کلمه جو
صفحه اصلی

تلویزیون


برابر پارسی : دورنما، جامِ جَم

فارسی به انگلیسی

television, boob tube, small screen, the, tele-, video

television


tele-, television, video


فارسی به عربی

تلفزیون , فیدیو

مترادف و متضاد

video (اسم)
تلویزیون

television (اسم)
تلویزیون، دور نشان

telly (اسم)
تلویزیون

فرهنگ فارسی

( اسم ) دستگاهی است که تصاویر اشیا واشخاص را از مسافت دور بوسیل. امواج الکتریکی انتقال دهد .

فرهنگ معین

(تِ لِ یُ ) [ فر. ] (اِ. ) دستگاهی است که تصاویر اشیاء و اشخاص را از مسافت دور به وسیلة امواج الکترونیکی انتقال دهد.

لغت نامه دهخدا

تلویزیون. [ ت ِ ل ِ یُن ْ ] ( فرانسوی ، اِ ) تله ویزیون.دستگاهی است که بوسیله آن می توان حوادثی را که در صحنه مخصوص ( جایگاه فرستنده ) از مسافت چندین کیلومتری روی میدهد مشاهده کرد و صدایی که نزدیک صحنه عمل ایجاد می گردد شنید. در دستگاههای گیرنده و فرستنده از یک لامپ اشعه کاتودی استفاده می کنند و این لامپ بشکل یک قیف سنگین شیشه ای است. بعضی چراغها در حدود سی سانتیمتر یا بیشتر طول دارند. نزدیک قاعده لامپ کاتودی یک سیم پیچ گرم شونده از تنگستن وجود دارد. دور سیم پیچ تنگستن استوانه ای از نیکل قرار دارد. ته استوانه با مخلوطی از اکسیدهای فلزی پوشیده شده است. سیم پیچ گرم شده تنگستن استوانه نیکل را گرم می کند و اکسیدی که آن را پوشانیده است یک دسته اشعه الکترونی می دهد. شبکه ای که دارای بار الکتریسیته منفی است الکترونها را که از راه دیگری از دسته اشعه الکترونیکی که از سوراخ کوچک شبکه اصلی خارج شده اند برمی گرداند. صفحاتی که دارای بار الکتریسیته مثبت هستند و به آند موسومند اشعه الکترونها را جذب می کنند و بر سرعت آنها می افزایند. مجموعه کامل این دستگاه را توپ الکترونی می نامند. اگر دو صفحه را که دارای بار الکتریکی غیرهمنام هستند در مسیر الکترونی قرار دهیم دسته اشعه خم می شود. صفحه ای که دارای بار الکتریکی مثبت است بالای دسته اشعه قرار گرفته آن را جذب می کند.صفحه زیری دارای بار الکتریکی منفی است و الکترونها را دفع می کند. میتوان برای خم کردن دسته اشعه الکترونی ، بجای صفحات باردار، آهنربای الکتریکی بکار برد. می توان دسته اشعه الکترونی را سریعتر از اینکه چشم انسان بتواند درک کند خم نمود. اگر جریان متناوب را به صفحات باردار متوجه سازند بار الکتریکی سطح آنها در هر ثانیه به اندازه فرکانس آن جریان متناوب تغییر می کند. اگر جریان متناوب با فرکانس 60 بکار رفته باشد دسته اشعه در هر ثانیه 60 مرتبه بطرف پایین و 60 مرتبه بطرف بالا خم خواهد شد و چشم انسان فقط می تواند یک خط قائم نورانی در روی صفحه فلورسنت طرف پهن لامپ را ببیند. اما اگر جریان 60 سیکل متناوب رابه صفحات باردار طرفین دسته اشعه الکترونی که در حال نوسان هستند بیفزاییم یک خط افقی درخشان روی پرده فلورسنت ظاهر می شود. با بکار بردن هر چهار صفحه باردار و جفت مغناطیس الکتریکی بنظر می رسد که دسته اشعه الکتریکی روی تمام صفحه فلورسنت محو می شود.

تلویزیون . [ ت ِ ل ِ یُن ْ ] (فرانسوی ، اِ) تله ویزیون .دستگاهی است که بوسیله ٔ آن می توان حوادثی را که در صحنه ٔ مخصوص (جایگاه فرستنده ) از مسافت چندین کیلومتری روی میدهد مشاهده کرد و صدایی که نزدیک صحنه ٔ عمل ایجاد می گردد شنید. در دستگاههای گیرنده و فرستنده از یک لامپ اشعه ٔ کاتودی استفاده می کنند و این لامپ بشکل یک قیف سنگین شیشه ای است . بعضی چراغها در حدود سی سانتیمتر یا بیشتر طول دارند. نزدیک قاعده ٔ لامپ کاتودی یک سیم پیچ گرم شونده از تنگستن وجود دارد. دور سیم پیچ تنگستن استوانه ای از نیکل قرار دارد. ته استوانه با مخلوطی از اکسیدهای فلزی پوشیده شده است . سیم پیچ گرم شده ٔ تنگستن استوانه ٔ نیکل را گرم می کند و اکسیدی که آن را پوشانیده است یک دسته ٔ اشعه ٔ الکترونی می دهد. شبکه ای که دارای بار الکتریسیته ٔ منفی است الکترونها را که از راه دیگری از دسته ٔ اشعه ٔ الکترونیکی که از سوراخ کوچک شبکه ٔ اصلی خارج شده اند برمی گرداند. صفحاتی که دارای بار الکتریسیته ٔ مثبت هستند و به آند موسومند اشعه ٔ الکترونها را جذب می کنند و بر سرعت آنها می افزایند. مجموعه ٔ کامل این دستگاه را توپ الکترونی می نامند. اگر دو صفحه را که دارای بار الکتریکی غیرهمنام هستند در مسیر الکترونی قرار دهیم دسته ٔ اشعه خم می شود. صفحه ای که دارای بار الکتریکی مثبت است بالای دسته ٔ اشعه قرار گرفته آن را جذب می کند.صفحه ٔ زیری دارای بار الکتریکی منفی است و الکترونها را دفع می کند. میتوان برای خم کردن دسته ٔ اشعه ٔ الکترونی ، بجای صفحات باردار، آهنربای الکتریکی بکار برد. می توان دسته ٔ اشعه ٔ الکترونی را سریعتر از اینکه چشم انسان بتواند درک کند خم نمود. اگر جریان متناوب را به صفحات باردار متوجه سازند بار الکتریکی سطح آنها در هر ثانیه به اندازه ٔ فرکانس آن جریان متناوب تغییر می کند. اگر جریان متناوب با فرکانس 60 بکار رفته باشد دسته ٔ اشعه در هر ثانیه 60 مرتبه بطرف پایین و 60 مرتبه بطرف بالا خم خواهد شد و چشم انسان فقط می تواند یک خط قائم نورانی در روی صفحه ٔ فلورسنت طرف پهن لامپ را ببیند. اما اگر جریان 60 سیکل متناوب رابه صفحات باردار طرفین دسته ٔ اشعه ٔ الکترونی که در حال نوسان هستند بیفزاییم یک خط افقی درخشان روی پرده ٔ فلورسنت ظاهر می شود. با بکار بردن هر چهار صفحه ٔ باردار و جفت مغناطیس الکتریکی بنظر می رسد که دسته ٔ اشعه ٔ الکتریکی روی تمام صفحه ٔ فلورسنت محو می شود.
چشم الکتریکی - کارمایه ٔ نورانی ممکن است به کارمایه ٔ الکتریکی تبدیل شود. یک سلول فوتوالکتریک که گاهی چشم الکتریکی نامیده می شود، یک لامپ خالی از هوا است .سیمی از سر باتری در لامپ داخل می شود و به یک حلقه یا صفحه که از نیکل یا پلاتین ساخته شده است متصل میگردد. از سر دیگر باتری یک سیم داخل شیشه می شود و با پوشش پتاسیم مربوط می گردد. وقتی که نور به پوشش پتاسیم برمی خورد الکترونها از پتاسیم بطرف صفحه ٔ نیکل حرکت می کنند. هرچه شدت نوری که به لامپ می تابد بیشتر باشد عده ٔ الکترونهایی که خارج می گردند بیشتر است . به این طریق کارمایه ٔ نورانی به کارمایه ٔ الکتریکی تبدیل میشود. وقتی سلول فتوالکتریکی در تاریکی کامل باشد جریانی از آن خارج نمی شود. یک روشنایی خیلی کم جریانی ضعیف بوجود می آورد و اگر نور شدیدی بر پتاسیم بتابد جریان قوی تر خواهد داد و قدرت جریان با شدت نوری که به سلول برمی خورد متناسب است . می توان جریان ضعیفی را که بر اثر روشنایی کلی بوجود آید بوسیله ٔ یک لامپ دیگر تقویت کرد.
ایکونسکپ - سلول فتوالکتریک علاوه بر آنکه در عکاسی ، ایستگاههای راه آهن و جز اینها بکار میرود در تلویزیون نیز استفاده میشود. مهندسان الکتریک بجای صفحه ٔ فلورسنت چراغ اشعه ٔ کاتودی یک پرده ٔ میکا قرار میدهند. چشمهای الکتریکی کوچک یک طرف پرده ٔ میکا را که طرف دیگرش دارای پوشش نقره است می پوشاند. یک لامپ با این تغییرات ایکونسکپ خوانده میشود و برای ارسال تصاویر در دوربین تلویزیون بکار می رود. وقتی نور شدیدی بر جسمی که باید عکس آن بوسیله ٔ تلویزیون پخش شود می تابد قسمتهایی از جسم که برنگ روشن هستند مانند پیراهن سفید بیشتراز قسمتهای تاریک مثل یک کراوات سیاه روشنایی را منعکس می سازند. چشمهای الکتریکی کوچک ایکونسکپ به نسبت نوری که به آنها می تابد الکترون پس میدهد، نور از جسمی که به وسیله ٔ تلویزیون پخش می شود به دسته هایی ازالکترون تبدیل می گردد که امواج تلویزیونی را که بر مراکز گیرنده فرستاده می شوند تحت تأثیر قرار دهد.
کینسکوپ - یک لامپ اشعه ٔ کاتودی دیگر در پشت گیرنده برای تبدیل کارمایه ٔ الکتریکی به کارمایه ٔ نورانی بکار می رود و دو دسته ٔ الکترونها به صفحه ٔ فلورسنت برمی خورند.شدت نور در نواحی مختلف پرده ٔ فلورسنت بوسیله ٔ عده و سرعت الکترونهایی که از دسته ٔ اشعه ٔ الکترون با سرعت حرکت می کنند تنظیم می شود. این نوع لامپ کینسکوپ نامیده می شود. برای آنکه تصویرهایی که بوسیله ٔ ایکونسکوپ پخش می شود با کمال دقت بوسیله ٔ کینسکوپ بوجود آید، باید دسته های اشعه ٔ الکترونی در کینسکوپ و ایکونسکپ کاملاً به یک سرعت حرکت کند و هریک از آنها بایستی 24 مرتبه در ثانیه روی صفحه ٔ کاملی که بوسیله ٔ تلویزیون پخش می شود حرکت کند. لکه های خیره کننده در یک تصویر نتیجه ٔ باقی ماندن اثر تصویر در چشم انسان است . یک میکرفن برای انتقال صحنه هایی که پخش می شود کمک می کند. (از لاروس ) (علم و زندگی صص 295-298).


فرهنگ عمید

۱. دستگاهی الکترونیکی که صورت اشیا و اشخاص و مناظر را از مرکز فرستنده دریافت و پخش می کند.
۲. [مجاز] سازمانی که مسئولیت تهیه و پخش برنامه های تلویزیونی را برعهده دارد.

دانشنامه عمومی

تماشانامه


دور نِشان


تلویزیون یا دورنما (به فرانسوی: Télévision)، از واژهٔ vision به معنای دید یا نما و واژهٔ tele به معنای دور، یک سیستم ارتباطی برای پخش تصویر متحرک و صداها از مسافت دور است. برای استفاده و دریافت امواج تلویزیون، به یک دستگاه به نام گیرنده تلویزیون احتیاج است.امروزه در ایران، به مجموعه فراهم کننده و پخش کننده برنامه های تلویزیونی، «صدا و سیما» گفته می شود. از جان لوگی برد دانشمند و مخترع اهل اسکاتلند به عنوان مخترع تلویزیون یاد می شود، گرچه دانشمندان و مخترعان بسیار دیگری مانند پائول نیپکو، بوریس روزینگ، ولادیمیر زورکین و فیلو فارنزورث از اواخر سده ۱۹ میلادی تاکنون در توسعه و تکمیل فناوری تلویزیون نقش مؤثر داشته اند.
SECAM: استاندارد پخش تلویزیونی در فرانسه و خاورمیانه و قسمت هایی از اروپای شرقی.
PAL: استاندارد تلویزیون حکم فرما در اروپا.
واژهٔ تلویزیون از زبان فرانسوی به فارسی راه یافته و خود واژه ای دورگه است که بخش نخست آن واژهٔ «تله» (دور) از زبان یونانی و بخش دوم آن واژهٔ «ویزیو» (دید) از زبان لاتین گرفته شده است.با اینکه در بیشتر زبان ها همین واژهٔ تلویزیون (البته با تلفظ های بسیار گوناگون) به کار می رود، برخی زبان ها واژه های خود را برای این مفهوم دارند. برای نمونه، در زبان آلمانی برای تلویزیون همیشه واژهٔ Fernsehen به کار برده می شود که معنی واژگانی آن «دور دید» است.
تاریخ پیدایش تلویزیون به سال ۱۸۸۴ میلادی برمی گردد. زمانی که یک دانش آموز آلمانی به نام پاول نیپکو نخستین سیستم الکترومکانیکی تلویزیونی را با توانایی انتقال یک تصویر ثابت اختراع کرد. این سیستم از طریق روشن کردن یک عکس به وسیلهٔ لنز و یک صفحهٔ چرخشی کار می کرد (صفحهٔ نیپکو). روزنه های چهارگوش (سوراخ های کوچک) بر روی صفحه بریده شده بودند و خط های عکس را تا جایی که عکس کاملاً پویش شود دنبال می کردند. هرچه تعداد این روزنه ها بیشتر می شد، خط های بیشتری هم دنبال می شدند، و ازاین رو جزئیات بیشتری هم نمایان می شد. دستگاه نیپکو تا پیشرفت فناوری تقویت کننده الکترونیکی لامپ خلأ و لامپ پرتو کاتدی عملاً قابل استفاده نبود. در سال ۱۹۰۷، بوریس روزینگ، دانشمند روس، برای نخستین بار توانست با استفاده از لامپ پرتو کاتدی در دستگاه گیرندهٔ تلویزیونی، شکل های سادهٔ هندسی را از طریق تلویزیون منتقل کند. در سال ۱۹۲۳، ولادیمیر زوریکین، دانشمندِ دیگرِ روس، صفحهٔ نیپکو را با یک عنصر الکترونیکی جایگزین کرد. این موضوع باعث به وجودآمدن سطح بالاتری از جزئیات بدون افزایش تعداد پویش ها در واحد زمان شد.در سال های نخستِ دههٔ ۱۹۰۰ (۱۲۸۰ خورشیدی) مهندسان دریافتند که می توان تصویر را با استفاده از امواج رادیویی فرستاد. اما این کار تا سال ۱۹۲۶ (۱۳۰۵ خورشیدی) عملی نشد.
سرانجام، جان لوگی بِرد، دانشمند اسکاتلندی، با استفاده از دیسک نیپکو برای نخستین بار موفق شد تصاویر متحرک تلویزیونیِ ضد نور (در سال ۱۹۲۵)، و تصاویر متحرک سیاه و سفید (۱۹۲۶) را در لندن منتقل کند. اختراع جان لوگی بِرد نخستین انتقال تصویر واقعیِ تلویزیونی به شمار می رود. تنها یک سال بعد، در ۱۹۲۷ میلادی (۱۳۰۶ خورشیدی)، جان لوگی برد نخستین دستگاه ضبط تصاویر ویدئویی را اختراع کرد. او با استفاده از مدولاسیون توانست سیگنال های دوربین تلویزیونیِ خود را تا حد سیگنال های صوتی تغییر دهد و سپس آن ها را روی صفحهٔ ضبط صوت ۱۰ اینچی ضبط کند. چند صفحه از ویدئوهای ضبط شدهٔ جان لوگی برد باقی مانده اند که ویدئوهای ضبط شده در آن ها در دههٔ ۱۹۹۰، با استفاده از تکنولوژی دیجیتال، استخراج و بازسازی شدند.

دانشنامه آزاد فارسی

تلویزیون (television)
بازتولید تصویر در فواصل دور، با استفاده از امواج رادیویی. برای ارسال این تصاویر دوربین تلویزیونی الگوی نوری دریافتی را به الگویی از بارهای الکتریکی۱ تبدیل می کند. تصویر به صورت خط به خط و با استفاده از باریکه ای از الکترون های حاصل از یک تفنگ الکترونی۲ روبیده می شود. نتیجۀ کار سیگنال های الکتریکی متغیری است که بازنمود تصویر مورد نظرند. این سیگنال ها را با موج حامل رادیویی۳ ترکیب و به صورت امواج الکترومغناطیسی۴ پخش می کنند. آنتن تلویزیون۵ این موج را دریافت و آن را به گیرندۀ تلویزیون۶ منتقل می کند. گیرندۀ تلویزیون سیگنال های دیداری۷ را جدا می کند و آن ها را به لامپ پرتو کاتدی۸ می فرستد. در لامپ پرتو کاتدی، باریکۀ الکترونی صفحۀ نمایش۹ را خط به خط می روبد و عملی عکس تفنگ الکترونی دوربین صورت می دهد. نتیجۀ این عمل، خلق دوبارۀ الگوی نوری ورودی به دوربین است. با روبش هم بافته۱۰، در هر ثانیه ۲۵ تصویر، در امریکای شمالی ۳۰ تصویر، با مجموع ۶۲۵ خط، در امریکای شمالی و ژاپن ۵۲۵ خط، ساخته می شود.
آنتن های گیرنده. به علت آن که طول موج سیگنال های تلویزیونی کوتاه است، می توان از آنتن تشدیدی۱۱ استفاده کرد. این نوع آنتن معمولاً از آنتن نیم موجی۱۲ تشکیل می شود که شامل لوله ای از جنس فولاد یا آلیاژی سبک است و در وسط آن کابلی هم محور با امپدانس کم۱۳ یا کابلی متوازن قرار دارد. در صورت افزودن عنصری بازتابگر۱۴ به آنتن، بهرۀ آن افزایش می یابد. در نقاطی که سیگنال تلویزیونی ضعیف است، از آنتن های نسبتاً پیچیده استفاده می کنند. این آنتن ها را به حالت عمودی یا افقی نصب می کنند تا با قطبش آنتن های فرستنده۱۵ هماهنگ باشند. آنتن ها را از لوله می سازند، زیرا آنتن سیمی تشدید تیزی دارد و در نتیجه، پهنای باند۱۶ کم می شود و وضوح تصویر کاهش می یابد.
کانال های تلویزیونی. در دهه های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، علاوه بر گسترش شبکه های تلویزیونی عمومی، شبکه های تلویزیونی کابلی۱۷ نیز پا به عرصه نهادند. در این شبکه ها، فقط مشترکین شبکه می توانند تصویر دریافت کنند. ساخت سیستم های خاصی از قبیل سیستم مکعبی۱۸ در ایالات متحد، که به بینندگان امکان می دهد با استفاده از دکمۀ پاسخ فوراً نظر خود را به استودیوی تلویزیون منتقل کنند، از دستاوردهای این دوره است. با این سیستم، بیننده ای که در خانۀ خود نشسته است می تواند در مسابقه ای تلویزیونی شرکت کند. درپی ابداع سیگنال های تلویزیونی ماهواره ای۱۹ تعداد کانال های تلویزیونی به سرعت رو به افزایش نهاد. با پیدایش ویدئوتکس۲۰ و استفاده از دستگاه های ضبط ویدئو۲۱، برای ضبط برنامه های تلویزیونی و پخش آن در فرصتی دیگر یا نگهداری برنامه به صورت نوارهای ویدئویی ضبط شده، همچنین با استفاده از تلویزیون به منزلۀ نمایشگر رایانه و استفاده از آن در سیستم های امنیتی، قابلیت های متفاوت تلویزیون نمایان شده است. تلویزیون هایی با وضوح گسترده، تصویر حاصل از دوربین ویدئویی میکروسکوپی را با حفظ وضوح بزرگ می کنند. در ۱۹۸۹، نخستین بار از این تلویزیون ها در یک عمل جراحی اعصاب برای نشان دادن نحوۀ عمل جراحی مغز به دانشجویان پزشکی استفاده کردند.
تاریخچه. در ۱۸۷۳، مشخص شد که خواص الکتریکی عنصر شیمیایی غیرفلزی سلنیم۲۲ بسته به مقدار نوری که به آن می تابد تغییر می کند و بنابر این، می شود نور را به ضربه های الکتریکی۲۳ تبدیل کرد، این ضربه ها را در طول مسافتی انتقال داد، و دوباره به نور برگرداند. مشکل اصلی تقسیم کردن تصویر۲۴ بود، به طوری که بتوان تعداد نامتناهی ترکیبات سایه روشن را انتقال داد و پخش کرد. در ۱۹۰۸، دانشمندان دریافتند لامپ پرتو کاتدی بهترین وسیله برای ارسال و دریافت تصویر است. در نخستین نمایش کاربرد عملی تلویزیون، که جان لوگی برد۲۵، مهندس برق اسکاتلندی، در ۲۷ ژانویۀ ۱۹۲۶ در لندن برپا کرد، از وسایل مکانیکی استفاده شد. استفادۀ آزمایشی از لامپ های پرتو کاتدی از ۱۹۳۴ در انگلستان آغاز شد. نخستین شبکۀ عمومی تلویزیون جهان پخش برنامه های خود را در ۲ نوامبر ۱۹۳۶ از ایستگاه بی بی سی۲۶، واقع در اَلگزاندرا پالاس۲۷ در شمال لندن، آغاز کرد. در ایالات متحد امریکا، دیوید سارنوف۲۸ و فیلو تیلور فرانس ورث۲۹ (۱۹۰۶ـ۱۹۷۱) پیشگامان فناوری تلویزیون بودند. دستگاه های تلویزیون از دهۀ ۱۹۳۰ به بازار آمدند، اما تا اواخر دهۀ ۱۹۴۰ برنامه های تلویزیونی معدود بودند. در دهۀ ۱۹۴۰، شبکه های تلویزیونی محلی در شهرهای مهم آغاز به کار کردند و برنامه های تلویزیونی را از طریق کابل هم محور۳۰ در سراسر کشور پخش کردند. در اواخر دهۀ ۱۹۵۰، برنامه های زنده جای خود را به برنامه های ضبط شده دادند و در دهۀ ۱۹۶۰، تلویزیون رنگی به بازار آمد.
تلویزیون رنگی. برد۳۱ از نخستین پیشگامان عرصۀ تولید تلویزیون های رنگی بود و یکی از اولین فنونی که ابداع کرد به کارگیری سیستمی بود که در آن تعداد کادرهای عادی سه برابر می شد و هر کادر از سه کادر متوالی، حاوی تصاویری مشتمل بر یکی از رنگ های اصلی، تشکیل می شد. در جلوِ صفحۀ گیرنده دیسک های رنگی گردانی قرار داشت که همگام با کادر متناظر در دوربین می چرخیدند. در سیستمی مشابه، به جای سه دیسک رنگی، از سه تصویر برهم نهاده و متناظر با سه رنگ اصلی استفاده می شد. در ۱۹۲۸، برد تلویزیون رنگی را در لندن به نمایش گذاشت، اما نخستین سیستم کاربردی تلویزیون رنگی برای پخش در دسامبر ۱۹۵۳ در امریکا پذیرفته شد. این سیستم اِن تی اِس سی نام داشت. انواع دیگری از این سیستم در اروپا تکمیل شد، مثلاً سکام۳۲ در فرانسه و اروپای شرقی، و پال۳۳ در بیشتر کشورهای اروپای غربی. این سه سیستم فقط از لحاظ روش آماده سازی سیگنال های رنگی برای ارسال، آهنگ روبش، و تعداد خطوط استفاده شده با یکدیگر تفاوت دارند. در ۱۹۶۴، کشورهای اروپایی نتوانستند برای استفاده از یک سیستم واحد اروپایی به توافق برسند، درنتیجه انگلستان، آلمان غربی، هلند و سوئیس در ۱۹۶۷ سیستم پال را انتخاب کردند و فرانسه و شوروی سیستم سکام را به خدمت گرفتند. در ۱۹۸۹، اعضای جامعۀ اروپا۳۴ (اتحادیۀ اروپایی کنونی) توافق کردند که از ۱۹۹۱ کانال های تلویزیونی خود را هماهنگ کنند تا هر ایستگاهی بتواند از هر نقطۀ اتحادیۀ اروپا برنامه پخش کند. روش پخش در تلویزیونی رنگی مشابه روش عکاسی و چاپ رنگی است. در پخش رنگی، از این اصل استفاده می شود که هر رنگ نور را می شود با ترکیب نسبت های مناسب از نور های اصلی سرخ، سبز و آبی تولید کرد. در عکاسی و چاپ، رنگ های اصلی عبارت اند از سرخ، زرد و آبی. در تلویزیون رنگی، گیرنده فقط سه رنگ اصلی سبز، سرخ، و آبی را پخش می کند. اثر زرد، با ترکیب مقادیر مساوی از نورهای سرخ و سبز، و اثر سفید با ترکیب هر سه رنگ اصلی ایجاد می شود. سیگنال ها مقدار نورهای سبز، آبی، و سرخی را نشان می دهند که گیرنده باید تولید کند. برای ارسال هر یک از این سه سیگنال، به همان ترتیبی که سیگنال روشن در تلویزیون سیاه و سفید ارسال می شد، به پهنای باندی سه برابر پهنای باند معمولی نیاز است و ظرفیت ایستگاه ها و برنامه ها به یک سوم سیستم سیاه و سفید کاهش یافت. به همین سبب، سه سیگنال را رمزگذاری و به یک سیگنال مرکب تبدیل می کنند که به روشی کم وبیش شبیه سیگنال سیاه و سفید ارسال می شود و با گیرنده های سیاه و سفید تصویری رضایت بخش یا متناسب می توان دریافت کرد. بخشی از هر سیگنال سرخ، سبز، و آبی با هم ترکیب می شوند تا سیگنال درخشایی۳۵ را تولید کنند. سپس، حداقل اطلاعات لازم برای رنگ آمیزی اضافی با سیگنال حامل فرعی مخصوصی ارسال می شود که اثر آن با اثر سیگنال درخشایی جمع می شود. اطلاعات مربوط به رنگ آمیزی اضافی با تیرگی و روشنی و مایۀ رنگ ارسالی متناظر است، اما هیچ یک از جزئیات ریز تصویر را ندارد. وضوح تصویر با سیگنال درخشایی تأمین می شود و رنگ به صورت لایۀ رنگی گسترده ای اضافه می شود. انواع گوناگون سیستم های رنگی فقط از لحاظ شیوۀ ارسال اطلاعات رنگ آمیزی با سیگنال حامل فرعی متفاوت اند. گیرندۀ رنگی باید سیگنال مرکب را تقویت کند و پس از رمزگشایی، آن ها را به سیگنال های پایۀ سرخ، سبز، و آبی برگرداند. این سیگنال های اصلی به لامپ پرتو کاتدی فرستاده می شوند. لامپ تصویر۳۶ مهم ترین بخش هر گیرندۀ رنگی است. انواع گوناگونی از لامپ تصویر رنگی در دست است و موفق ترین آن ها لامپ ماسک سایه۳۷ است. اساس کار الکترونیکی این لامپ شبیه اساس کار لامپ تصویر سیاه و سفید است، اما صفحۀ آن از بیش از یک میلیون نقطه تشکیل می شود که منظم آرایش یافته اند. وقتی این صفحه با الکترون بمباران شود، یک سوم از این نقطه ها سرخ، یک سوم سبز، و یک سوم آبی می شوند. در این نوع لامپ سه منبع گسیل الکترون قرار دارد که به ترتیب با سیگنال های سرخ، سبز، و آبی مدوله۳۸ می شوند. لامپ تصویر طوری ساخته می شود که ماسک سایه به سیگنا ل های سرخ اجازه دهد فقط به نقاط سرخ، سیگنال های سبز فقط به نقاط سبز، و سیگنال های آبی فقط به نقاط آبی برخورد کنند. این نقطه ها به اندازه ای کوچک اند که از فاصلۀ طبیعی تماشای تلویزیون، رنگ ها درهم دیده می شوند و بیننده تصویری با طیف کامل از رنگ های متفاوت می بیند. تلویزیون با وضوح بالا۳۹ (اِچ دی تی وی) تعداد بسیار بیشتری خط روبش۴۰ دارد و بنابراین تصویر آن واضح تر از تصویر تلویزیون هایی با ۵۲۵ یا ۶۲۵ خط روبشی است. در ۱۹۸۹، ایستگاه تلویزیونی اِن اِچ کی ژاپن و کنسرسیومی از دیگر سازندگان، سیستم اِچ دی تی وی های ویژن را با ۱۱۲۵ خط و صفحۀ عریض عرضه کردند. تلویزیون دیجیتال۴۱ (دی تی وی) سیستمی است که برنامه های تلویزیونی را به صورت رمزهای دیجیتال۴۲ ارسال می کند. تا اواخر دهۀ ۱۹۸۰، تبدیل سیگنال تلویزیونی به رمز دیجیتال به سبب میزان اطلاعات لازم برای بازنمود تصویر غیرممکن بود، اما با ابداع فنون فشرده سازی داده۴۳ و تکمیل فناوری دیجیتال در دهۀ ۱۹۹۰، ایجاد تصویر واضح تر، عریض تر، و با کیفیت بهتر عملی شد. استاندارد جهانی متداول برای تلویزیون دیجیتال، اِم پی ایی جِی ـ ۲، در آوریل ۱۹۹۳ و در نشست مهندسان نمایندۀ سازندگان و شبکه داران هجده کشور پذیرفته شد. با ظهور تلویزیون دیجیتال تحولی شگرف در سیستم تلویزیون پدید آمد. ساخت برنامه هایی متنوع تر ممکن، و کیفیت تصویر و صدا بهتر شد. انتظار می رفت که تا پایان سال ۲۰۰۶ تلویزیون دیجیتال کاملاً جای تلویزیون معمولی (آنالوگ۴۴) را بگیرد. کارشناسان امیدوارند تا آن زمان مولتی پلکس کردن۴۵ هر دو سیستم تلویزیون دیجیتال با وضوح بالا (اِچ دی تی وی) و تلویزیون دیجیتال با وضوح استاندارد (اِس دی تی وی)، و نیز پخش داده های غیرتلویزیونی، ازجمله محتویات شبکۀ جهانی (وب۴۶) و اطلاعات بازار سهام، در مقیاس وسیع صورت گیرد. با مولتی پلکس کردن می توان با استفاده از یک پهنای باند بیش از یک برنامۀ تلویزیونی را پخش کرد.
electrical chargeselectron gunradio carrier waveelectromagnetic waveTV aerialreceiver (TV set)vision signalscathode-ray tubescreeninterlacedresonant aerialhalf-wave aeriallow-impedancereflector elementpolarization transmitting aerialsband widthpay-television cable networkcube systemsatellite beamed TV signalsvideotextvideo recordersseleniumelectrical impulsessplitting of the pictureJohn Logie BairdBBC StationAlexandra PalaceDavid SarnoffPhilo Taylor Farnsworthcoaxial cableBairdSECAMPALEuropean Communitybrightness signaldisplay tubeshadow mask tubemodulatedhigh-definition televisionscanning linesdigital televisiondigital codesdata compressionanaloguemultiplexingWeb

فرهنگ فارسی ساره

جام جم


نقل قول ها

تلویزیون
• «آه از این تصویرنما! این هیولای پُرنیرنگ حیلت باز، مدوزایی که هر شب کرور کرور انفاسِ خیره به خود را بهت زده سنگ می کند. سیرنی که شیرین می خواندت به هوشبر نغمه ای، و دلپذیرند آن بی شمار وعده هایش، لیک در انجام بس ناچیز است داده اش». -> ری بردبری
• «اختراع تلویزیون، انتقام گرفتن تئاتر از صنعت سینما است.» -> پیتر اوستینف
• «اختراع تلویزیون باعث شد که بی سوادان هم عینکی شوند.» -> گابریل لاوب
• «از راه چشم یکراست در شکم، بدون دخالت کله، این است تلویزیون.» -> گونتر گاوس
• «افرادی که تاکنون در تلویزیون نیامده اند کسانی هستند که مدام مشغول تماشای آن می باشند.» -> پیتر اوستینف
• «افزایش برنامه های تلویزیونی از سه به سی و سه کانال ممکن است اشتهای آدمی را به دیدن تصاویر زیاد کند ولی می دانیم که چشم را فقط خاک گور پر می کند، پس باید در انتظار زخم معده و استفراغ هم باشیم.» -> هاینریش بل
• «انسان تلویزیون را اختراع کرد چون شب ها از تنبلی، چشمانش را نمی توانست ببندد.» -> مانفرد هاوسمان
• «برای تسلی خاطر گناهکاران: در بهشت تلویزیون نیست! در جهنم ممکن است.» -> روبرت لمبکه
• «بهترین حسن تلویزیون این است که می توان آن را خاموش کرد. -> لوتار اشمیت
• «تلویزیون رسانه حساسی است. اگر سریال آبرومند و قابل دفاعی ساخته شود که عالی است و برای همه عواملش شهرت و محبوبیت و موفقیت به همراه خواهد داشت اما برعکسش هم صادق است.»• «تا وقتی که با تلویزیون نتوان یک مگس را کشت، جای روزنامه را نخواهد گرفت.» -> مانفرد رومل
• «تلویزیون، آدامس چشم است.» -> اورسن ولز
• «تلویزیون از دایره خانواده، نیمدایره درست می کند.» -> لوتار اشمیت
• «تلویزیون به وسیله افرادی، شما را در منزلتان سرگرم می کند که در حالت عادی به خانه خود راه نمی دادید.» -> شرلی مک لین
• «تلویزیون، بیماری عفونی روح است.» -> فدریکو فلینی
• «تلویزیون تنها داروی خواب آوری است که از راه چشم باید خورد.» -> ویتوریو دسیکا
• «تلویزیون مظهر دوران ماست و از اهمیت خاصی برخوردار است اما غالبأ فضای گفتگو را از بین می برد، از طرفی کمبود گفتمان به توسعه زورگوئی کمک می کند.» -> آگوست اوردینگ
• «تنها برنامه متنوع تلویزیونی، برنامه گزارش وضعیت هوا است.» -> وودی آلن
• «تلویزیون چیز خوبیست و آنهایی که بد آنرا می گویند مشتی آشغال هستند که می خواهند ادای روشنفکران را در بیاورند»"عباس کیارستمی• «جنایتکاران فقط در تلویزیون شبیه جنایتکاران هستند.» -> هربرت لیشتنفلد
• «خدا همه چیز را می بیند بجز دالاس.» -> افرایم کیشون
• «خانواده آقای تلویزیون، به تماشای برنامه های روانپریش انسانها نشسته اند!!!» -> عادل محبتیان
• «من از تلویزیون متنفرم. همان طور که از بادام زمینی. اما نمی توانم بادام زمینی نخورم.» -> اورسن ولز
• «نور سرد و سفید تلویزیون مثل نورافکنی از خط دشمن به رویمان افتاده و دنبال شناسایی ماست که مثل دو غریبه روی قالی افتاده ایم.» -> فریبا وفی، «پرنده من»
• «نوع بشر با انتخاب ظالمانه ای مواجه شده است؛ کارکردن یا تلویزیون دیدن در روز.» -> ناشناس
• «وقتی که به خانه بازمی گردم فورأ جلو تلویزیون می نشینم، آن وقت است که بچه ها متوجه حضور من در خانه می شوند.» -> روبرت لمبکه

پیشنهاد کاربران

نماوا
که خلاصه شده و در اصل نما آوا بوده
زیرا تلویزیون فقط تصویر نیست و صدا هم همراهش پخش میشود.

فرابین

نمایانه

دورجم

تی وی

نماگو، گونما

تلویزیون=درون تصویر

نما پَرا

نما آور ، نمارسان ( نمارسا )


دورنما ( بهترین برابر فارسی ) ، تلویزیون

رخ آوا ( بضم را )

پخش آوا

تلویزیون در زبان انگلیسی مانند بسیاری از واژگان پارسی، نتیجه ترکیب دو یا چند واژه است؛ بدین گونه که از ترکیب دو واژه� تله، tele� و �ویزون، vision� به وجود آمده.
واژه� تله، tele� به معنی مخابره است که پیشوند واژگان آشنای انگلیسی همچون تلفن ( telephone ) ، تلگراف ( telegraph ) ، تلگرام ( telegram ) است.
واژه �ویزون، vision� که گویش درستش �ویژن� است نیز به معنی منظره یا چشم انداز است که هم خانواده های ( مشتقات های ) آن ویو ( view ) برای نمونه: ویوی بالکن، ویزیت ( visit ) که به معنای دیدار است و. . .
پس میبینم که می توان همچون زبان انگلیسی، دو واژه برابر نهاد شایسته گزینش کرد و کنار هم قرار داد تا برابر نهاد واژه بیگانه تلویزیون به میان آید. که باید توجه داشت که برای خود انگلیسی ها هم در آغاز پیدایش تلویزیون، زمانی که به معنای تحت الفاظی آن می اندیشیدند، در ابتدا برایشان عجیب بنظر می آمد ولی بعد ها با گذشت زمان بطور ناخودآگاه و از روی عادت، معنا و مفهوم جدید را با واژه ساخته شده در ذهن خود پیوند دیده یافتند. همانگونه که یخچال برای ما همان معنایی که برای نیاکان ما میداد نمی دهد.
در پایان این را هم بر سخنانم می افزایم که اگر واژگان بیگانه ای افزون بر واژگان مورد بحث در نوشته هایم دیده اید علت و چرایی دارد و آن این است که نهادینه کردن واژگان پارسی بطور کامل نیاز به زمان دارد و اگر ما بیش از اندازه از این گونه سخنان بکار گیریم باعث سخت فهمی و مایل شدن بخش زیادی از تمرکز فرد از روی درک مفهومی بر روی درک زبانی میشود که نتایج آن شامل کژفهمی تا گیج و سردرد گرفتن میشود.
سپاس از خواندتان.

سپرگse - parg

رُخ نما

نگارشگر، قابنما

تلویزیون کلمه ای انگلیسی و مرکب از 2 کلمه ( تله به معنای دور ) و ( ویژن به معنای نگار ) است.

تلویزیون :
بینه : از بین ه مانند : ماله، کوبه
بینَن : از بین اَن مانند تاوَن
تَرابینَن : از نگر واگویی مانند تلویزیون است

صفحه نمایش

فکر می کنم برازنده و بکارآمدترین همچم واژه ی تلویزیون به فارسی "دورنما" ست. هم درست است و هم روان روی زبان. فکر می کنم فرهنگستان زبان همین واژه را پیشنهاد کرده که بسنده ست.

نَماوَر = نما ( تصویر ) آوَر = آورنده ی نما ( یا همان آورندهٔ تصویر ) ؛ به نظر جایگزین و معادل خوبی برای تلویزیون است. به سادگی و بسیار روان بر زبان جاری میشود وهمچنین تا حدودی معنای خوبی از واژهٔ "television" است.

تلویزیون
تله - ویز - یون
تله = فرا ، دور
ویز = بین ، وید ( در واژهء هُوِیدا )
یون = اَن ( پس وند نام ساز : تاوَن ، سوزَن، دَرزَن. . . )
پیشنهاد : فَرابین ، فَرابینه
هر چند دورنما واژه ای شایسته است ولی از آن در کاربرد چشم انداز و perspective بهره برده می شود.
از سویی می توان به جای گرته برداری از روش واژه سازی فهمیده ای ( مفهومی ) بهره برد.
پیش نهاد دیگر :
نَمایَن : نَما - اَن ( اَن : پس وند اَبزار ساز )



جدا از واژگان جایگزین گفته شده، بهترین واژه ای که برابرنهاد واژه ( تلویزیون ) است، واژه ( بیناک ) می باشداز ( بن آینده دیدن ) به همراه پسوند ( آک=آنچه انجام می دهند ) که چم آن چنین می شود: آنچه می بینند. همانند واژه ( خوراک ) که به چم ( آنچه می خورند ) می باشد یا واژه ای که احمد کسروی در نسک <واژه نامه پاک> جایگزین واژه ( مطبوعات ) از واژه ( چاپاک ) به چم ( آنچه چاپ می کنند ) بهره برد. همانگونه که روشن است پسوند پارسی ( آک ) به همراه بن آینده ( بن مضارع ) کارواژه ای می آید که آن کارواژه به پدیده ای برون آخته ( ابژکتیو ) اشاره دارد. واژه دورنما هرچند چم
واژه به واژه تلویزیون می باشد ولی ما در جای دیگری از دورنما بهره می گیریم، با این حال من واژه بیناک را بیشتر می پسندم هرچند اگر مردم دورنما را بکار ببرند من هم پیرو خواهم بود.

به نظر من تلویزیون از دو کلمه گرفته میشه دیدن از دور
یعنی دیدن هر چیزی از فاصله دور

تله ویزیون = دورتماشا

تلویزیون= تیوی tV

تِلِویزیون
واژه یِ پیشنَهادیِ دیگَر :
وینَما ( وین نَما )
وین سورِشی دیگَر اَز بین ( دیدَن )

ور ویزش= تلویزیون
ورویزیون= تلویزیون

ور= موج
ویزش=جلوه= ویزیون

برابر تلویزیون�� بیناچ


کلمات دیگر: