کلمه جو
صفحه اصلی

شازده کوچولو

دانشنامه عمومی

شازده کوچولو یا شهریار کوچولو یا شاهزاده کوچولو (به فرانسوی: Le Petit Prince) داستانی اثر آنتوان دو سنت اگزوپری است که نخستین بار در سپتامبر سال ۱۹۴۳ در نیویورک منتشر شد.
محمد قاضی (۱۳۳۳)
فریدون کار (۱۳۴۲)
احمد شاملو (مسافر کوچولو ۱۳۶۳ - از چاپ سوم به بعد تحت عنوان شازده کوچولو)
مصطفی ایلخانی زاده (۱۳۶۹)
محمدتقی بهرامی حران (۱۳۷۲)
اصغر رستگار (۱۳۷۹)
ابوالحسن نجفی (۱۳۷۹)
فریده مهدوی دامغانی (۱۳۸۶)
عباس پژمان (۱۳۸۶)
حمیدرضا بلوچ (۱۳۸۶)
مصطفی رحمان دوست (۱۳۸۷)
دل آرا قهرمان (۱۳۸۸)
ج. بهرامیان (۱۳۸۹)
محمد مجلسی (۱۳۹۰)
رضا طاهری (۱۳۹۳)
پرویز شهدی (۱۳۹۳)
ایرج انور (۱۳۹۴)
مهرداد ارغوانی (۱۳۹۵) چاپ شخصی
علی شکرالهی (۱۳۹۵) شاهزاده کوچولو
سحر جعفری صرافی
الهام ذوالقدر (۱۳۹۵ - با تصاویری غیر از تصاویر کتاب اصلی)
این کتاب به بیش از ۳۰۰ زبان و گویش ترجمه شده و با فروش بیش از ۲۰۰ میلیون نسخه، یکی از پرفروش ترین کتاب های تاریخ محسوب می شود. کتاب شازده کوچولو «خوانده شده ترین» و «ترجمه شده ترین» کتاب فرانسوی زبان جهان است و به عنوان بهترین کتاب قرن ۲۰ در فرانسه انتخاب شده است. از این کتاب به طور متوسط سالی ۱ میلیون نسخه در جهان به فروش می رسد. این کتاب در سال ۲۰۰۷ نیز به عنوان کتاب سال فرانسه برگزیده شد.
در این داستان سنت اگزوپری به شیوه ای سوررئالیستی به بیان فلسفه خود از دوست داشتن و عشق و هستی می پردازد. طی این داستان سنت اگزوپری از دیدگاه یک کودک، که از سیارکی به نام ب۶۱۲ آمده، پرسشگر سؤالات بسیاری از آدم ها و کارهایشان است.
به مناسبت هفتادمین سالگرد تولد این رمان شیرین، در ماه مارس ۲۰۱۳ نسخه های جدیدی از آن منتشر شد: یک نسخه با جلد مقوایی برای نوجوانان، دیگری به همراه سی دی کتاب گویای شازده کوچولو با صدای ویگو مورتنسن، هنرپیشه فیلم «ارباب حلقه ها» و نسخه ای مصور به همراه نقاشی های ژوان سفار.

دانشنامه آزاد فارسی

شازده کوچولو (Le Petit Prince)
داستانی از آنتوان دو سنت اگزوپری، به زبان فرانسوی، منتشرشده در ۱۹۴۳. هواپیمایی هزاران مایل دور از آبادی در وسط صحرا سقوط می کند. کودکی در برابرش ظاهر می شود و سؤالاتی کنجکاوانه از او می پرسد. کم کم دوستی ای میان آن دو برقرار می شود. شازده کوچولو داستان سیارۀ کوچک خود و گُل سرخی را که یگانه دوستش بوده برای خلبان بازمی گوید. شازده پیش از رسیدن به زمین از شش سیارۀ دیگر گذر می کند. در زمین به جاهای مختلف سَرَک می کشد. روباهی از او می خواهد اهلی اش کند تا سببی برای ایجاد رابطه ای بی همتا میانشان پیدا شود. شازده درمی یابد که خود به دست گل سرخش اهلی شده است و هوس بازگشت به سیاره اش را می کند و از ماری زهردار می خواهد که او را بگزد. شازده شب هنگام، خلبان را تنها می گذارد و ناپدید می شود. چنین به نظر می رسد که شازده کوچولو اثری است که روی سخنش کودکان است، اما چنین نیست. درون مایه هایی چون دوستی و عزلت و تنهایی شاعرانه به این قصه کیفیتی می بخشد که هرکس با هر سن وسال از خواندن آن چیزی درمی یابد. سادگی سبک و ظرافت همراه با وضوح این قصۀ مشهور همواره ستوده شده است. چند فیلم کارتونی براساس شازده کوچولو ساخته شده است. سه ترجمۀ فارسی از محمد قاضی، ابوالحسن نجفی، و احمد شاملو از این داستان در دست است.

نقل قول ها

شازده کوچولو داستانی اثر آنتوان دو سنت اگزوپری است که اولین بار در سال ۱۹۴۳ منتشر شد.
• «من مسئول گلم هستم.»• «آدم بزرگ ها، خودشان به تنهایی چیزی نمی فهمند، ولی این برای بچه ها ملال آور است که مرتب به توضیح دیگران گوش دهند.» -> بخش یکم
• «اگر کسی یک گوسفند درخواست کند، دلیل این است که او وجود دارد.» -> بخش چهارم
• «روباه:انسان ها این حقیقت را فراموش کرده اند، اما تو نباید فراموشش کنی. تو تا زنده ای نسبت به چیزی که اهلی کرده ای مسئولی!»بخش چهارم:• اگه آدم گذاشت اهلیش کنن بفهمی نفهمی خودش رو به این خطر انداخته که کارش به گریه کردن بکشه -> بخش ۲۱
• «تصویر یک گوسفند را برایم بکش!» -> بخش یکم
• «روباه: جز با چشم دل نمی توان خوب دید. آنچه اصل است از دیده پنهان است. ارزش گل تو به قدر عمری است که به پاش صرف کرده ای!» -> بخش ۲۵
• «چیزی که بیابان را زیبا می کند، شازده کوچولو می گوید: چاهی است که جایی پنهان کرده است.» -> بخش ۲۴
• «روباه گفت: الان زندگی یکنواختی دارم. من مرغ ها را شکار می کنم، آدم ها مرا. همه مرغ ها عین هم اند. به همین جهت در این جا اوقات به کسالت می گذرد ولی تو اگر منو اهلی کنی، انگار که زندگیم را چراغان کرده باشی.» -> بخش ۲۱
• «روباه گفت: باید خیلی خیلی حوصله کنی. اولش کمی دورتر از من به این شکل لای علف ها می نشینی، من زیرچشمی نگاهت می کنم و تو لام تا کام هیچی نمی گوئی- چون کلمات سرچشمهٔ سوءتفاهم ها هستند- عوضش می توانی هرروز یک خرده نزدیک تر بشینی.» -> بخش ۲۱
• «روباه گفت: تو هنوز برای من پسربچه ای بیش نیستی مثل صدهاهزار پسربچه دیگر و من نیازی به تو ندارم. تو هم نیازی به من نداری. من برای تو روباهی هستم شبیه به صدهاهزار روباه دیگر؛ ولی تو اگر مرا اهلی کنی هردو به هم نیازمند خواهیم شد. تو برای من در عالم همتا نخواهی داشت و من برای تو در دنیا یگانه خواهم بود.» -> بخش ۲۱
• «شازده کوچولو پرسید: تو که هستی؟ چه خوشگلی! روباه گفت: من روباه هستم. شازده کوچولو به او تکلیف کرد که بیا با من بازی کن. من آنقدر غصه به دل دارم که نگو. روباه گفت من نمی توانم با تو بازی کنم. مرا اهلی نکرده اند. شازده کوجولو آهی کشید و گفت: ببخش! اما پس از کمی تأمل بازگفت: اهلی کردن یعنی چه؟ روباه گفت: اهلی کردن چیز بسیار فراموش شده ای است یعنی علاقه ایجادکردن.» -> بخش ۲۱
• «شبانگاهان که به آسمان پرستاره می نگری، آن ها به تو تعلق دارند، گوئی ستاره ها می خندند، چون من روی یکی از آن ستاره ها زندگی می کنم، روی یکی از آن ستاره های خندان. ستاره ها فقط به تو تعلق دارند، همان ستاره هایی که می توانند بخندند.» -> بخش ۲۶
• «شهریار کوچولو جواب داد: دلم که خیلی می خواهد اما وقت چندانی ندارم. باید بروم دوستانی پیدا کنم و از کلی چیزها سر درآورم.» -> بخش ۲۱
• «روباه گفت: خداحافظ و اینک راز من که بسیار ساده است: بدان که جز با چشم دل نمی توان خوب دید. آنچه اصل است، از دیده پنهان است.»• «فقط بچه ها می دانند که در جستجوی چه هستند.» -> بخش ۲۲
• «من عاشق غروب خورشیدم. بیا باهم به غروب آفتاب نگاه کنیم.» -> بخش ششم
• «من مالک ستارگان هستم، جائی که پیش از من هیچ کس به تصاحب آن ها نیندیشیده بود.» -> شازاده کوچولو
• «هرروز صبح پس از آماده شدن باید سیاره را هم آماده کنی.» -> بخش پنجم
• «یک نفر به تنهایی هیچ چیز نمی داند.» -> بخش نهم
• «من اگر ۱۵ دقیقه وقت اضافی داشتم، آرام آرام به طرف چشمه ای می رفتم.»• «آدم های سیاره شما، پنج هزار گل را در باغچه ای می کارند اما گلی را که می خواهند، آن میان پیدا نمی کنند…» -> بخش ۲۲
• «شهریار کوچولو گفت: -فقط بچه هاند که می دانند پیِ چی می گردند. بچه هاند که کُلّی وقت صرف یک عروسک پارچه ای می کنند و عروسک برای شان آن قدر اهمیت به هم می رساند که اگر یکی آن را ازشان کِش برود می زنند زیر گریه…»


کلمات دیگر: