کلمه جو
صفحه اصلی

هارپاگون

فرهنگ فارسی

قهرمان خسیس نمایشنامه کمدی مولیر و مثل خست و لئامت که مولیر با آفریدن وی خست را به بهترین وجهی تجسم بخشیده است .

لغت نامه دهخدا

هارپاگون. [ گُن ْ ] ( اِخ ) شخصیت عمده کمدی خسیس اثر مولیر . هارپاگون شخصیت قابل ستایش خسیسی است که مولیر با آفریدن وی خست را به بهترین وجهی تجسم بخشیده است. لئامت و صرفه جویی وی از چیزهای جزئی ، خشونتش برای برتری ، و ترسش از اینکه مبادا فریبش بدهند و لختش کنند خنده آور است. از طرف دیگر شخص نفرت انگیز و تأثرآوری میباشد، زیرا که وظایف پدری و تمام مهر و محبت خانوادگی را قربانی خستش میکند. مولیر برای بهتر نشان دادن و برجسته کردن خودپرستی و سودجویی هارپاگون وی را عاشق میکند، اما این عشق پیرانه نمایشی از خست است و جز آن چیزی نیست.
خلاصه نمایشنامه : هارپاگون رباخوار، ندیده و نشناخته ناگهان عاشق دختر جوانی به نام «ماریان » میشود و دختر خود را که «الیز» نام دارد میخواهد بی آنکه یک شاهی خرج کند بدون جهیز به ازدواج اصیل زاده پیر و ثروتمندی درآورد، اما پسرش «کلئانت » که «ماریان » را دوست میدارد با «والر» برادر «ماریان » که عاشق «الیز» است و به خاطر همین عشق پیشکار «هارپاگون » شده است همدست میشود. «لافلش » نوکر «کلئانت » جعبه ای را که «هارپاگون » هزار سکه طلا در آن نهاده و مخفی کرده است میدزدد، و با «هارپاگون » شرط میکند که اگر وی از ازدواج با «ماریان » صرف نظر کند پول ها را به وی بازگرداند. در پایان نمایشنامه «ماریان » با «کلئانت » و «الیز» با «والر» ازدواج میکند. این نمایشنامه چنانکه گذشت در پیرامون خست فوق العاده هارپاگون دور میزند و مانند هر اثر کلاسیک دیگر که صفتی از صفات انسانی را برجسته میکند خست هارپاگون ، عادات و رفتار همه اشخاص دیگر نمایشنامه را تحت الشعاع قرار می دهد.

دانشنامه عمومی

هارپاگون (به فرانسوی: Harpagon) نام مشهورترین شخصیت نمایشی ژان باتیست پوکلن متخلص به مولیر، نویسنده فرانسوی در کمدی خسیس است.هارپاگون شخصیت خسیسی است که مولیر با آفریدن وی خست را به بهترین وجهی تجسم بخشیده است. لئامت و صرفه جویی وی از چیزهای جزئی، خشونتش برای برتری، و ترسش از اینکه مبادا فریبش بدهند و لختش کنند خنده آور است. از طرف دیگر شخص نفرت انگیز و تأثرآوری می باشد، زیرا که وظایف پدری و تمام مهر و محبت خانوادگی را قربانی خستش می کند. مولیر برای بهتر نشان دادن و برجسته کردن خودپرستی و سودجویی هارپاگون وی را عاشق می کند، اما این عشق پیرانه نمایشی از خست است و جز آن چیزی نیست.
«هارپاگون» که نوکیسهٔ خسیس و رباخواری است، به دختر جوانی که ندیده است و نمی شناسد و «ماریان» نام دارد دل می بازد. در عین حال می خواهد که دختر خودش «الیز» را بدون جهیز به ازدواج اصیل زادهٔ پیر و ثروتمندی درآورد. اما پسرش، «کلئانت»، که «ماریان» را دوست می دارد، با «والر»، برادر «ماریان»، که عاشق «الیز» است و به همین سبب پیشکار «هارپاگون» شده، هم دست می شود. «لافلش» نوکر «کلئانت» جعبه ای را که هارپاگون ده هزار سکه در آن مخفی کرده است می دزدد. این پول را به شرطی به «هارپاگون» پس می دهد که از ازدواج با «ماریان» منصرف شود. در پایان نمایش نامه «ماریان» با «کلئانت» و «الیز» با «والر» ازدواج می کنند.


کلمات دیگر: