مترادف سو : جانب، جهت، راستا، زی، نزد، کنار، سمت، سون، سوی، صوب، طرف، قبل، گوشه، وجه، پرتو، روشنایی، نور، سود، منفعت، نفع، خیال، گمان، توان بینایی، دید
برابر پارسی : زشتی، بدی، اندوه
flank, orientation, part, ray, sou, stead, way
direction, side
sight, light
۱. جانب، جهت، راستا، زی، نزد، کنار، سمت، سون، سوی، صوب، طرف، قبل، گوشه، وجه
۲. پرتو، روشنایی، نور
۳. سود، منفعت، نفع
۴. خیال، گمان
۵. توان بینایی، دید
جانب، جهت، راستا، زی، نزد، کنار، سمت، سون، سوی، صوب، طرف، قبل، گوشه، وجه
پرتو، روشنایی، نور
سود، منفعت، نفع
خیال، گمان
توان بینایی، دید
جهتی در آسمان که تلسکوپ رو به آن تنظیم میشود
[ په . ] (اِ.) جانب ، طرف .
[ تر. ] (اِ.) آب .
(اِ.) نور، روشنایی .
(اِ.) طرز، روش .
خاقانی .
سو. [ س ُ ] (اِخ ) نام چشمه ای است در ولایت طوس و به چشمه ٔ سبز اشتهار دارد. (برهان ) (جهانگیری ).
رودکی .
رودکی .
بوشکور.
آغاجی .
فردوسی .
فردوسی .
سنایی .
مجیرالدین بیلقانی .
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
فردوسی .
منوچهری .
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
سوزنی (دیوان چ شاه حسینی ص 369).
سوزنی .
فرخی .
خاقانی .
ناصرخسرو.
مسعودسعد (دیوان چ رشیدیاسمی ص 494).
سعدی .
۱. طرف؛ جانب؛ کنار.
۲. [قدیمی] نزد.
روشنایی.
سود؛ نفع.
۱. بدی؛ شر؛ آفت؛ فساد.
۲. (صفت) بد.
〈 سوء استفاده: بهرهبرداری بد.
〈 سوء تفاهم: بد درک کردن؛ بد دریافتن امری یا عملی.
〈 سوء حال: [قدیمی]
۱. بدی حال؛ بدحالی.
۲. تنگدستی.
〈 سوء خط: [قدیمی] بدی خط و بهره؛ تیرهبختی.
〈 سوء خلق: [قدیمی] بدخلقی؛ بدخویی.
〈 سوء سابقه: پیشینۀ بد؛ بدی پیشینه.
〈 سوء ظن: گمان بد؛ بدگمانی.
〈 سوء عمل: [قدیمی] بدی کردار؛ بدکرداری.
〈 سوء نیت: نیت بد؛ اندیشۀ بد در کاری یا دربارۀ کسی.
〈 سوء هضم: (پزشکی) عارضهای که به دلیل اختلال در هضم غذا بروز میکند؛ بدی گوارش؛ ترشا؛ تخمه.
بینایی چشم ها || سو داشتن:دید داشتن
۱عادتی را از کسی ارث بردن ۲ریشه،اصل و تبار
سایش تیز کردن ابزار در اثر سایش
کنج زاویه
طرف – جهت
روشنی آتش افروختن
شکار در شب – پسوندی است
1. روشنى، نور؛ 2. دید چشم. tiâ-m su nâra>:چشمم خوب نمىبیند؛be su-i čera qasam:به نور این چراغقسم> .