کلمه جو
صفحه اصلی

تالار


مترادف تالار : ایوان، صفه، سالن

فارسی به انگلیسی

hall, saloon, parour


hippodrome, amphitheater, amphitheatre, saloon


hall, saloon, parlour, parour, hippodrome, amphitheater, amphitheatre

فارسی به عربی

صالة , صالون , غرفة , قاعة , مدرج

مترادف و متضاد

ایوان، صفه


۱. ایوان، صفه
۲. سالن


hall (اسم)
راهرو، تالار، دالان، سالن، اتاق بزرگ، سال

amphitheater (اسم)
امفی تئاتر، تالار

chamber (اسم)
تالار، اپارتمان، خوابگاه، خان، حجره، اتاق، اتاق خواب، فشنگ خوریاخزانه، دفترکار

salon (اسم)
تالار، سالن، مشروبفروشی

saloon (اسم)
تالار، سالن مشروب فروشی، رستوران، مشروبفروشی

tolbooth (اسم)
تالار، زندان، گیشه دریافت عوارض راه، نواقل

tollbooth (اسم)
تالار، زندان، گیشه دریافت عوارض راه، نواقل

فرهنگ فارسی

رودخانهایست در مازندران که از دشت خینگ سرچشمه میگیرد و پس از گذشتن از علی آباد در مغرب لازین به دریا میریزد . شعب مهمش از کوههای سواد کوه جاری میشود. طولش قریب ۱۵٠ کیلومتراست.
سالن، اطاق بزرگ
( اسم ) ۱- خانه ای باشد که بر بالای چهار ستون یا بیشتر از چوب سازند. ۲- اطاق بزرگ طویلی که باطاقهای دیگر راه داشته باشد.
مارشال فرانسه و از مردان سیاسی بود ٠

فرهنگ معین

(اِ. ) اتاق بزرگ ، سالن .

لغت نامه دهخدا

تالار. [ تال ْ لا ] (اِخ ) مرکز بلوکی است به آلپ علیا در ناحیه ٔ گاپ بر کنار دورانس واقع است و 636 تن سکنه دارد.


تالار. [ تال ْ لا ] (اِخ ) (کامیل دوستن دوک دو. مارشال فرانسه و از مردان سیاسی بود. در سال 1652 م . متولد شد و بسال 1728 درگذشت .


تالار. ( اِ ) تختی یا خانه ای باشد که بر بالای چهار ستون یا بیشتر از چوب و تخته سازند. ( برهان ) ( از فرهنگ اوبهی ). عمارتی بود که چهار ستون بر چهار طرف صفه بر زمین فروبرند و بالای آن را بچوب و تخته بپوشند. ( فرهنگ جهانگیری ) ( فرهنگ رشیدی ). تخت یا خانه ای که بر بالای چند ستون سازند. ( ناظم الاطباء ). اطاق چوبی که بر بالای چهار ستون چوبی ساخته میشود به این طور که چهار ستون بزرگ در زمین فروکنند و وسط آن ستونها تخته ها کوبیده فرش اطاق قرار دهند و بالای ستونها را با تخته پوشیده سقف اطاق سازند. چنین اطاق در شهرهای مرطوب ایران مثل تبرستان و گیلان برای خواب شب تابستان استعمال میشود که هم بادگیر است و هم جانوران درنده را به آن راه نیست اما در تبرستان آن را اکنون نفار گویند. ( فرهنگ نظام ). در تبرستان آن را «ناپار» و«نپار» گویند. ( از آنندراج ) ( انجمن آرا ). رجوع به انجمن آرا و آنندراج شود. محمّد معین در حاشیه برهان قاطع آرد: کردی «تالار» ، گیلکی «تَلَر» :
چندین رنج و بلا و جور کشیدم
تاش به بالای خانه بردم و تالار.
سوزنی ( از فرهنگ نظام ).
رجوع به غیاث اللغات و لسان العجم شعوری شود. || عمارت عالی که ستون دارد و وسیع است. ( آنندراج ) و ( ازانجمن آرا ) ( ناظم الاطباء ). اطاق بسیار بزرگی که برای پذیرایی مهمان و غیر آن استعمال میشود: تالار سلام قصر پهلوی خیلی بزرگ است. ( فرهنگ نظام ). || تالاب و آبگیر . ( ناظم الاطباء ).

تالار. ( اِخ ) رودخانه ای است در مازندران. ( فرهنگ نظام ). رود تالار از سوادکوه گذشته و ببحر خزر میریزد. ( از التدوین ). رودی است در شاهی که دهستان کیاکلا را مشروب سازد. رجوع به تالارپشت و تالارپی و رجوع بسفرنامه مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 6، 42، 43، 48، 49، 50 و 56 شود.

تالار. [ تال ْ لا ] ( اِخ ) مرکز بلوکی است به آلپ علیا در ناحیه گاپ بر کنار دورانس واقع است و 636 تن سکنه دارد.

تالار. [ تال ْ لا ] ( اِخ ) ( کامیل دوستن دوک دو. مارشال فرانسه و از مردان سیاسی بود. در سال 1652 م. متولد شد و بسال 1728 درگذشت.

تالار. (اِ) تختی یا خانه ای باشد که بر بالای چهار ستون یا بیشتر از چوب و تخته سازند. (برهان ) (از فرهنگ اوبهی ). عمارتی بود که چهار ستون بر چهار طرف صفه بر زمین فروبرند و بالای آن را بچوب و تخته بپوشند. (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ). تخت یا خانه ای که بر بالای چند ستون سازند. (ناظم الاطباء). اطاق چوبی که بر بالای چهار ستون چوبی ساخته میشود به این طور که چهار ستون بزرگ در زمین فروکنند و وسط آن ستونها تخته ها کوبیده فرش اطاق قرار دهند و بالای ستونها را با تخته پوشیده سقف اطاق سازند. چنین اطاق در شهرهای مرطوب ایران مثل تبرستان و گیلان برای خواب شب تابستان استعمال میشود که هم بادگیر است و هم جانوران درنده را به آن راه نیست اما در تبرستان آن را اکنون نفار گویند. (فرهنگ نظام ). در تبرستان آن را «ناپار» و«نپار» گویند. (از آنندراج ) (انجمن آرا). رجوع به انجمن آرا و آنندراج شود. محمّد معین در حاشیه ٔ برهان قاطع آرد: کردی «تالار» ، گیلکی «تَلَر» :
چندین رنج و بلا و جور کشیدم
تاش به بالای خانه بردم و تالار.

سوزنی (از فرهنگ نظام ).


رجوع به غیاث اللغات و لسان العجم شعوری شود. || عمارت عالی که ستون دارد و وسیع است . (آنندراج ) و (ازانجمن آرا) (ناظم الاطباء). اطاق بسیار بزرگی که برای پذیرایی مهمان و غیر آن استعمال میشود: تالار سلام قصر پهلوی خیلی بزرگ است . (فرهنگ نظام ). || تالاب و آبگیر . (ناظم الاطباء).

تالار. (اِخ ) رودخانه ای است در مازندران . (فرهنگ نظام ). رود تالار از سوادکوه گذشته و ببحر خزر میریزد. (از التدوین ). رودی است در شاهی که دهستان کیاکلا را مشروب سازد. رجوع به تالارپشت و تالارپی و رجوع بسفرنامه ٔ مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 6، 42، 43، 48، 49، 50 و 56 شود.


فرهنگ عمید

اتاق بزرگ، سالن.

دانشنامه عمومی

تالار مکانی است برای اجتماع و جمع شدن افراد به دور هم و برای موضوع های خاص که معمولاً برای موضوع های از پیش تعیین شده انجام می شود.
تالار بورس
تالار عروسی
تالار جشن
تالار گفتگو
«تالار پرسش و پاسخ» و...
همانند:

دانشنامه آزاد فارسی

اتاق بلند و بسیار وسیع؛ همچون تالار سلام در کاخ گلستان، و تالار صدستون در تخت جمشید. نیز در خانه های سنّتی ایرانی، مهم ترین اتاق خانه که وسیع است، و ارتفاع درونیِ آن حدود دو برابر اتاق های دیگر است. تالار معمولاً در صدر حیاط، در ضلع پشت به آفتاب قرار می گیرد، و نسبت به حوض و باغچه های حیاط، بهترین منظر را دارد. گاهی سراسر دیوارۀ تالار در سمت حیاط، اُرسی است، گاهی در جلوی تالار، ایوانی قرار می گیرد، و گاه تالار (معمولاً در یزد)، ایوانی بسیار وسیع است. تالار، محلِ پذیرایی از مهمانان است، و بهترین تزیینات خانه در آن به کار می رود. دسترس تالار مستقیماً از حیاط نیست، بلکه از راهروهایی، با نام کفش کن، در طرفینِ آن است.

فرهنگستان زبان و ادب

[هنرهای نمایشی] ← تالار پلکانی
[هنرهای نمایشی] ← تالار نمایش

واژه نامه بختیاریکا

( تالار * ) طاقچه

پیشنهاد کاربران

ایوان سرپوشیده، که از چهار ستون تا سد ستونش را در ایران داشته ایم. جائی برای پذیرائی های رسمی، مانند تالار آئینه تخت جمشید.

یا حق
سالن بزرگی بر روی ستونها برای بار یافتن مهمانان به حضور شاه. کی ما به حضور حق تعالی شرفیاب میشویم؟
https://www. youtube. com/watch?v=PaNDYOy8V34

طالار هم گفته می شود.

تالار= سرسرا

سالن

ایوان، صفه، سالن


کلمات دیگر: