کلمه جو
صفحه اصلی

تبخیر


مترادف تبخیر : بخار کردن، به بخارتبدیل شدن ، بخور دادن

متضاد تبخیر : تجمد

برابر پارسی : تفیدن، دمه شدن، تارمیغی

فارسی به انگلیسی

evaporating, evaporation

evaporation


فارسی به عربی

تبخیر

مترادف و متضاد

evaporation (اسم)
تبخیر

vaporization (اسم)
تبخیر، بخار سازی، تبدیل به بخار

بخار کردن ≠ تجمد


به بخارتبدیل شدن


۱. بخار کردن
۲. به بخارتبدیل شدن ≠ تجمد
۳. بخور دادن


فرهنگ فارسی

بخارکردن، بخوردادن، تغییرحالت جسم مایع به بخار
۱- مصدر ) بخار کردن تبدیل شدن مایع بصورت بخار. ۲- بخور دادن .

تبدیل شدن مایع به گاز یا بخار، براثر افزایش دما یا کاهش فشار محیط یا ترکیبی از این دو فرایند


فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - بخار کردن . ۲ - بخور دادن .

لغت نامه دهخدا

تبخیر. [ ت َ ] ( ع مص ) بخور کردن به چیزی. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). بخور کردن و بخور دادن. ( ناظم الاطباء ). خویشتن بوی کردن ببخور. ( دهار ): و بخّره و بخر علیه ؛ دخنه بالبخور. ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). || بخار انگیختن از چیزی. ( فرهنگ نظام ). || بخار شدن. ( ناظم الاطباء ). || تبخیر در اصطلاح فیزیک ، تغییر حالت از مایع به حالت بخار را گویند.
- تبخیر سطحی ؛ تغییر حالت از مایع به حالت بخار در سطح بسیاری از مایعات ممکن است روی دهد حتی در درجات عادی حرارت ، آبی که درظرف دهان بازی با هوا مواجه شود تبخیر گردد مخصوصاً هرچه هوا خشک تر و درجه حرارت بالاتر رود تبخیر سریعتر انجام می گردد. این نوع تغییر حالت را تبخیر سطحی نامند. ( از فیزیک ترمودینامیک تألیف روشن ج 1 ص 86 ).

فرهنگ عمید

تغییر حالت جسم مایع به بخار در اثر حرارت.

دانشنامه عمومی

فرایند تبدیل مایع به بخار را تَبْخیر گویند. تبخیر فرایند عکس میعان است.
تبخیر-تعرق
تعرق
تبخیر سطحی
میعان
بلوری شدن
نمک زدایی
تقطیر
خشک کردن
اواپراتور
تقطیر ناگهانی
آنتالپی تبخیر
گرمای نهان
تصعید
محاسبه تبخیر از دو لحاظ حائز اهمیت است:
محاسبه تبخیر و تعرق پتانسیل به روش فائو-پنمن-مانتیثروش های مختلفی برای محاسبه تبخیر و تعرق گیاه مرجع پیشنهاد شده است که هر کدام از نظر داده های مورد نیاز تا حدودی با یکدیگر تفاوت دارند. فائو در سال ۱۹۹۸(نشریه ۵۶)، روش فائو-پنمن – مانتیث را به عنوات روش استاندار برآورد تبخیر و تعرق گیاه معرفی نمود (حیدر پور و همکاران، ۱۳۸۶ هـ ش).در این مطالعه به منظور برآورد مقدار تبخیر و تعرق گیاه مرجع به روش فائو-پنمن-مانتیث از رابطه زیر استفاده می کنیم.
〖ET〗_۰=(۰٫۴۰۸∆(R_n-G)+γU_2 (e_a-e_d))/(∆+γ(1+0.34U_۲))

دانشنامه آزاد فارسی

تَبخیر (vaporization)
تبدیل مواد مایع یا جامد به گاز یا بخار. اگرچه اغلب مواد ابتدا از جامد به مایع و سپس از مایع به گاز تبدیل می شوند، بعضی از مواد مستقیماً از حالت جامد به حالت گاز تبدیل می شوند. این فرآیند را تصعید می نامند. هنگامی که به مایعی که به نقطۀ جوش رسیده است گرما بدهیم و فشار را ثابت نگه داریم، مولکول های مایع انرژی کافی برای غلبه بر نیروهای بین مولکولی در حالت مایع را پیدا می کنند و به صورت مولکول های مجزای بخار از سطح مایع می گریزند تا تبخیر کامل شود. تبخیر در نقطۀ جوش را جوشش می نامند. هنگام تبدیل مایع به گاز، نقطۀ جوش مایع ثابت می ماند. برای تبخیرِ مقدار معینی از هر مایع باید مقدار خاصی گرما به آن مایع داد. این مقدار گرما را گرمای نهان تبخیر ماده می نامند. مایعات در دمایی پایین تر از نقطۀ جوش نیز تبخیر می شوند. هنگامی که سطح مایع در معرض هوای آزاد باشد، تبخیر در هر دمایی صورت می گیرد، اما هرگاه مایع در فضایی بسته باشد و مقدار آن بیشتر از مقدار لازم برای اشباع آن فضا باشد، به زودی بین مولکول های بخاری که از سطح مایع جدا می شوند و مولکول هایی که به سطح مایع باز می گردند، تعادل برقرار می شود. تغییر دما ممکن است این تعادل را بر هم بزند. مثلاً، افزایش دما سبب افزایش فعالیت مولکول ها در سطح مایع می شود و درنتیجه آهنگ تبخیر افزایش می یابد. هنگامی که دما، در این مقدار جدید، مدتی کوتاه ثابت بماند تعادل به سرعت برقرار خواهد شد.

فرهنگستان زبان و ادب

{vaporization} [شیمی، فیزیک، مهندسی بسپار] تبدیل شدن مایع به گاز یا بخار، براثر افزایش دما یا کاهش فشار محیط یا ترکیبی از این دو فرایند

پیشنهاد کاربران

جوشش

به هوا شدن

تبخیر یعنی تبدیل به گاز شود

با درود به پارسی دوستان گراسنگ
به واژگان زیر در دهخدا بنگرید:
خوزم: [ زَ ] ( اِ ) بخار باشد عموماً. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ) .
نزم یانژم : خصوصاً و آن بخاری باشد تاریک و ملاصق زمین . ( برهان قاطع ) . ضباب . ( ناظم الاطباء ) .
دم: نفش
از سویی واژه دمش که به چم تازی: نفس کشیدن است
پس میتوان واژگان خوزمش و نزمش و نژمش را پیشنهاد کرد
ولی از دیدگاه ما نزمش از دو واژه دیگر بهتر است
مانند بارش ، نزمش و فراتراوش ( بارندگی و تبخیر و تعرق )
بادرود



دَمِش

نُژمیدن/نژماندن.


کلمات دیگر: