کلمه جو
صفحه اصلی

عشق افلاطونی

فرهنگ فارسی

در اصطلاح فلاسفه اشاره به عقیده افلاطون است که گوید : روح انسان در عالم مجردات قبل از ورود به دنیا حقیقت زیبایی و حسن مطلق یعنی خیر را بدون پرده و حجاب دیده است پس در این دنیا چون حسن ظاهری و نسبی و مجازی را می بیند از آن زیبایی مطلق که سابقا درک نموده یاد میکند غم هجران باو دست میدهد و هوای عشق او را بر میدارد فریفته جهان میشود و مانند مرغی که در قفس است میخواهد بسوی او پرواز کند

لغت نامه دهخدا

عشق افلاطونی. [ ع ِ ق ِ اَ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ( اصطلاح فلسفه ) اشاره به عقیده افلاطون است که گوید: روح انسان در عالم مجردات قبل از ورود به دنیا، حقیقت زیبایی و حسن مطلق یعنی خیر را بدون پرده و حجاب دیده است. پس در این دنیا چون حسن ظاهری و نسبی و مجازی را می بیند از آن زیبایی مطلق که سابقاً درک نموده یاد میکند، غم هجران به او دست میدهد و هوای عشق او را برمیدارد، فریفته جهان میشود و مانند مرغی که در قفس است میخواهد بسوی او پرواز کند. عواطف و عوالم محبت همه همان شوق لقای حق است ، اما عشق جسمانی مانند حسن صوری مجازی است و عشق حقیقی سودائی است که به سر حکیم میزند، و همچنانکه عشق مجازی سبب خروج جسم از عقیمی و مولد فرزند و مایه بقای نوع است ، عشق حقیقی هم روح و عقل را از عقیمی رهایی داده مایه ادراک اشراقی و دریافتن زندگی جاودانی یعنی نیل به معرفت جمال حقیقت و خیر مطلق و حیات روحانی است و انسان به کمال علم وقتی میرسد که به حق واصل و به مشاهده ٔجمال او نائل شود و اتحاد عالم و معلوم و عاقل و معقول حاصل گردد. ( فرهنگ فارسی معین از سیر حکمت در اروپا ). و رجوع به عشق و عشق حقیقی و عشق مجازی شود.


کلمات دیگر: