مترادف مصلی : جانماز، نمازگاه، سجده گاه، مسجد | نمازخوان، نمازکن، نمازگزار
برابر پارسی : نمازگاه، نمازخانه
temple
کليساي کوچک
سجدهگاه، مسجد
نمازخوان، نمازکن، نمازگزار
جانماز، نمازگاه
۱. جانماز، نمازگاه
۲. سجدهگاه، مسجد
(مُ صَ لّ) [ ع . ] (اِفا.) نمازگزار، نمازخوان ، نمازگر.
(مُ صَ ل لا) [ ع . ] (اِ.) 1 - جای نماز خواندن . 2 - جایی که مردم در عید فطر و قربان در آن نماز گزارند.
مصلی . [ م َ لی ی ] (ع ص ) در آتش افکنده شده و بریان شده . (از اقرب الموارد). بریان شده و کباب شده و در آتش افکنده شده و برشته شده و سوخته شده . (ناظم الاطباء).
مصلی . [ م ِ لا ] (ع اِ) پای دام .(یادداشت مؤلف ). پادام . ج ، مصالی . (مهذب الاسماء).
حافظ.
حافظ.
حافظ.
حافظ.
نظام قاری .
؟
ابن مالک .
ابونصر فراهی (نصاب ).
سوزنی .
مولوی .
مولوی .
سلمان ساوجی .
۱. جای نماز خواندن؛ جای نماز و دعا؛ نمازگاه.
۲. محل مخصوص در خارج شهر که مردم در روزهای مخصوص برای نماز گزاردن به آنجا بروند.
نمازگزار؛ نمازخوان.
نمازخانه، نمازگاه