کلمه جو
صفحه اصلی

اذاخر

فرهنگ فارسی

موضعی است نزدیک مکه

لغت نامه دهخدا

اذاخر. [ اَ خ ِ ] (اِخ ) موضعی است نزدیک مکه . (منتهی الارب ). ابن اسحاق گوید چون پیامبر (ص ) در عام الفتح بمکه رسید از اذاخر داخل شد و به اعلای مکه فرودآمد و آنجا قبه ٔ خویش بر پا کرد. (معجم البلدان ). و رجوع به أمتاع الاسماع مقریزی جزء اول ص 377 و 380 شود.


اذاخر. [ اَ خ ِ ] (ع اِ) ج ِ اِذخر. || جمعالجمعگونه ای ، یقال : ذُخْر و اَذْخُر واَذاخِر، نحو اَرْهُط و اَراهِط. (معجم البلدان ).


اذاخر. [ اَ خ ِ ] ( ع اِ ) ج ِ اِذخر. || جمعالجمعگونه ای ، یقال : ذُخْر و اَذْخُر واَذاخِر، نحو اَرْهُط و اَراهِط. ( معجم البلدان ).

اذاخر. [ اَ خ ِ ] ( اِخ ) موضعی است نزدیک مکه. ( منتهی الارب ). ابن اسحاق گوید چون پیامبر ( ص ) در عام الفتح بمکه رسید از اذاخر داخل شد و به اعلای مکه فرودآمد و آنجا قبه خویش بر پا کرد. ( معجم البلدان ). و رجوع به أمتاع الاسماع مقریزی جزء اول ص 377 و 380 شود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اَذاخِر مکانی نزدیک مکه است.
اَذاخِر موضعی است نزدیک مکه که پیامبر در عام الفتح از آن جا داخل شد و در اعلای مکه فرود آمد و در آن جا اقامت کرد.



کلمات دیگر: