کلمه جو
صفحه اصلی

بیگ


مترادف بیگ : امیر، بزرگ

متضاد بیگ : نوکر، خادم

فارسی به انگلیسی

lord or prince


مترادف و متضاد

امیر، بزرگ ≠ نوکر، خادم


فرهنگ فارسی

امیر، بزرگ، سرکرده
( اسم ) عنوانی که بشاهزادگان و نجبا داده میشد . ۲ - امیر قبیله ای کوچک . ۳ - فرمانده سپاه .

لغت نامه دهخدا

بیگ. [ ب َ / ب ِ ] ( ترکی ، اِ ) بگ. بیک ( ترکی ، مخفف بیوک = بزرگ ) لقب گونه ای است که در آخر اسم مردان درآید. ( یادداشت مؤلف ). || شخص بزرگ و امیر. ( فرهنگ نظام ). امیر. ( غیاث ). امیر وشاهزاده. || آقا. || پسران پاشا. || ناخدایان. || مأمورین خارجی : ایلچی بیگ. ترجمان بیگ. || حکمران تونس. بای. || نایب السلطنه الجزایر. || والی الجزایر. || رؤسای کرد، گاهی به این عنوان خوانده میشده اند. آنکه در مقام از خان خردتر است. ( یادداشت مؤلف ). بَگ. در زبان ترکی بیگ لقب اشخاص بزرگ است و تاکنون در مملکت ترکی همان استعمال هست لیکن در ایران بیگ در آخر اسم نوکرهای کم درجه دولتی می آید و در آخر اسم نوکرهای خصوصی هم می آید. همچنین در زبان ترکی لفظ خان مخصوص سلاطین و شاهزادگان است اما در ایران به اشخاص متوسط هم خان گفته میشود. جهت تنزل معنی خان و بیگ در ایران رقابت میان ترکان عثمانی و ایرانیان بود که در آخر قرن دهم هجری بعد از تأسیس دولت صفویه در ایران شروع شد. بمجرد تأسیس دولت صفویه جنگ میان دو دولت مذکور در جریان آمد و تا قریب دویست سال ادامه داشت. در آن مدت قریب چهل سال جنگ میان ایشان واقع شد و به جنگهای نادرشاه خاتمه یافت. در دوران رقابت ، سلاطین ترک به امرای خود با لفظ پاشا ( مخفف پادشاه ) که مخصوص سلاطین ایران بود لقب دادند و سلاطین ایران هم لفظ خان را که مخصوص سلاطین ترک بود به امرای خود لقب دادند و بیگ هم که در ترکی مخصوص امراء بود در ایران به اشخاص کم رتبه و عادی داده شد. بعد که رقابت تمام شد الفاظ در معانی ثانوی خود ماندند. ( از فرهنگ نظام ). این لقب اکنون از ارزش خود افتاده است و این ایام به اشخاص کوچک داده میشود. ( از ناظم الاطباء ). رجوع به بیک و بک شود.

فرهنگ عمید

عنوان شاهزادگان، امیران، فرماندهان سپاه، و سران قبیله.

دانشنامه عمومی

بیگ یا بَگ لقبی است ترکی برابر با امیر در زبان های فارسی و عربی. بیگ به معنای رئیس و ارباب است و در دوره های متاخرتر گاه معنای شاهزاده نیز یافته است. مؤنث بیگ، بیگم می باشد.اما برخی کلمه بیگ را به اشتباه سرکرده نام برده اند در صورتی که سرکرده در زبان عامیانه به رئیس انواع گروه خلافکاران گفته می شود به عنوان مثال :سرکرده دزدها.
بیگم
امیر
خان
دربارهٔ خاستگاه این واژه اگرچه هنوز بحث هایی وجود دارند، ولی تقریباً پذیرفته شده است که وامواژه ای است واردشده زبان های ترکی. در این راستا دو نظر وجود دارد، یکی آنکه ریشه آن را
کهنترین سند موجود از به کارگیری این لقب مربوط به سنگ نبشته اورخون از سدهٔ هفتم میلادی است. در این زمان بیگ جایگاهی میانه را در جامعه داشته، فردی پایین تر از برگزیدگان و بالاتر از عامه. سپس تر این لقب را در ترکیب با دیگر واژگان می بینیم، برای نمونه اتابک (به معنای قیم) و یوزبگی (فرمانده نظامی دستهٔ صدنفره). تا قرن یازدهم میلادی بیگ به عنوان لقب برخی از سلجوقیان استفاده می شده است، چون چغری بیگ و طغرل بیگ. در میان شاهان ارمنستان هم این لقب وجود داشته، چون بگ تمور. در میان ترکمانان قره قویونلو و آق قویونلو نیز این لقب شایع بوده است، در نام هایی چون عثمان بیگ و علی بیگ. برخی از فرماندهان اردوی زرین مغول هم این لقب را بر نام خود می کشیدند، چون جانی بیگ و بردی بیگ. در دورهٔ صفویه سران قزلباش از این لقب بهره می بردند. در این زمان بیگ لقبی بوده است از دید سلسله مراتب بالاتر از آقا و پایین تر از سلطان و خان.
این لقب نیز برای کسانی که چه از جانب پدر و چه از جانب مادر از نوادگان امام علی و منسوب به سادات بودند به کار می رفت به مردها بیگ و به زنها بیگم می گفتند.

گویش بختیاری

بزغاله.


واژه نامه بختیاریکا

بزغاله کمتر از یکسال
از قرن 8 بزرگترین واحد ایل بختیاری از تیره تبدیل به طایفه گردید. چهارلنگ و هفت لنگ تعریف شد و از آن تاریخ تحولات زیادی در زمینه جغرافیا، تقسیمات بصورت مداوم بوجود آمد. بدین سبب هنوز اجماعی بر روی چارت بختیاری وجود ندارد. برآیند نظریات متعدد از میان کتب و ماخذ شفاهی بدین گونه می باشد. ( شاخه ) ( ت ) کُرد زنگنه؛ ( ط ) کیانرسی

پیشنهاد کاربران

واژه بزرگ واژه کهن پارسی است که در خط نخست کتیبه بیستون واژه وَزَرکَ به معنای بزرگ بکار رفته است و در اوستایی به دیس ( بِزورگ= bezurg بزرگ، کبیر ) بکار می رفته است و نیاز به یادآوری است که ما در خرده اوستا واژه بزرگ را داریم همچون سی روچَک بِزورگ= si ruchak bezurg سی روز بزرگ، نام یکی از بخش های �خرده اوستا� و نیایشی که در سی امین روز کسی که درگذشته برای او می خواندند. واژه بیگ=big انگلیسی نیز برگرفته از واژه پارسی کهنِ بَگَ می باشد که در کتیبه داریوش نیز به شکل بَگَ بکار رفته است و همچنین بَگَ اوستایی و بَک لری که به معناهای 1ـ خدا، سرور، بزرگ، مولا، شاه 2ـ نیروی خدایی می باشد. ) افزون بر آن، واژگان زیر نیز از پارسی کهن می باشند:
بَگان دات= bag�n d�t خدایان داد، بغداد، داده ی خدایان
بَگ بَختیْه= bag baxtih تقدیر خدایی، سرنوشت
بَگ دات= bag d�t بغداد
بَگو بَخت= bagu baxt تقدیر الهی، مشیت خداوندی، سرنوشت
در دیوان لغات ترکی که کاربر بالا اشاره کرده است تنها به واژگانی می پردازد که در سده 466 هجری قمری ( 1072 میلادی ) در میان مردمان آسیای شرقی گویش می شده ولی این دیوان واژگان را از دید بُن شناسی بررسی نکرده است و موارد اشاره شده در بالا همچون واژگان بَگَ و بزرگ در اوستا و سنگ نبشته داریوش نشان می دهند که این واژه از پارسی به زبانهای دیگر راه پیدا کرده است. نیاز به یادآوری است که واژگان بسیاری از سغدی و سکایی ( زبانهای هندوآریایی شرقی ) به زبان مغولی و ترکی راه پیدا کرده است.

خان ترک ها . واین جمله غلط است . امیر قبیله کوچک . امیر قبیله . . بزرگ یا کوچک . خانی محترم

در زبان لری بختیاری به بزغاله کوچک می گویند big

به گمان فراوان دارای ریشه هندواروپایی است و با واژگان بزرگ و بیگ ( انگلیسی ) هم ریشه است.

بیگ در ترکی معادل خان هست ، بسیار بودن روسای قبایل بزرگ ، حتی رئیس ایل که لقب بیگ داشتند، ، حتی امرای بزگ مانند حاتم بیگ اعتماد الدوله و . . . . . و بسیار بودند افراد دون پایه و کوچک که لقب خان داشتند، ، در ترکی تا دوره قاجار اکثر لقب بیگ ، و بعد قاجار بیگ و خان توام باهم برا یک رئیس طایفه استفاده میشد، ، رئیس قبیله کوچک کاملا غلط است، ، اصلا بزرگی روسا ربطی به القاب آنها نداشت، ، در حالت کلی میشه گفت لقب یک سرکرده یا رییس طایفه، بسته به منطقه ، زندگی اش ، و عنوان و لقب رایج در آن منطقه و در آن بازه زمانی استفاده میشد، ،

بیگ ترکی با تلفظ ای هست در لری با تلفظi همون تلفظ انگلیسی هست

واژه بیگ ( Big ) در گویش زبان بختیاری بچه تازه متولد شده بزغاله رابیگ ( Big ) میگویند، کمی که بزرگتر شودبه آن تیشتر ( Teshtar ) میگویند، بزرگتر که شود بُز ( Boz ) میگویند، واگر آن بُز بزرگ شود و نَر باشدبه آن بَعده ( Bahdah ) میگویند.

بیگ یا بگ واژه ای ترکی است کلمه بزرگ هم واژه ای ترکی است بصورت bozurk با تلفظ ذال در ترکی آسیای میانه که در ترکی کرانه خزری یا به عبارتی ترکی اوغوزی "ذ" به "ی" تبدیل شده و چون گویش اوغوزان به نقل شیخ محمود کاشغری ساده ترین شیوه ترکی است به مرور زمان "ر" را نیز در این کلمه حذف و به شکل بویوک یا boyuk که در فارسی کمتر دیده شده به عنوان اسم مردان بصورت بیوک تلفظ میشود تبدیل شده است.
زبان انگلیسی واژگان بسیاری از ترکی وام گرفته که نقل آن در این نوشتار نمیگنجد big انگلیسی هم از همین مصدر است.
در زبان ترکی تبدیل حروفات بسیار متداول است مثال: واژه ترکی "کمک" در ترکی به صورت های کمک، کُمَه یا کُمَی نیز تلفظ میشود ولی شکل صحیح آن همان کمک است و وقتی وارد زبان فارسی شده به آن صورت هم تلفظ میشود و مثال های اینگونه بسیارند.

منبع واژگان "bag یا بیگ" و "بزرگ bozurk یا bozuk":
[دیوان لغات الترک] شیخ محمود کاشغری


قدیمی ترین کتیبه ترکی یافت شده سنگ نبشته اورخون است که قدمتی ۱۳۰۰ ساله دارد که در مرکز مغولستان است پس ترکان از خانواده مغولانند که هیچ نشان یا نامی از آنان در دوران هخامنشیا و حتی اشکانیان نیست

واژه ( بَغ ) و دگرریختهای آن در زبانهای گوناگون:
اوستایی: BAGA، BAGHA
پارسی باستان:BAGA، BAGAH
پهلوی:BAK، BAGH، BAY
سانسکریت:BHAGA
ارمنی:BOGOTU
کردی:BEG
یونانی:PHAGOS
اسلاوی کهن:BOGU
لهستانی:BOG
روسی:BOG، BOGU
اسلواکی:BOH
نکته: واژه بغداد ( خداداد ) نیز از همین واجریشه است.
معنای این واژه در زبان سانسکریت: بخشنده، خدا، تقسیم کننده
معنای این واژه در زبان یونانی: ارباب
این واژه با واژه ( بخش، بخشیدن ) نیز همپیوند است.
واژه ( بیگ ) از همین واژه برگرفته شده است.

"بیگ" از فعل ترکی " بِیمَک " ( شکل دیگر بویومک ) و از ریشه "بِی" گرفته شده که به معنی بزرگ شدن می باشد این فعل از شکل قدیمی آن " بُوذورمَک " یا " بِِذیرمَک " گرفته شده که به مرور زمان با از دست دادن " ر" و تبدیل حرف " ذ" در تلفظ به " ی " یا " ğ" همان گ نرم به شکل " beğimek" در آمده و از آن مشتق " beğik " شکل گرفته که به معنی بزرگ می باشد
شکل قدیمی آن نیز " بذورگ" می باشد که به شکل بزرگ وارد فارسی شده است
شکل " بیگ" به اشکال بویوک ، بک ، بی ، بُیوک ، بگ ، بگوم ، بغ و. . . غیره در گویش های مختلف ترکی وجود دارد
حتی واژه"مغ" که از تغییر حرف "ب" به " م" که در ترکی مرسوم و رایج می باشد شکل گرفته واژه ای ترکی می باشد
و " مغان " یک واژه ترکی ریشه می باشد
حتی "بیگ" با تغییر به "بِک" و در ادامه با تبدیل حرف "ک" به " ه" که از موارد رایج تبدیل حرف در ترکی است به شکل "به" در آمده که به معنی بزرگ ، خوب ، عالی وارد فارسی شده است از طرفی با تبدیل حرف " ب" به " م" کلمه به شکل " مه" در آمده که آن نیز به معنی بزرگ وارد فارسی شده است.

پس کلمات بیگ ، به ، مه ، بزرگ مغ و مغان ( بزرگان ) واژگانی ترکی می باشند

دربارهٔ خاستگاه این واژه اگرچه هنوز گمان هایی هست، ولی تقریباً پذیرفته شده است که وامواژه ای است راه یافته زبان های تُرکی. در این راستا دو نظر وجود دارد، یکی آنکه ریشه آن را از زبان های ایرانی میدانند و برخی می گویند که ریشه ای در زبان چینی دارد.

گرهارد دورفر، زبان شناس آلمانی، بر احتمال تُرکی بودن این واژه تاکید دارد.

در پاسخ به اردم که گفت پارسی دوران هخامنشیان رپتی به پارسی امروزی ندارد

پروفسور ژیلبر لازار، ایران شناس نامدار اهل فرانسه در این باره این چنین گفته است:
زبانی که امروزه به نام پارسی نو می شناسیم و در دوران نخستین اسلامی به فارسی دری شهره بود را می توان به عنوان دنباله زبان پارسی میانه - که زبان رسمی، دینی و ادبی ایران ساسانی بود - طبقه بندی کرد که خود این زبان اخیر نیز بازمانده زبان پارسی باستان و نیز زبان دربار هخامنشیان بوده است. برخلاف سایر گویش ها و زبان های باستانی و نو ایرانی، مانند اوستایی، پارتی، سغدی، کردی، پشتو و غیره، زبان فارسی نو، در پی فارسی میانه، در نمودار درختی زبان های ایرانی در امتداد یکدیگر قرار می گیرند. .

اردم
پس چرا. . .

بیگ beyg
بیگ معادل خان است ، این لقب به بزرگ منطقه از طرف حکومت در زمان های گذشته اعطا می شده ، مانند محمد رضا بیگ که بزرگ ه منطقه ی کهتنو عباس آباد شهربابک بوده


کلمات دیگر: