کلمه جو
صفحه اصلی

تکامل


برابر پارسی : رسایی، بی کم و کاستی، پختگی، فرگشت

فارسی به انگلیسی

gradual pertection or development, evolution


evolution


gradual perfection or development, evolution, gradual pertection or development

عربی به فارسی

اءتلا ف , انضمام , يکپارچگي , اتحاد عناصر مختلف اجتماع


مترادف و متضاد

progress (اسم)
پیشرفت، حرکت، جریان، پیش روی، ترقی، گردش، سفر، تکامل

improvement (اسم)
پیشرفت، بهتر شدن، بهبود، تکمیل، تهذیب، تکامل، بهسازی

transmutation (اسم)
استحاله، تبدیل، تکامل، تغییر شکل، قلب ماهیت، تبدیل عنصری به عنصر دیگری

evolution (اسم)
تحول، سیر تکاملی، تکامل، فرگشت، تکامل تدریجی، چرخش، تغییر شکل، فرضیه سیرتکامل، حرکت دورانی

فرهنگ فارسی

روبه کمال رفتن، به کمال رسیدن، بتدریج کامل شدن
۱ -( مصدر ) بکمال رسیدن رو بکمال رفتن بتدریج کامل شدن . ۳ - ( اسم ) کمال . جمع : تکاملات .

فرهنگ معین

(تَ مُ ) [ ع . ] (مص ل . ) به کمال رسیدن ، کامل شدن .

لغت نامه دهخدا

تکامل. [ ت َ م ُ ] ( ع مص ) تمام شدن. ( زوزنی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || تکامل اللغة؛ در اصطلاح آن باشد که حروف تشکیل دهنده آن قلب مکانی یابد تا افاده معنی جدید کند و آنرا اکتهال لغت نیز گویند مانند کلمه «مدح » که کلمات زیر با قلب حروف آن از آن مشتق شود: مدحه ، تمدحه ، و امتدحه والمدح ، و المدیح ، و الامدوحة و الممدح. و پس از آن یکبار قلب روی دهد و بصورت «حمد» درآید که معنی تازه ای افاده کند و مشتقاتی بصورت زیر از آن گرفته شود.
حمده و حمداﷲ و احمد الرجل و تحمدبه ، و الحماد و الحمادی و الحمادی ، و الحمد. و الحمدة و الحمدة النار، و الحمدة، و الحماد، و الحمود، والحامد، المحمود، و الحمید، و الاحمد... و بار دیگر قلب تازه ای روی دهد و بصورت «حدم » درآید که افاده معنی جدید کند و مشتقاتی از قبیل : احتدم و الحدام و... و الحدمة و المحتدم ، از آن جدا شود و... در تکامل لغت عرب قلبهای عجیب و شگفت انگیز دیگر نیز روی داده که میتوان از مقایسه آن با لغات یونانی لاتینی بنکاتی تازه رسید... ( از نشوء اللغة ص 129 و 130 ). برای تفصیل بیشتر رجوع به همین کتاب صص 130-135 شود.

فرهنگ عمید

۱. رو به کمال رفتن، به تدریج کامل شدن.
۲. به کمال رسیدن.

دانشنامه عمومی

فرآیش،روند فرا آمدن به سوی خوبتر شدن ، فرشدن (تالشی)


تکامل:فرایش،روند فرا آمدن به سوی خوبتر شدن ،فرآمدن، فرشدن (تالشی)


تکامل:فرآیش،روند فرا آمدن به سوی خوبتر شدن،فرآمدن، فرشدن (تالشی)


فرآیش،روند فرا آمدن به سوی خوبتر شدن ، فرشدن و فرآمدی به سوی بهتر و کاملتر شدن


تکامل (آلبوم ایمجین درگونز). «تکامل» آلبومی از ایمجین دراگنز است که در سال ۲۰۱۷ میلادی منتشر شد.
تکامل (فیلم ۲۰۱۵). تکامل (انگلیسی: Evolution) یک فیلم درام به کارگردانی لوسیلو هادزی هالیلوویچ است که در سال ۲۰۱۵ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به مکس بربانت، روکسان دوران و ژولی ماری پارمنتیه اشاره کرد.
۱۴ سپتامبر ۲۰۱۵ (۲۰۱۵-09-۱۴) (TIFF)
۱۶ مارس ۲۰۱۶ (۲۰۱۶-03-۱۶) (فرانسه)

تکامل (فیلم). تکامل (به انگلیسی: Evolution) فیلمی علمی-تخیلی به کارگردانی ایوان رایتمن و به بازیگری دیوید دوکاونی و شان ویلیام اسکات و جولیان مور است. توزیع این فیلم در آمریکا توسط دریم ورکس بود، توزیع بین المللی این فیلم به کمک کلمبیا پیکچرز انجام شد.

دانشنامه آزاد فارسی

تکامل (evolution)
(یا: تطور) فرآیند تدریجی و آرام تغییر از شکلی به شکل دیگر، همچون سیر تکامل جهان از زمان شکل گیری آن تا وضع کنونی اش یا تطور حیات بر روی زمین. در زیست شناسی، تکامل به فرآیندی اطلاق می شود که در طی آن زندگی با گذشتن از مراحل مختلف، از موجودات تک یاخته تا شکل های متنوع و پیچیدۀ حیات حیوانی و گیاهی، در زمین به ظهور رسیده است، موجوداتی که برخی از آن ها از میان رفته اند و بعضی دیگر باقی مانده اند. پیدایش مفهوم تکامل را معمولاً با چارلز داروین مرتبط دانسته اند؛ داروین نقش اصلی را در تغییر تکاملی به انتخاب طبیعی نسبت می داد که در وقوع تصادفی گوناگونی ها مؤثر بود. امروز می دانیم که این دگرگونی ها در انواع موجودات، انطباق هایی اند که براثر تغییرات خودانگیخته یا جهش هایی در مادۀ وراثتی (ژنتیک) موجودات زنده (سازواره ها) پدید می آیند. در یک کلام، تطور همانا تغییری است که در ترکیب ژنتیک جمعیت سازواره ها از یک نسل به نسل دیگر حاصل می شود. شواهد نشان می دهد که بسیاری از انواع موجودات زنده در طول نسل ها ثابت نمی مانند. مهم ترین شواهد در این باره از سنگواره ها به دست می آید. هرچند چنین شواهدی که وجود و کشف آن ها امری تصادفی است، چنان پراکنده و ناپیوسته اند که نمی توانند تأییدی قطعی و کلی بر فرضیۀ تکامل باشند. تکامل از خلال این فرآیندهای انتخاب طبیعی ظاهر می شود: یکایک سازواره های موجود در گونه ای خاص ممکن است طیف گسترده ای از گوناگونی ها را به علت تفاوت ژن هایشان نشان دهند؛ شکارشدن، بیماری و رقابت موجب مرگ افرادی از یک نوع می شود؛ افراد با ویژگی هایی که بیشترین تناسب را با محیط دارند بخت بیشتری برای بقا و تولید مثل موفقیت آمیز دارند؛ بدین ترتیب، ژن هایی که به این افراد امکان بقا داده است به نسل بعدی منتقل می شود. اگر محیط زیست تغییر کند، نتیجه آن خواهد بود که بعضی از ژن ها در نسل بعدی فراوان تر باشند و سازواره رو به تکامل رود. تغییر تکاملی، همان گونه که تا حدی در شواهد سنگواره ای مشاهده می شود، ممکن است کند و آرام باشد، اما این تغییر ممکن است سرعت زیادی نیز داشته باشد. اگر جمعیتی به رقم بسیار کوچکی تقلیل یابد، تغییرات تکاملی را در چند نسل می توان مشاهده کرد. از آن جا که خرده سازواره ها چرخه های زندگی بسیار کوتاهی دارند، تغییر تکاملی در خرده سازواره ها ممکن است بسیار سریع باشد. این موجودات ممکن است فقط چندسال پس از نخستین مصرف یک داروی پادزیو (آنتی بیوتیک) در مقابل آن مقاوم شوند. ما درنتیجۀ تکامل یافتن از نیاکان مشترک، می توانیم برای اشاره به خاستگاه های تکاملی از طبقه بندی موجودات زنده استفاده کنیم.
انتخاب طبیعی، انتخاب جنسی و تصادف. مفهوم تکامل مداوم را می توان تا دوره ای باستانی یعنی تا لوکرتیوس در قرن ۱پ م ردگیری کرد. اما این مفهوم تا قرن ۱۹ و درپی کارهای لایل، لامارک، داروین و به همراه او والاس و هاکسلی پذیرش گستردۀ همگانی نیافت. انتخاب طبیعی به این علت روی می دهد که افرادی که بهتر با محیط های خاصی منطبق می شوند، بازتولید کارآمدتری دارند و به همین علت نیز بهتر می توانند ویژگی های خود را (به صورت ژن) به نسل های آینده انتقال دهند. نظریۀ کنونی تکامل، یعنی نوداروینیسم، ترکیبی است از نظریۀ داروین دربارۀ انتخاب طبیعی با نظریه های گرگور مندل دربارۀ وراثت (ژنتیک). در حال حاضر، زیست شناسان، نه در مفهوم عمومی تکامل تردید دارند و نه در اهمیت انتخاب طبیعی، اما هنوز بحث در زمینۀ سایر فرآیندهای ممکن در تغییر تکاملی مطرح است. علاوه بر انتخاب طبیعی، انتخاب مصنوعی و انتخاب جنسی، تصادف نیز ممکن است نقش بزرگی در تعیین این که کدام ژن ها به صورت ویژگی یک جمعیت درآیند داشته باشد؛ این پدیده را «انحراف ژنتیک» می نامند. امروزه این نکته نیز روشن است که تغییر تکاملی با سرعت و آهنگی ثابت روی نمی دهد، بلکه ممکن است در فاصلۀ دوره هایی از تغییر سریع در این فرآیند، دوره های ثبات کمابیش طولانی نیز وجود داشته باشند. این امر به طرح نظریه های جدیدی، همچون مدل توازن نقطه گذاری شده، انجامیده است.
تکامل زیستی. نشان دهندۀ خط سیری است از ظهور شکل های تک یاخته به شکل های پیچیده تر و سرانجام پیدایش گیاهان گل دار و جانوران مهره دار، ازجمله انسان. زمین دارای انواع عظیمی از موجودات زنده است؛ در حدود ۱ میلیون گونه از انواع مختلف جانوران و نیم میلیون نوع گیاه تاکنون توصیف و تشریح شده اند. بعضی از دین ها نظریۀ تکامل را رد می کنند و آن را با ایمان خود، مبنی بر آن که خداوند همۀ چیزها را به صورت کنونی آن ها آفریده مغایر می دانند. اما اکثر مردم پذیرفته اند که شواهد کافی نشان می دهد تنوع حیات ناشی از فرآیند تدریجی تباعد تکاملی است، نه معلول حرکات مجزا و منفرد آفرینش خدایی. در این باره چندین دسته شاهد و علت بر این نظر دلالت دارند؛ وجود سنگواره ها، شباهت یا همگونی میان گروه های مختلف موجودات زنده، جنین شناسی و توزیع جغرافیایی سازواره ها. اکثر موجودات زنده پس از مرگ به سرعت تجزیه می شوند، اما گاه یک گیاه یا جانور باقی می ماند و به یک سنگواره تبدیل می شود. بقایای گیاهان یا جانوران متعلق به سال های بسیار دور، درون صخره ها یافت می شوند. سنگواره ها معمولاً زمانی تشکیل می شوند که موجود زنده بلافاصله پس از مرگ دفن شود یا یخ بزند، و گاه نیز هنگامی که یک یا چند عامل از مجموع عواملی که برای فساد لازم اند، وجود نداشته باشند. تدفین عموماً در لایه های زغال سنگ یا گل و لای، و گاه در خاکسترهای آتشفشانی یا کهربا، صورت گرفته است. برخی از سنگوار ه هایی که به خوبی از جانورانی کوچک محفوظ مانده اند در کهربا پیدا شده اند. بافت های نرم سازواره، حتی پس از تدفین، ممکن است به گونه ای تجزیه شوند که فقط اسکلت جانور یا قسمت های چوبی یک گیاه به صورت سنگواره درآیند. افزون بر این، قسمت هایی از گیاه یا جانور ممکن است در ضمن پوسیدن جای خود را به مادۀ دیگری دهند؛ مثلاً آثاری که همچون ردپاها، سوراخ ها، لانه ها یا بقایای ریشه ها بر جای می مانند. تعیین عمر سنگواره ها مشکلات زیادی به بار می آورد. در وهلۀ نخست، تعیین عمر این سنگواره ها براساس قشری که سنگواره ها در آن یافت می شوند و در رابطه با سنگواره های دیگر همان قشر صورت می گیرد، اما روش های فیزیکی نیز برای محاسبۀ سن مطلق سنگواره ها پدید آمده اند. این ها به این امر وابسته اند که ایزوتوپ های کربن پرتوزای طبیعی با سرعت های ثابت به گونه ای از بین می روند که میزان باقی ماندۀ رادیوکربن موجود در یک نمونه متناسب است با طول زمانی که از لحظۀ شکل گیری یا رسوب گذاری آن سپری شده است. هرچند صرفاً با اتکا بر سنگواره های به دست آمده نمی توان صحت نظریۀ تکاملی را ثابت کرد، اما ممکن است تحقیقی دربارۀ مجموعه ای از سنگواره ها شاهدی عینی از تکامل یکایک انواع یا گونه هایی باشد که، همچون در مورد اسب، انطباق این انواع را با محیط های زیست مختلف نشان می دهد. برخی از حلقه های ارتباطی میان سنگواره ها از وجود رابطۀ بین انواع حکایت می کنند. مثالی در این باره سنگوارۀ جانوری است به نام آرکئوپتریکس، که جانوری پرنده وار و دارای دندان بود. این سنگواره گویای آن است که پرندگان از تبار خزندگان اند. شواهد دیگری را به نفع تکامل می توان در ساختارهای مشابه یا همگون یافت، مثلاً مقایسۀ استخوان های دست و پای چندین جانور مهره دار مختلف نشان دهندۀ شباهت های درخور توجهی در ساختار آن هاست. چنین ساختارهایی را همگون نامیده اند و وجودشان نشان می دهد که همۀ این جانوران از نیای مشترکی پدید آمده اند. جنین شناسی نیز می تواند سرنخ های مهمی در زمینۀ نیاکان یک گروه از موجودات فراهم آورد. جانوران مهره دار همگی رشد جنینی کاملاً متشابهی را نشان می دهند و همۀ آن ها شکاف های برانشی جنینی دارند، ولو آن که جانور بالغ دارای شُش باشد و هوا تنفس کند. این امر گویای آن است که همۀ مهره داران از نیای آبزی واحدی پدید آمده اند که مثل ماهی های جدید و همچون در مرحلۀ بچه قورباغه ای دوزیست، از خلال شکاف های برانشی تنفس می کرده اند. جنین انسانی یک دُم کوچک یا دنبالچه دارد که به صورت جزء باقی مانده (فاقد کارکرد) درآمده است؛ این امر احتمالاً از وجود نیای مشترکی با یک دم حکایت می کند. باید توجه داشت که تغییرات تکاملی به صورتی خطی یا مستقیم روی نداده اند بلکه شکل فرآیند شاخه شاخه ها منشعب از یک نیای مشترک را دارند؛ این فرآیند را غالباً به صورت درخت تکاملی ترسیم می کنند که انسان ها در رأس آخرین شاخه های درخت قرار دارند. امروزه، هریک از ۱.۵میلیون نوعی که در کرۀ زمین به سر می برد، نتیجۀ غایی سیر طولانی انواع انقراض یافته است. باکتری ها جزء نخستین انواع شناخته شدۀ حیات بر روی کرۀ زمین اند و هنوز باقی مانده اند. تعداد یاخته های باکتری در بدن انسان دَه برابر بیشتر از تعداد یاخته های انسانی است.
ساز و کارهای تکامل. اگرچه خطوط کلی زنجیرۀ تکاملی شناخته شده اند، اما برای روشن کردن جزئیات و پرده برداشتن از سازوکارهای تغییر تکاملی هنوز پژوهش های زیادی لازم است. تکامل وابسته است به وجود تنوعات موروثی در جمعیتی که به افراد صاحب آن دگرگونی ها امتیازی گزینشی می دهند. اصطلاح بقای اصلح از آن رو گمراه کننده است که مرگ افراد غیراصلح را ایجاب می کند. از دیدگاهی تکاملی، باروری بسیار مهم تر از بقاست زیرا اگر گونه ای به صورت منظم نوزادهایی بیشتر از گونه ای دیگر ایجاد کند، فراوانی گونۀ بارورتر درون جمعیت حتماً افزایش می یافت. باروری به عوامل متعددی بستگی دارد، ازجمله بنیۀ عمومی، طول مدت تولیدمثل، و قابلیت جفت گیری موفقیت آمیز. تغییرات موروثی حاصل جهش های ژنتیکی اند که به صورتی خودانگیخته در همۀ موجودات زنده مشاهده می شود. بسیاری از پژوهش هایی که دربارۀ ساختارهای موروثی گیاهان زنده و جمعیت های حیوانی صورت گرفته اند، از اهمیت نسبی جهش ها و جدایی در خاستگاه انواع جدید حکایت می کنند. این باور وجود دارد که فرآیندهایی که اکنون در مقیاسی بسیار کوچک روی می دهند، همان فرآیندهایی اند که سبب تکامل گروه های بزرگ در یک دورۀ بزرگ از زمان زمین شناختی شده اند. از این رو، این تحقیقات موجب ایضاح ساز و کار تکامل می شود. نظریۀ داروین، اندکی پس از انتشار در حوزۀ زیست شناسی، در حوزه های فلسفه، علوم اجتماعی و دین نیز هوادارانی سرسخت یافت. جامعه شناسانی چون هربرت اسپنسر داروینیسم اجتماعی را بسط دادند. واژۀ تکامل، امروزه در آثارِ مردم شناسان، روان شناسان، جامعه شناسان و مورخان حقوق و سیاست کاربرد فراوان دارد. در فلسفه، فیلسوفان شاخه هایی چون تکامل گرایی مکانیکی، تکامل گرایی حیات گرا و تکامل گرایی عمل گرا، بحث تکامل را در مرکز مباحث شناخت قرار دادند. متفکران دینیِ قائل به نظریۀ تکامل، برهدایت و اِشرافِ ذات باری بر روند تکامل تأکید داشتند و گزینش مافوق طبیعی را مقدم بر گزینش طبیعی می نهادند و در واقع گزینش طبیعی را مظهر اراده و مشیت الهی می دانستند. کاملاً مشخص است که نظریۀ دینی تکامل، چه از نظرگاه متألّهان یهودی و چه از منظر طیف های متفاوت مسیحی، عمدتاً مبتنی بوده است بر جذب نظریۀ تکامل و تفسیر آن بر طبق اصول و بنیادهای بینش دینی. متکلمان اسلامی نیز برعدم تعارض بین این نظریه واصل توحید تأکید کرده اند.

فرهنگ فارسی ساره

فرگشت


پیشنهاد کاربران

تکامل به معنای رشد کردن

این واژه تازى ( اربى ) است و سپارش مى شود بجاى آن از برابرهاى پارسى که چنینند بهره بجویید: فرآیش Farayesh ( پارسى: تکامل ) فرگشت Fargasht ( پارسى: تکامل ) ، آسْکِت Asket ( اوستایى: آسکِتى: تکامل، اعتلا ) ، اُسپورایِش Ospurayesh ( پهلوى - پیشنهادى: اُسپورOspur ( پهلوى:
کامل ) + آیش ( آمدن ) : تکامل ، آمدن به کمال ) ، دیرانایش Diranayesh ( پهلوى - پیشنهادى: دیرانا Dirana ( پهلوى: کامل، وسیع ) + آیش ( آمدن ) : تکامل ، به کمال آمدن )

نک. فرگشت.

این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: فَرگَشت ( پارسی امروز ) ، آسکِت ( اوستایی: آسکِتی )

بالندگی، برآیش، فرگشت

بهترین واژه ها فرگشت و اسپورایش هستند. فرگشت واژه خود فرهنگستان است که به جای تکامل/اولوشن/اولوسیون در کتاب های درسی استفاده خواهد شد. و اسپور هم به معنی کامل/پر شده، با آیش به مانای به تکامل رسیدن.

تکامل EVOLUTION :[اصطلاح جامعه شناسی]رشد ارگانیسمهای زیستی به واسطه ی انطباق انواع با تقاضاهای محیط فیزیکی.
منبع https://rasekhoon. net


کاش یک روزی در آینده برای انسان مقدور میشد، ژن هایی که پس از افتادن دندان های شیری رشد و نمو دندان های اصلی را به عهده داشتند و پس از انجام آن وظیفه به خواب رفته یا خاموش گردیده اند، اول شناسایی گردند و سپس دوباره بیدار یا روشن شوند تا وظیفه فراموش شده خودرا دوباره به عهده بگیرند تا پس از افتادن دندان های اصلی نیازی به دندان مصنوعی نباشد. چنین دخالتی توسط انسان در انتخاب طبیعی شاید در خور تحسین قرار گیرد.
نظریه تکامل دو خط جداگانه دارد یکی اینکه هر موجودی ریشه اصلی خودرا مستقیما در تجمع تک یاخته ها داشته باشد و دیگری اینکه از تجمع تک سلولی های اولیه کثرت اندکی صورت گرفته و به تدریج هرکدام از آنها به شاخه های مختلف انشعاب یافته و مجموعا روی هم رفته درخت تکاملی را ایجاد نموده اند. بهر حال امروز میتوانیم این سوال را مطرح نمائیم که آیا طبیعت در تولید فر آورده های خویش نقش مسالح و ابزار و بنا را ایفا میکند و یا علاوه برآن نقش طراحی و معماری را هم عهده دار می باشد؟ سوال را میتوان محدود تر طرح نمود. آیا در تولید یک موجود انسانی مثل منِ حقیر انتخاب طبیعت سبب شده است که والدین من باهم آشنا گردند و با هم ازدواج کنند و در آن شب ظلمانی بر اثر آمیزش جنسی مرا تولید نمایند؟ آیا در این زمینه انتخاب طبیعت آگاهانه و بر اساس یک طرح از پیش ریخته شده صورت گرفته است یا نا آگاهانه و از روی اتفاق و تصادف ؟ آیا پدر و مادر من تصادفی و اتفاقی با هم آشنا گردیده اند، یا طبق یک طرح از پیش تعیین شده؟ چنین سوالاتی جدید نیستند بلکه در طول تاریخ اندیشه انسان را به خود مشغول داشته اند. در پاسخگویی به چنین سوالاتی با باور های دینی آشنایی داریم، اما این باور ها روح کنجکاو و جستجو گر انسان اندیشمند غیر دینی دیروز و امروز را بطور کامل ارضاءنکرده و نمیکنند. به نظر این حقیر بجای کنار گذاشتن خداوند و گرایش به سمت آتیسم و خداناباوری بهتر است که خداوند و خلقت و آفرینش را از دیدگاه علمی مورد بررسی قرار دهیم و به متون دینی از قبیل آیات و روایات و احادیث و تفاسیر عدیده آنها اکتفا نکنیم و وقت خودرا طریق غرق شدن در چنین منابعی تلف ننمائیم. درست است که خداوند جهان و موجودات زنده و غیر زنده و در راس آنها انسان را هدفمند خلق کرده است، اما از راه تکامل و نه از راه شعبده بازی " کُن فیکون " یا فرمود بشو و همه چیز شد. به چه چیزی و یا به چه کسی گفت بشو و آن چیز و آن کس شد؟ به نیستی امر کرد یا به هستی ؟
اگر واجب الوجود دارای وجود مطلق و نامتناهی بوده باشد، مطمئنا به نیستی امر نکرده است، زیرا در وجود لایه تناهی ، نیستی نمیتواند وجود داشته باشد. بنابر این میتوان باور داشت که خداوند متعال به وجود خود و در وجود خود، فرمان خلقت را صادر نموده است و آنهم قبل از صدور امر خلقت ، طرح خلقت و آفرینش را به کمال مطلق رسانده است. خداوند متعال مکان و زمان نامتناهی و بی آغاز و بی انتهای خویش را تقسیم نموده و آنها را به مکان های محدود و متناهی و زمان های محدود و آغاز و پایان دار ازل و ابد تبدیل نموده است. و وجود خودرا به کثرت رسانده و در چهارچوب مکان های متناهی آنرا به وجود های متناهی نزول داده است. هرکدام از این مکان ها و وجود های متناهی در پهنه بینهایت یک جهان واحد را به نمایش میگذارند. این مکان ها هرکدام یک فضای سه بعدی را تشکیل میدهند که دو بعد طول و عرض محیط و مرز ساکن و ثابت و بعد عمق شعاع جهان ها را در بر میگیرند. بعد چهارم یا بعد زمانی بر اساس نوع جهان ها دو نوع اند. در جهان های معنوی که از لحاظ پیدایش مقدم بر جهان های مادی میباشند، لحظه ازل طول عمر آنها را رقم میزند و در جهان های مادی این وظیفه به عهده لحظه ابد می باشد. لحظات ازل و ابد هر دو برابر با طول زمان لحظه حال و آنهم خود برابر با زمان پلانک یعنی ۱۰ بتوان منهای ۴۳ ثانیه میباشند. در روند اجرای مفاد طرح مطلق خلقت دو نوع کثرت صورت گرفته است، یکی تقسیم بینهایت به واحد های محدود و متناهی و مطلقا مساوی جهانی که این تقسیم و کثرت هرگز به پایان نخواهد رسید و آنهم به دلیل ساده بیکرانی وجود و دیگری کثرت محتوای واحد های متنهای در درون جهان ها به موجودات مختلف زنده و غیر زنده. بطور کلی پهنه بیکرانی و لایه تناهی را میتوان به سه بخش وسیع تصور نمود به شکل زیر : بخش میانی یا مرکزی شامل تعداد زیادی جهان های مادی و یک لایه قطور و وسیع روی آنها متشکل از تعداد زیادی از جهان معنوی و بخش سوم از یک طرف محدود به آخرین لایه بیرونی جهان های معنوی و از طرف دیگر بیکران و بی پایان. سرنوشت بخش سوم چیزی نیست غیر از نزول و تبدیل شدن به جهان های معنوی و سرنوشت جهان های معنوی در طی قوس نزولی چیزی نیست غیر از نزول و تبدیل شدن به جهان های مادی و سرنوشت جهان های مادی در طی قوس صعودی چیزی نیست غیر از صعود و تبدیل دوباره به جهان های معنوی و سرنوشت جهان های معنوی در طی قوس صعودی چیزی نیست غیر از صعود و تبدیل مجدد به حالت اولیه قبل از عمل تقسیم و تکثر. آن حالت اولیه که میتوان آنرا حالت ملکوتی نامید عبارت است از دانش، آگاهی ، قدرت، خواست و اراده، رحمت و عشق، صبر و بردباری، زیبایی و خوبی مطلق و نامتناهی که جملگی از صفات خداوند متعال بوده و در مالکیت وی میباشند. در روند عمل تقسیم همه این صفات به واحد های محدود و متناهی نزول یافته اند و نسبی گردیده اند و مطلقیت اولیه را از دست داده اند. صفت مطلقیت به چهار چوب و مفاد طرح خلقت بخشیده شده است. لذا خداوند متعال بطور جاودانه پس از صدور فرمان خلقت ، در اجرای طرح مطلق خلقت و آفرینش هیچگونه تجدید نظر و دخالتی دیگر نمکند. مجموعه جهان ها را میتوان جامعه الاهی پنداشت. در مقایسه با جوامع انسانی، افراد جامعه الاهی نامحدود، مطلقا مساوی و نسبت به هم دیگر خودی میباشند و نه غیر از همدیگر. افراد جوامع انسانی از طریق آمیزش جنسی والدین تولید میشوند، و افراد جامعه الاهی از طریق تقسیم وجود لایه تناهی واجب الوجود و بطور خودکار. افراد جوامع انسانی از سرا یا خانه های خود بیرون میروند و باهم تماس میگیرند و در ارتباط با هم قرار میگیرند، اما افراد جامعه الاهی در خانه های جهانی خود جاودانه باقی می مانند و نیازی به ارتباط گرفتن با هم دیگر را ندارند، زیرا همگی یک واحد مطلقا برابر اند و هر لحظه از حال و روز همدیگر مطلقا آگاه اند. گویا انشتین بدون دلیل نگفته است که خداوند یک هندسه دان است. خداوند متعال برای خویشتن، سرا های مجلل ، واحد و بیشمار احداث نموده است و آنهم نه از نیستی و عدم و فقط یک جهان فسقلی و ناچیز دینی و دنیوی. بر طبق باور ادیان ابراهیمی بخصوص دین اسلام ، خداوند متعال انسان را جهت بندگی ، عبودیت و طاعت و عبادت و ستایش و تسبیح و ذکر اسماء و صفات خویش آفریده است. با احترام کامل به پیامبر اسلام و محتوای کتاب دینی قرآن و روایات و احادیث ایشان و اهل بیت اش و با احترام به پیروان صادق و مخلص و موئمن دین اسلام، این حقیر بر این باور است که خداوند متعال انسان را با اهداف اشاره شده نیآفریده است بلکه برای آشنایی کامل با خویش . و انسان بخش مهمی از وجود خداوند میباشد و هرگز از خداوند جدا نشده و جدا نخواهد شد، لذا انسان نیازی به رجعت یا برگشت و وصال عارفانه به لقاء الله را ندارد. انسان از طریق بر پایی روز قیامت به حالت ملکوتی اولیه بر نمیگردد بلکه به همراه طبیعت و کیهان با پشت سر گذاشتن سیر و سلوک ها و سفرهای متعدد هفتگانه. علاوه بر این اسفار سبعه، انسان بر خلاف باور متداول و عمومی تنها دارای یک سرنوشت جنسی ( زن یا مرد یا جنس بینابین ) نبوده بلکه خداوند متعال در مشیت اولیه ( یا ازلی ) برای افراد انسانی پنج نوع سرنوشت جنسی و عشق های مربوط به آنها را تعیین نموده است. علاوه بر این انسان دارای هفت مرحله تکامل جسمانی و به همراه آن دارای هفت مرتبه وجودی و به همراه آنها دارای هفت زندگانی متفاوت و مستقل از هم می باشد.
در گذشته های دور دست و یا نه چندان دور، اگر یک ایرانی چنین باوری را به گوش مردم می رساند، دین دار ها پس از شور و مشورت با همدیگر و کسب رخصت و اجازه از در بار، نه تنها قلم اورا می شکستند و دفتر چه و رساله اورا به آتش می کشیدند و لبان اش را میدوختند و زبان اش را یا می بریدند و یا می بستند بلکه اورا در ملاء عام به دار می آویختند و مثل حلاج پوست از سر و بدن اش میکندند و یا مثل باب اورا به دست جوخه تیرباران می سپردند. سپاس خداوند متعال را بابت اینکه دینداران عصر جدید تا حدودی به سر چشمه عقل و منطق برگشته اند و از شیطنت بازی های سابق و سنتی تا حدودی دست برداشته اند. هرکدام از مراحل تکاملی جسمانی و مراتب وجودی و زندگی های هفتگانه، در یک نظم و سامان طبیعی و کیهانی خاص و ویژه خویش زیر سقف آبی یک آسمان و روی یک کره خاکی به نام زمین به ظهور خواهند رسید و تجربه خواهند گردید. هر کدام از این نظم و سامان های طبیعی و کیهانی بر اثر نوسانات متوالی بسط و قبض خود کیهان پشت سر هم با یک نظم و ترتیب خارق العاده و شگفت انگیز و حیرت آور در چهارچوب طرح مطلق خلقت و آفرینش، پدیدار خواهند گشت و تجلی خواهند یافت و تجربه خواهند گشت. روند ظهور و محو و یا نوسان تولد و مرگ انسان به همراه نوسان تولد و مرگ کیهان آنقدر تکرار خواهد شد تا در غایت و نهایت و پایان سفر دور و دراز هرکدام از این نظم های هفتگانه در نوع خود به کمال مطلق برسند. لذا بر خلاف باور دینی ، خداوند متعال سماوات سبعه دین اسلام یا افلاک هفتگانه دوار شاعرانه و عارفانه و یا آسمان های هفت گانه را بصورت طبقه طبقه روی همدیگر و به شکل محیط و محاط زیر و روی همدیگر و یا به شکل لایه ها و مدارات اتمی و یا به زبان عامیانه پیازی شکل و بطور همزمان خلق ننموده است بلکه همان طور که در بالا اشاره شد، به نوبت و پشت سر همدیگر آفریده خواهند شد. روح و ماده هم بر خلاف دیدگاه ماده گریان و روح گرایان هرگز از هم جدا نبوده و جدا نخواهند شد و هرگز به حالت تجرد مورد آرزوی دو جناح و دو جبهه نخواهند رسید. روح و ماده با همدیگر یک نوسانگر دوقطبی را تشکیل داده اند که طول تکامل این دو قطب به همدیگر تبدیل میشوند و جای خودرا به همدیگر می سپرند. اما این تبدیل بصورت مطلق به وقوع نمی پیوندد که بر اثر آن قطبین از هم جدا شوند و تجرد یابند. بلکه زمانیکه یکی از قطب ها به نهایت وسعت و گسترش خود رسید، قطب دیگر در وجود او به نهایت قلت میرسد و نطفه و بذر تبدیل میشود. در این زندگی که آنرا تجربه میکنیم ، ماده به نهایت گسترش خود رسیده است و تبدیل قطبین به همدیگر بطور مستقیم صورت نمیگیرد بلکه از طریق افزایش جمعیت موجودات زنده. تبدیل مستقیم قطبین به همدیگر از طریق تمرکز خمیر مایه هستی بر اثر انقباض مجدد کیهان، در مرکز جهان و تبدیل آن به آتش و دمای محض و پس از آن، توسط انبساط و سرد شدن آتش و ایجاد ذرات نور و ماده صورت میگیرد و آنهم از زندگی سوم به بعد، نسبت فعلی ماده و روح به نفع جنبه روحی معکوس میگردد.
مهم این است که خداوند مبداء و منشاء و غایت و نهایت کائنات میباشد و غیر از خداوند هیچ چیز دیگری وجود ندارد و زندگی ما انسان ها بخش مهمی از زندگی خود خداوند در قالب جزییات می باشد. خداوند متعال بسان فراعنه مصر باستان و امپراطور ها و فرمانروایان زمینی از ما انسان ها انتظار به خاک افتادن و در درگاهش به سجده رفتن و بوسیدن نوک کفش و پایش را ندارد. به خداوند میتوانیم با خیال راحت و اطمینان خاطر اعتقاد و ایمان داشته باشیم، اما هیچ ضرورتی به وابستگی دینی و مذهبی نیست، مگر اینکه دست اجبار انسان دینی و مذهبی روی سر ما باشد و ما را مجبور به حمل یوغ های سبک و سنگین شرایع دینی از راه تقلید طوطی وار زنجیره نقل و قول ها نماید. یوغ شریعت های دینی طبق سفارش و وصیت خداوند روی گردن و دوش و پشت انسان گذاشته نشده بلکه توسط انسان بر روی وجود انسان و آنهم تنها با هدف رسیدن به شهرت جهانی نام بنیانگذاران شرایع دینی و نه با هدف هدایت اندیشه بشر به سوی روشنایی بلکه نگه داشتن اندیشه انسان در جهالت و ظلمت. امیدوارم سر خواننده گرامی را به درد نیاورده باشم.


تئوری تکاملی داروین ریشه و اصل انواع موجودات زنده را به تک یاخته یا تک سلولی می رساند. تئوری تکاملی ژنتیکی ریشه را به یکی از دو شاخه DNA می رساند که استعداد خود تکثیری و تولید مثل را داشته است. این ملکول دراز پس از کپی کردن خود و تولید مثل بطور معکوس با نوع خود جفت میگردد، طوریکه سر یکی از افراد ملکولی به ته دیگری و ته اولی به سر دومی وصل میشوند و در قالب جفتی بازهم استعداد تولید مثل را بصورت زوجی حفظ میکنند. منظور اینکه در روند خلقت اول فرد تولید شده است و بعد از آن ، زوج ایجاد گردیده است. به این معنا که خود فرد بدون زوج توانسته است خودرا تکثیر کند. پس از تئوری تکاملی علم زیست شناسی نظریه علمی مکانیک ذرات و امواج یا مکانیک کوانتایی یا کوانتمی در علم فیزیک، ریشه و اصل کلیه موجودات زنده و غیر زنده را به ذرات نور و ذرات اتمی و زیر اتمی بهمراه خلاء و بطور کلی جرم و انرژی رساند و سر انجام نظریه علمی مه بانگ در علم کیهان شناسی ریشه و اصل جرم و انرژی را به دمای محض همگن و پیوسته بدون اختلاف و ناپیوستگی و پاک از کثرت رساند. پس از آن فرمول تخیلی - علمی عشق به پیروی از عارفان دینی و نظریه نسبیت خاص یعنی اصل و قانون هم ارزی جرم و انرژی انشتین، اصل هم ارزی انرژی و عشق را بیان داشت. بهر حال این سوال هنوز به قوت خود باقی مانده است: آیا تکامل انسان پس از مرگ افراد انسانی و یا پس از انقراض نسل انسانی در منطومه شمسی یا در کهکشان راه شیری پایان خواهد یافت یا ادامه خواهد داشت ؟ غیر از باور های دینی، انسان تاکنون در این زمینه به تصور روشنی نرسیده است. معرفتی که میتوانیم به آن اعتماد و یقین داشته باشیم این است که نظریات و تئوری های علمی هیچگونه مخالفتی با خلقت جهان و انسان و کلیه موجودات زنده و غیر زنده توسط خداوند را ندارند بلکه راه و روش های ارائه شده توسط علوم طبیعی و تجربی با باور های دینی اختلاف دارند. به این معنا که خداوند جهان و انسان و موجودات زنده و غیر زنده را ممکن است از طریقی دیگر آفریده باشد تا آن طُروقی که در کتب دینی بیان گردیده اند. علاوه بر تئوری های علمی که تاکنون ارائه گردیده اند، یک نظریه نوین در حال نسج گرفتن است که تاکنون در اندیشه انسان بطور گسترده و عمومی ظهور نکرده است. در منابع دینی از قبیل آیات و روایات و احادیث و تفسیرات آنها و نظام های فلسفی و حکمی و دیوان های ادب و شعر و هنر و عرفان و حتا در منابع علوم طبیعی و تجربی تاکنون اشاره ای مختصر به این جهان بینی و باور نوین نشده است. از طرفی دیگر مطلع هستیم که پدیده نبوت توسط دین اسلام با ظهور و رحلت پیامبر اسلام ختم گردیده است. به این معنا که پس از رحلت پیامبر اسلام هیچ انسانی از طریق گوش سر پیام های غیبی و آسمانی در قالب وحی دریافت نخواهد کرد. اما ختم نبوت به این معنا نیست که انسان از طریق اکتشافات علمی یا نداهای باطنی نتواند به حقایق ژرف تر یا بر تر دست یابد. از طرفی دیگر ختم نبوت در دین اسلام فقط یک باور محسوب می شود و نه یک معرفت حقیقی و یقینی. لذا باور نوین نیازی به پیامبر ندارد. انسان حقیقت جو باید بتواند که از خیر نام و شهرت دنیوی بگذرد و اندیشه ایجاد یک دین نو یک فرقه مذهبی جدید و اختراع یک یوغ شرعی تازه جهت ادامه استثمار انسان را از افکار و خیالات و اوهامات خویش بطور کامل پاک نماید و فقط به خداوند اعتقاد و ایمان و اطمینان و امید داشته باشد و به هیچ دین و مذهبی وابستگی نداشته باشد و همزمان هیچگونه مخالفتی با باورها و اعتقادات دینی و مذهبی دیگران نداشته باشد، غیر از نقد و انتقاد معقول و منطقی. ستایش و مناجات و نیایش ها و عبادات دینی که امروزه در جوامع مختلف شاهد آنها هستیم، میراث بجای مانده دوران بت پرستی می باشند و طاعات و بندگی دینی میراث دوران برده داری و فئودالی و هردوی این میراث ها در رقابت با عادات و مراسم آن دوران ها در رقابت با بت ها و فرمانروایان زمینی شکل گرفته اند و از عصری به عصر دیگر منتقل گردیده اند. بنا براین ، ادیان هنر خارالقعاده ای را خلق یا کشف نکرده اند بلکه این هنر ها را جانشین آن هنرها نموده اند. بت های عیان و آشکار زمینی ساخته شده توسط دست انسان را به یک بت غیبی و آسمانی و غیر مخلوق تبدیل نموده اند و فرمان روایان مختلف زمینی را با یک فرمانروای واحد غیبی و آسمانی عوض کرده اند. پدیده های ستایش و نیایش و عبادت و طاعت و بندگی هرکدام در ذات خویش یکی می باشند، حال تفاوتی نمیکند که موضع آنها این باشد یا آن . به این معنا که اگر یک فرد انسانی در مقابل یک سنگ یا یک درخت زرد آلو به عبادت مشغول شود از هیچگونه امتیاز برتر و یا کمتری از فرد انسانی دیگری نخواهد داشت که درمقابل یک خدای ناپیدا و غیبی عبادت خودرا انجام دهد.
در مورد جهان بینی و باور نوین جهت جلوگیری از ایجاد سردرد کافیست که بطور کوتاه به تمایلات جنسی و فرعی و پنهانی در وجود انسان و متعاقب آن سرنوشت های پنج گانه جنسی و عشقی و متعاقب آن مراتب وجودی هفتگانه عالم غیب و یکی بودن عالم غیب و شهود، اشاره ای کرده باشم. سه زوج های بنیادی خودی را هم میتوان " سه زوج کوارکی جنسی و عشقی " در بنیاد وجود انسان نامگذاری کرد. بحث امروز و کلام کودکانه خود را با ابیاتی از حکیم عمر خیام به پایان می رسانم:
راز ازل را نه تو دانی و نه من/ خط این معما را نه تو خوانی و نه من.



کلمات دیگر: