کلمه جو
صفحه اصلی

عبرت


مترادف عبرت : اعتبار، اندرز، پند، درس، شگفت، شگفتی، سنجش، خراج، باج

برابر پارسی : پند، آموزش، آموزه، اندرز، پندآموزی

فارسی به انگلیسی

example, lesson, warning, determent

example, lesson, warning


determent, example, lesson


فارسی به عربی

تحذیر , قول ماثور , مثال

مترادف و متضاد

اعتبار


اندرز، پند، درس


شگفت، شگفتی


سنجش


خراج، باج


example (اسم)
مثل، مثال، نمونه، عبرت، سرمشق

edification (اسم)
تقدیس، تهذیب، تعلیم، عبرت، تهذیب اخلاق

lesson (اسم)
عبرت، درس

۱. اعتبار
۲. اندرز، پند، درس
۳. شگفت، شگفتی
۴. سنجش
۵. خراج، باج


فرهنگ فارسی

نایینی ( میرزا ) محمد علی مصاحبی متخلص به عبرت شاعر و عارف ( و. نایین ۱۲۸۵ ه.ق . ف. تهران ۱۳۲۱ ه.ش . ). وی پس از تکمیل تحصیلات نزد شیخ محمد اعمی و ملا محمد کاشی در نقاط مختلف ایران سفرهای بسیار کرد و در سال ۱۳۲۲ ه.ق . بتهران آمد. او در شعر بغزل تمایل داشت و غزل های عارفانه وی دلکش است و منتخب غزلیاتش بطبع رسیده . در نوشتن انواع خط خاصه نسخ مهارت داشت و غالبا از راه استنساخ کتب امرا معاش میکرد . تذکره مبسوطی از شاعران معاصر بنام [ مدینه الادب ] تدوین کرده و کتاب دیگری بنام [ نامه فرهنگیان ] دارد که نسخه خطی هر دو در کتابخانه مجلس شورای ملی موجود است .
عجب، شگفت، پند، پندی که ازنظرکردن دراحوال دیگران حاصل شود
۱ - ( مصدر ) پند گرفتن . ۲ - ( مصدر ) مقیاس گرفتن سنجیدن . ۳ - ( اسم ) نوع قسم . ۴ - پند . ۵ - محصولاتی که از کشتی نشینان چادر نشینان یا به جهت راهداری می گرفتند . ۶ - خراج باج . ۷ - ( صفت ) آن چه که مورد عبرت گرفتن شود موجب عبرت . ۸ - شگفت . یا عبرت شش روزه . ۱ - آسمان و زمین و آنچه در میان آنهاست از مخلوقات . ۲ - آنچه که از ما بفعل آورده شود . یا عبرت دیگران گردانیدن . کسی را سخت تنبیه کردن تا دیگران پند گیرند . یا موجب عبرت شدن . بسبب مصایب و بدبختی هایی که نتیجه اعمال شخص است موجب پند گرفتن دیگران شدن .

فرهنگ معین

(ع ِ رَ ) [ ع . عبرة ] ۱ - (مص ل . ) پند گرفتن . ۲ - (مص م . ) ارزیابی کردن ، سنجیدن . ۳ - (اِ. ) پند.

لغت نامه دهخدا

عبرت . [ ع ِ رَ ] (ع مص ) عبرة. پند گرفتن . (غیاث اللغات ) (از صراح ) (ناظم الاطباء). عبرة : سه بیت شعر یاد داشتم از آن ابوالعتاهیه ... که اندر آن عبرتهاست . (تاریخ بیهقی ص 238).
خاقانیا به عبرت ناپاکی فلک
بر خاک آن شهنشه کشور گذشتنی است .

خاقانی .


|| نوع . (اقرب الموارد) : و اگر توبه نکند او را بعبرتی باید کشت که جهانیان را بدان اعتبار باشد. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 65). || سنجیدن . مقیاس گرفتن . (معجم متن اللغة). منقول از مال رؤوس که آن بر سبیل شمار سرهااست نه بمساحت و این گرد فناخسرو اکنون مزرعتی است که عبرت آن دویست و پنجاه دینار بیشتر نباشد. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 133). عبرت سه هزاروپانصدوپنجاه درهم است . (تاریخ قم ص 123). و آن مواضع که فراموش کرده باشند و بعد از مساحت و عبرت معلوم شود از آن عشر خراج بستاند. (تاریخ قم ص 108). رجوع به عبرة شود. || عبور کردن طبیعت است از غفلت بسوی آگاهی . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء).
- عبرت دیگران گردانیدن ؛ کسی را سخت تنبیه کردن که دیگران پند گیرند.
- عبرتگه ؛ دنیا است که از حوادث آن عبرت خیزد.
- عبرت نما ؛ آنچه موحب اعجاب شود. شگفت انگیز :
بوقت هندسه عبرت نمائی
مجسطی دان و اقلیدس گشائی .

نظامی .



عبرت. [ ع ِ رَ ] ( ع مص ) عبرة. پند گرفتن. ( غیاث اللغات ) ( از صراح ) ( ناظم الاطباء ). عبرة : سه بیت شعر یاد داشتم از آن ابوالعتاهیه... که اندر آن عبرتهاست. ( تاریخ بیهقی ص 238 ).
خاقانیا به عبرت ناپاکی فلک
بر خاک آن شهنشه کشور گذشتنی است.
خاقانی.
|| نوع. ( اقرب الموارد ) : و اگر توبه نکند او را بعبرتی باید کشت که جهانیان را بدان اعتبار باشد. ( فارسنامه ابن البلخی ص 65 ). || سنجیدن. مقیاس گرفتن. ( معجم متن اللغة ). منقول از مال رؤوس که آن بر سبیل شمار سرهااست نه بمساحت و این گرد فناخسرو اکنون مزرعتی است که عبرت آن دویست و پنجاه دینار بیشتر نباشد. ( فارسنامه ابن البلخی ص 133 ). عبرت سه هزاروپانصدوپنجاه درهم است. ( تاریخ قم ص 123 ). و آن مواضع که فراموش کرده باشند و بعد از مساحت و عبرت معلوم شود از آن عشر خراج بستاند. ( تاریخ قم ص 108 ). رجوع به عبرة شود. || عبور کردن طبیعت است از غفلت بسوی آگاهی. ( غیاث اللغات ) ( ناظم الاطباء ).
- عبرت دیگران گردانیدن ؛ کسی را سخت تنبیه کردن که دیگران پند گیرند.
- عبرتگه ؛ دنیا است که از حوادث آن عبرت خیزد.
- عبرت نما ؛ آنچه موحب اعجاب شود. شگفت انگیز :
بوقت هندسه عبرت نمائی
مجسطی دان و اقلیدس گشائی.
نظامی.

عبرة. [ ع َ رَ ]( ع اِمص ) بیان و تفسیر. || اسم است تعبیررا. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ( اِ ) سرشگ در چشم. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( مهذب الاسماء ) ( غیاث اللغات ). || تردد گریه در سینه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). || مرة. ( اقرب الموارد ). || اندوه بی گریه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). ج ،عَبَرات. || لک ما أبکی و لاعبرة بی ؛ در مورد مردی مثل زنند که به کار برادر خود سخت اهتمام کند، و لاعبرة بی نیز روایت شده است یعنی بخاطر تو میگریم و غم خود را ندارم. ( اقرب الموارد ). || ( مص ) اشک باریدن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

عبرة. [ ع ُ رَ ] ( ع اِ ) مهره ای است که ربیعةبن حریش میپوشید و بدین جهت ذوالعبرة لقب یافت. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( تاج العروس ). || ( اِمص ) گرمی چشم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || کرانه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

عبرة. [ ع ِ رَ ] ( ع اِ )شگفت. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || پند. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( مهذب الاسماء ): یقال ، اًن فی ذلک عبرة لمن اعتبر.( اقرب الموارد ). ج ِ عِبَر. و منه صحف موسی کانت عبراً. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رجوع به عبرت شود. || نوع. || اصلی که نظائر بدان باز گردد. || نظر در احوال. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ عمید

۱. پند گرفتن.
۲. (اسم ) آگاهی ای که از نظر کردن در احوال دیگران حاصل می شود، پند.
* عبرت گرفتن: (مصدر لازم ) هشیار و آگاه شدن از چیزی به وسیلۀ نظر کردن در احوال دیگران یا تجربیات خود، پند گرفتن.

۱. پند گرفتن.
۲. (اسم) آگاهی‌ای که از نظر کردن در احوال دیگران حاصل می‌شود؛ پند.
⟨ عبرت گرفتن: (مصدر لازم) هشیار و آگاه شدن از چیزی به‌وسیلۀ نظر کردن در احوال دیگران یا تجربیات خود؛ پند گرفتن.


دانشنامه عمومی

پندی که از تجربۀ خود یا دیگران آموخته شود.


دانشنامه آزاد فارسی

عِبرت (اصفهان ۱۲۸۳ـ۱۳۲۱ق)
(نام اصلی: محمدعلی مصاحبی) شاعر و خوشنویس ایرانی. بیشتر عمر خود را در سفر گذراند و سپس در تهران اقامت کرد. در نسخ نویسی استاد بود. از تألیفات اوست: تذکره الادب یا مدینةالادب و نامۀ فرهنگیان که در آن ها به شرح زندگی شاعران هم عصرش پرداخته است. نسخۀ خطی تذکره الادب در کتابخانۀ مجلس شورای ملی محفوظ است و به صورت عکسی هم چاپ شده است. مضمون اشعار او عرفانی و به تقلید از غزلیات سعدی و حافظ است.

فرهنگ فارسی ساره

پند، پندآموز


دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] عبرت به معنای پند و اندرز است که شخص تجربیات دیگران را در زندگی خود بکار گیرد.
واژه «عبرة»، عربی و در فارسی به معنای «پند و اندرز» آمده است. اگر به معنای عام «عبرت» توجه کنیم، در می یابیم که تمام آیات الهی پند و عبرت است. قرآن افزون بر مسائل احکام، عقاید و اخلاق به مسایلی پرداخته که در آن یا به صورت کنایه یا به صراحت، عبرت و پند نهفته است. در اینجا به آیاتی که به مسائل عبرت اشاره نموده اند؛ می پردازیم.
در بیش از ده آیه قرآن، مردم را تشویق و ترغیب به مسافرت (سیر فی الارض) نموده است. مسافرت و سیر در زمین در فرهنگ قرآن به معنای جهانگردی بی هدف نیست. بلکه به معنای پندگیری و عبرت آموزی و شناخت نشانه های خداوند و آگاهی از قدرت او و بررسی حوادث تاریخی گذشتگان است.
بناهای تاریخی، موزه ها، خرابه ها... یادگار انسانهایی است که آن ها را برجا گذاشته اند. قرآن ما را به سیر و سفر در آن ها و تجربه آموزی از پیشینیان فرامی خواند.
یکی از اهداف نقل تاریخ و داستان گذشتگان در قرآن، عبرت و پند برای مسلمانان است. در بسیاری از آیات الهی، داستان های پیامبران بزرگ الهی بیان شده است. در این داستان ها، هرگز هدف قرآن داستان سرایی محض نیست بلکه هدف ارائه رهنمود از رهگذر این داستان های سازنده است. بر همین اساس است که در هیچیک از داستان های پیامبران از مسائل بی فایده یا کم فایده ای که نقشی در هدایت ندارد؛ سخن به میان نیامده است. برای مثال از تاریخ ولادت، تاریخ وفات، عدد اولاد و همسر انبیاء و... سخنی به میان نیاورده است.
بدین معنا که ده ها نکته عبرت آموز در این داستان حضرت یوسف علیه السلام وجود دارد. مانند خنثی شدن مکر دشمنان، بی گناه بودن حضرت یوسف، دوری از شهوت و گناه، رسوایی زلیخا، پاکدامنی حضرت یوسف و... در نتیجه هدف قرآن از بیان نکات عمیق و حساس داستان، عبرت آموزی بوده است.
در آیه 13 از سوره آل عمران، عنایت خداوند به رزمندگان جنگ بدر و القاء رعب در دل دشمنان را مایه عبرت صاحبان بصیرت بیان می کند و می فرماید:
«قَدْ کانَ لَکُمْ آیَةٌ فِی فِئَتَیْنِ الْتَقَتا فِئَةٌ تُقاتِلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ أُخْری کافِرَةٌ یَرَوْنَهُمْ مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ وَاللَّهُ یُؤَیِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ یَشاءُ إِنَّ فِی ذلِکَ لَعِبْرَةً لِأُولِی الْأَبْصارِ»؛ دو گروهی که در میدان جنگ بدر با هم روبرو شدند، نشانه درس عبرتی برای شما بود. یک گروه در راه خدا نبرد می کردند و جمع دیگری که کافر بودند (در راه شیطان پست) در حالی که آنها گروه را با چشم خود دو برابر آنچه بودند می دیدند، در این عبرتی است برای صاحبان بصیرت.

جدول کلمات

پند

پیشنهاد کاربران

عبرت :تجربه ، درس ، سنجش ، شگفتی ، پند آموزی

آموزش_پندآموزی

عبرت

( عبرت ) به معنای پند گرفتن از ریشه عَبَر به معنای عبور کردن و چون عبور انتقال از نقطه ای به نقطه دیگر است به صورتی که بتوان از آن عبرت و پند گرفت می باشد. نام گذاری عبرت هم به این دلیل است مثلا در قرآن اشاره به قوم شعیب یا لوط و یا ماجرای قوم بنی اسرائیل شده به این دلیل است تا ما که قرآن را می خوانیم از آنان عبرت بگیریم و مثل آنان عمل نکنیم.


کلمات دیگر: