت . آب آن از چاه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
ماهیگیر