مترادف افندی : آقا، ارباب، بزرگ، بزرگوار، سرور
افندی
مترادف افندی : آقا، ارباب، بزرگ، بزرگوار، سرور
فارسی به انگلیسی
Effendi
عربی به فارسی
مامورين عاليرتبه
مترادف و متضاد
آقا، ارباب، بزرگ، بزرگوار، سرور
فرهنگ فارسی
این کلمه درترکی عثمانی بطریق احترام بجای کلمه آقابعلمائ ونویسندگان وسایراشخاص اطلاق شده است
( اسم ) بطریق احترام ببزرگان ترک اطلاق شود و نیز باخر نام رجال افزوده شود .
عبد الله بن عیسی اصفهانی الاصل سپس در تبریز سکونت کرد .
( اسم ) بطریق احترام ببزرگان ترک اطلاق شود و نیز باخر نام رجال افزوده شود .
عبد الله بن عیسی اصفهانی الاصل سپس در تبریز سکونت کرد .
فرهنگ معین
(اَ فَ ) [ تر. ] ( اِ. ) مأخوذ از لاتین ، به طریق احترام به جای «آقا» به بزرگان اطلاق می شود.
لغت نامه دهخدا
افندی . [ اَ ف َ ] (اِخ ) عبداﷲبن عیسی اصفهانی الاصل ، سپس در تبریز سکونت کرد. وی از مشاهیر علمای امامیه و از معروفترین آثار او «ریاض العلماء» است که در چند مجلد تألیف شده است . او در حدود سال 1130 هَ . ق . در تبریز درگذشت . (از الاعلام زرکلی ج 2 ص 573 ذیل عبداﷲ). و رجوع به روضات الجنات شود.
افندی . [ اَ ف َ ] (ترکی ، اِ) لقبی است در عثمانی بمنزله ٔ آقا در فارسی . (ناظم الاطباء). و این کلمه در ترکی از بیگ محترم تر است . مأخوذ از یونانی و در ترکی عثمانی بمعنی آقا. (یادداشت مؤلف ).
افندی. [ اَ ف َ ] ( ترکی ، اِ ) لقبی است در عثمانی بمنزله آقا در فارسی. ( ناظم الاطباء ). و این کلمه در ترکی از بیگ محترم تر است. مأخوذ از یونانی و در ترکی عثمانی بمعنی آقا. ( یادداشت مؤلف ).
افندی. [ اَ ف َ ] ( اِخ ) عبداﷲبن عیسی اصفهانی الاصل ، سپس در تبریز سکونت کرد. وی از مشاهیر علمای امامیه و از معروفترین آثار او «ریاض العلماء» است که در چند مجلد تألیف شده است. او در حدود سال 1130 هَ. ق. در تبریز درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ج 2 ص 573 ذیل عبداﷲ ). و رجوع به روضات الجنات شود.
افندی. [ اَ ف َ ] ( اِخ ) عبداﷲبن عیسی اصفهانی الاصل ، سپس در تبریز سکونت کرد. وی از مشاهیر علمای امامیه و از معروفترین آثار او «ریاض العلماء» است که در چند مجلد تألیف شده است. او در حدود سال 1130 هَ. ق. در تبریز درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ج 2 ص 573 ذیل عبداﷲ ). و رجوع به روضات الجنات شود.
فرهنگ عمید
۱. آقا.
۲. (صفت) [مجاز] صاحب؛ مالک. Δ این کلمه در ترکی عثمانی به طریق احترام به جای کلمۀ آقا به علما و نویسندگان و سایر اشخاص اطلاق شده است.
۱. آقا.
۲. (صفت ) [مجاز] صاحب، مالک. &delta، این کلمه در ترکی عثمانی به طریق احترام به جای کلمۀ آقا به علما و نویسندگان و سایر اشخاص اطلاق شده است.
۲. (صفت ) [مجاز] صاحب، مالک. &delta، این کلمه در ترکی عثمانی به طریق احترام به جای کلمۀ آقا به علما و نویسندگان و سایر اشخاص اطلاق شده است.
دانشنامه عمومی
افندی (به ترکی استانبولی: Efendi) یکی از عنوان های محترمانه به معنای «جناب» و «آقا» و «سرکار» بود که در زمان امپراتوری عثمانی کاربرد زیادی داشت و امروزه در ترکیه به معنای جناب برای آقا و سرکار برای خانم به کار می رود. برای مثال (به ترکی استانبولی: Bay Efendi یا Bayan Efendi).این لغت در کاربرد محاوره ای امروز خود به معانی متعددی در قالب دوستانه برای فراخواندن شخصی مذکر که با نیم نگاهی در معنی آن در فرهنگ جدید کشور ترکیه به معنی آقا، برادر، عمو جان نیز استفاده گسترده ای دارد.واژه افندی تحریف شدهٔ واژه یونانی «آفنته» به معنی آقا است (در یونانی قدیمی آؤثنتس، به معنی صاحب اختیار).
Baranovitch، Nimrod. "From the Margins to the Center." China Quarterly 175: 726-750 . Cambridge Univ. Press، 2003.
لقب افندی معمولاً پس از نام افراد می آمد و نشانگر سطح سواد بالای فرد یا برخورداری وی از منصب دولتی بود. در زمان عثمانی بیشترین پسوند در نام مردان صاحب منصب پس از آقا واژه افندی بود.افندی ها در زمان عثمانی معمولاً بیشتر از دانش آموختگان مدرسه رشدیه یا مدارس دینی بودند.
نمونه هایی از افراد با لقب افندی: عباس وسیم افندی، شوقی افندی کورو کاهوه چی مِهمِت افندی
Baranovitch، Nimrod. "From the Margins to the Center." China Quarterly 175: 726-750 . Cambridge Univ. Press، 2003.
لقب افندی معمولاً پس از نام افراد می آمد و نشانگر سطح سواد بالای فرد یا برخورداری وی از منصب دولتی بود. در زمان عثمانی بیشترین پسوند در نام مردان صاحب منصب پس از آقا واژه افندی بود.افندی ها در زمان عثمانی معمولاً بیشتر از دانش آموختگان مدرسه رشدیه یا مدارس دینی بودند.
نمونه هایی از افراد با لقب افندی: عباس وسیم افندی، شوقی افندی کورو کاهوه چی مِهمِت افندی
wiki: افندی
دانشنامه آزاد فارسی
اَفَنْدی
کلمه ای ترکی عثمانی مأخوذ از زبان یونانی به معنی آقا. پس از فتح قلمرو بیزانس (روم شرقی) به دست سلجوقیان در آسیای صغیر این عنوان به فرهنگ اسلامی راه یافت. عنوان مزبور به تدریج در میان ترکان عثمانی رواج یافت. درپی اصلاحات عصر تنظیمات (۱۲۵۵ ق/۱۸۳۹) القاب نیز قاعده مند شدند و لقب افندی فقط به مردان دینی و دیوانی اختصاص یافت و برای نظامیان و مردم عادی از واژۀ بَیْ (بیگ) استفاده شد. استفاده از این عنوان برطبق قانون در ۱۹۳۴ لغو شد. امروزه کلمۀ افندی، به معنی آقا، برای عموم مردم به کار می رود و به صورت بَی افندی و خانم افندی رواج دارد.
کلمه ای ترکی عثمانی مأخوذ از زبان یونانی به معنی آقا. پس از فتح قلمرو بیزانس (روم شرقی) به دست سلجوقیان در آسیای صغیر این عنوان به فرهنگ اسلامی راه یافت. عنوان مزبور به تدریج در میان ترکان عثمانی رواج یافت. درپی اصلاحات عصر تنظیمات (۱۲۵۵ ق/۱۸۳۹) القاب نیز قاعده مند شدند و لقب افندی فقط به مردان دینی و دیوانی اختصاص یافت و برای نظامیان و مردم عادی از واژۀ بَیْ (بیگ) استفاده شد. استفاده از این عنوان برطبق قانون در ۱۹۳۴ لغو شد. امروزه کلمۀ افندی، به معنی آقا، برای عموم مردم به کار می رود و به صورت بَی افندی و خانم افندی رواج دارد.
wikijoo: افندی
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] افندی (ابهام زدایی). افندی ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • محمد افندی بالدیرزاده، از مؤلفان ترک در قرن یازدهم که مدرس، قاضی و شاعر• محمدافندی بهائی، فقیه و متکلم عثمانی• شیخ الحاج محمد افندی، از روحانیون ترکیه و از مؤسسان جمعیت سیاسی مذهبی «اتحاد محمدی» یا «فرقه محمدیه» یا «جمعیت محمدیه» در ۱۹۰۹• آتا افندی، از مشایخ مجاهد و استعمارستیز ترکیه در قرن چهاردهم هجری/ نوزدهم و بیستم میلادی• احمد افندی جاهدی، صوفی و شاعر اوایل قرن یازدهم، بنیانگذار شاخه جاهدیه از طریقت خلوتی ـ عشاقی• بالی افندی صوفیانی، از متصوّفه ترک قرن دهم و از شارحان فصوص الحکم• بهجت مصطفی افندی، دانشمند و پزشک عثمانی• بهلول بهجت افندی، فقیه، مورخ و فیلسوف قرن سیزدهم و چهاردهم• جودی افندی طرابزونی ، عالم و شاعر متأخر ترک • چتالجه لی علی افندی، شیخ الاسلام و مفتی حنفی در دوره عثمانی• حامدافندی، فقیه و شیخ الاسلام حنفی قرن دهم• حسن فهمی افندی، شیخ الاسلام عثمانی• شوقی افندی، ملقب به شوقی ربانی (۱۳۱۴ـ۱۳۷۷/ ۱۳۳۶ ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء
...
...
wikifeqh: افندی_(ابهام_زدایی)
پیشنهاد کاربران
گزرم کندی . . ازرم قندی. . . قوجانین فندی. . تیل ته دی تیلته. . . . فند ( فن. راز ، روموزکاری ) . ترفند ( چاره. فن. چاره ) . . بر وزن افند. وافندی تورکی است. . فند. قند. کند. مند. سند. خند. شند. وند. زند. رند. گند. بند. یند. اند. هند. چند. . تورکی است.
Efendi :
این عبارت رایج و مفید از کلمه یونانی قرون وسطی avthentis ( αυθέντης ) به معنی royal گرفته شده است. ( همایونی، شاهوار، شاهانه، ملوکانه، خسروانی، سلطنتی، مجلل ) به نظر می رسد این واژه در قدیم معادل واژه ی خواجه ( در زبان فارسی ) در زبان استانبولی بوده است و امروز ه در معنی آقا و جناب به کار می رود . همان طور که واژه ی خواجه در دوره های مختلف در تاریخ ایران معانی مختلفی داشته . زمانی در دربار ایران به وزیر وزرا خواجه گفته می شد یعنی عنوان درباری بود . بعدها به دانشمندان و شاعران ( مثل خواجه حافظ ) و بعد ها به افراد عادی هم گفته می شد .
این عبارت رایج و مفید از کلمه یونانی قرون وسطی avthentis ( αυθέντης ) به معنی royal گرفته شده است. ( همایونی، شاهوار، شاهانه، ملوکانه، خسروانی، سلطنتی، مجلل ) به نظر می رسد این واژه در قدیم معادل واژه ی خواجه ( در زبان فارسی ) در زبان استانبولی بوده است و امروز ه در معنی آقا و جناب به کار می رود . همان طور که واژه ی خواجه در دوره های مختلف در تاریخ ایران معانی مختلفی داشته . زمانی در دربار ایران به وزیر وزرا خواجه گفته می شد یعنی عنوان درباری بود . بعدها به دانشمندان و شاعران ( مثل خواجه حافظ ) و بعد ها به افراد عادی هم گفته می شد .
کلمات دیگر: