مترادف اجر : اجرت، پاداش، ثواب، جایزه، حق الزحمه، دستمزد، عطیه، کارمزد، مزد
برابر پارسی : ( آجر ) آگور، آژیانه | پاداش، مزد
requital, retribution, reward, wage
reward
پردازه , پردازانه , مزد , دستمزد , اجرت , پاداش , پول , شهريه , اجاره کردن , دستمزد دادن به , اجير کردن , کار مزد , دسترنج , حمل کردن , جنگ بر پا کردن , اجر
اجرت، پاداش، ثواب، جایزه، حقالزحمه، دستمزد، عطیه، کارمزد، مزد
( اَ ) [ ع . ] 1 - (اِ.) مزد، اجرت . 2 - ثواب . 3 - (مص م .) مزد دادن .
اجر. [ اَ رِن ْ ] (ع اِ) اَجْری . ج ِ جَرو. سگ بچگان .
اجر. [ اَ ج ُ ] (معرب ، اِ) (معرب آگور) لغتی است در آجر. خشت پخته . (منتهی الارب ). رجوع به آجر شود.
اجر. [ اَج ْ ج َ ] (اِخ )قلعه ای است در جوار قرطبه ٔ اندلس . (قاموس الاعلام ).
اجر. [ اُ ج َ ] (ع اِ) ج ِ اُجرَت . (تاج العروس ).
عرفی .
اجر. [ اَ ج َ ] (اِخ ) قریه ای است در راه قیروان به بونة، پس از جلولاء (بقول ابی عبید) وآن دارای دیوار و پل است و سنگلاخ است و راه آن دشوار و شیرناک است و همواره بادی شدید در آنجا میوزد و از این رو گفته اند: اذا جئت َ اجَرَ فعجّل فان ّ فیه حجراً یبری و أسداً یفری و ریحاً تذری . و در اطراف اجر قبائل عرب و بربر سکونت دارند. (معجم البلدان ).
مزد؛ پاداش.
۱پرچین ۲نام منطقه ای کوهستانی در دو هزار تنکابن