کلمه جو
صفحه اصلی

خسیس


مترادف خسیس : بخیل، تنگ نظر، کنس، لئیم، ممسک، پست فطرت، دون، رذل، فرومایه ، پست، بی ارزش

متضاد خسیس : خراج، بذال

برابر پارسی : تنگ چشم، کنس

فارسی به انگلیسی

stingy, mean


meanness, miserliness, stinginess


stingy, parsimonious, mean, cheap, tight, cheapskate, tightwad, cheeseparing, close, closefisted, illiberal, mingy, miser, miserly, niggard, niggardly, penurious, skinflint, tightfisted, ungenerous

cheeseparing, close , closefisted, illiberal, mean, mingy, miser, miserly, niggard, niggardly, parsimonious, penurious, skinflint, stingy, tightfisted, ungenerous


فارسی به عربی

بخیل , بشدة , شدة

مترادف و متضاد

بخیل، تنگ‌نظر، کنس، لئیم، ممسک ≠ خراج، بذال


پست‌فطرت، دون، رذل، فرومایه


clam (اسم)
خسیس، گوشت صدف، حلزون دو ای کپه یا صدف خوراکی

miser (اسم)
خسیس، ادم خسیس

moneybags (اسم)
خسیس، کیف پول

skinflint (اسم)
خسیس، جوکی، ادم دندان گرد، ادم ممسک

tightwad (اسم)
خسیس، شخص خسیس

curmudgeon (اسم)
خسیس، بخیل، ادم خسیس، لئیم، ادم جوکی

costive (صفت)
خسیس، یبوست اور، سرد و بی محبت، یبس

dastard (صفت)
خسیس

sordid (صفت)
فرومایه، خسیس، پست، کثیف، هرزه، شلخته، چرک، دون

skimpy (صفت)
خسیس، لئیم، ناقص، اندک، نحیف، قلیل

niggardly (صفت)
خسیس، چشم تنگ، ضیق

ungenerous (صفت)
خسیس، پست، لئیم، بی گذشت، بی سخاوت

abject (صفت)
سرافکنده، فرومایه، خسیس، خوار، پست، خفیف

base (صفت)
فرومایه، خسیس، پست

ignoble (صفت)
فرومایه، خسیس، پست، ناکس، بد گوهر، نا اصل

vile (صفت)
فرومایه، خسیس، پست، بد اخلاق، زننده، فاسد، شرم اور، بدصفت، دون، بدطینت

stingy (صفت)
خسیس، لئیم، ضیق، ناشی از خست، تنک چشم، خشک دست، گران کیسه

miserly (صفت)
خسیس، چشم تنگ

mean (صفت)
خسیس، پست، بد، متوسط، میانی، وسطی، بدجنس، پست فطرت، واقع در وسط، اب زیر کاه

parsimonious (صفت)
خسیس، ممسک، صرفه جو

avaricious (صفت)
خسیس، ازمند، حریص، طماع، زیاده جو

hard (صفت)
خسیس، سفت، ژرف، سخت، دشوار، سخت گیر، فربه، زمخت، قوی، شدید، سنگین، پینه خورده، مشکل، معضل، نامطبوع، پرصلابت، قسی

tight (صفت)
خسیس، سفت، محکم، مقید، کیپ، تنگ، لول، کساد، ضیق

penurious (صفت)
خسیس، بی قوت، فقیر، تنگ چشم

base-minded (صفت)
خسیس

base-spirited (صفت)
خسیس، نامرد، خردل، ضعیف النفس

۱. بخیل، تنگنظر، کنس، لئیم، ممسک
۲. پستفطرت، دون، رذل، فرومایه ≠ خراج، بذال
۳. پست، بیارزش


فرهنگ فارسی

کمدی بنثر اثر مولیر ( ۱۶۶۸ م . ) مولیر خست هارپاگون را که حرص بمال همه احساسات نیک و مهر و محبت او را نابود کرده مورد تمسخر قرار میدهد. هارپاگون با خشونت با افراد خانواده و خدمتگزاران خویش رفتار میکند ولی عاقبت می بیند که فریب خورده .
(صفت ) ۱ - فرومایه دون پست حقیر . ۲ - ممسک زفت . جمع : خساس اخسه .

فرهنگ معین

(خَ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - فرومایه . ۲ - بخیل . ج . خساس ، اخسه .

لغت نامه دهخدا

خسیس . [ خ َ ] (ع ص ) ناکس . فرومایه . (دهار) (زمحشری ) (منتهی الارب ). لئیم . دون همت . پست . بدسرشت . سبک مایه . حقیر. (ناظم الاطباء). رذل . دنی . حقیر. دون . دنیه . ضد شریف . (یادداشت بخط مؤلف ). ج ، خِساس . اَخِسّاء :
سه حاکمکند اینجا یکباره همه دزد
می خواره و زنباره و ملعون و خسیسند.

منجیک .


اف ز چونین حقیر بی هنر و عقل
جان و دل این خسیس بادا پیخست .

غیاثی .


گر خسیسان را هجی گویی بدین مدیح
گر بخیلان را مدیح آری بدین هجی .

منوچهری .


منظرت به ز مخبر است بدید
که به تن زفتی و بدل زفتی
در لئیمان بطبع ممتازی
در خسیسان به فعل بی جفتی .
علی قرط اندکانی (از فرهنگ اسدی چ پاول هرن ).
ای بد نصیحتی که تو کردی مرا
تا چون فلان خسیس و چو بهمان کنم .

ناصرخسرو.


در تنوری خفته با عقل شریف
به که با جهل خسیس اندر خیام .

ناصرخسرو.


مامیز با خسیس که رنجه کند ترا
پوشیده نرم نرم چو مر کام را ز کام .

ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 261).


هرگز نشود خسیس و کاهل
اندر دو جهان به خیر مشهور.

ناصرخسرو.


و شریفترین [ قوای ثلاثه ٔ نفس ] همه است [ یعنی قوه انسانی یا نفس ناطقه ] و خسیس ترین قوتهای سه گانه قوت شهوانی است . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
بنگر کجا شدند و چه زرها گذاشتند
کسری و کیقباد و فریدون و زال زر
گردون بجز موافقت دونان نمی کند
و ایام جز خسیس نمی پرورد دگر.

عمعق بخارائی .


اگر خسیسی بر من گران سر است رواست
که او زمین کثیف است و من سماء سنا.

خاقانی .


مبادا بهره مند از وی خسیسی
بجز خوشخوانی و زیبا نویسی .

نظامی .


بزیر پای پیلان در شدن پست
به از پیش خسیسان داشتن دست .

نظامی .


هرون الرشید را چون ملک و دیار مصر مسلم شد گفتا بخلاف آن طاغی که به غرور ملک مصر دعوی خدایی کرده نبخشم این مملکت را الا به خسیس ترین بندگان . (گلستان سعدی ). جواهر اگر در خلاب افتد همان نفیس است و غبار اگر به فلک رسد همان خسیس . (گلستان سعدی ).
زاغ ملعون از آن خسیس تر است
که فرستند باز بر اثرش .

سعدی (صاحبیه ).


بنی آدم نباشد هر خسیسی
نباشد چون فرشته هر بلیسی .

پوریای ولی .


شریف را بخسیسان رجوع می افتد
که برگ کاه بود داروی پریدن چشم .

صائب .


|| ممسک . بخیل (در تداول عوام فارسی زبانان ). (لغت محلی شوشتر) :
نه این طمع بتواند برید از این وعده
نه آن خسیس بگوید بترک ده دینار.

کمال الدین اسماعیل .


|| در بعضی از کتب شافعیه خسیس چیزی است که کمتر ازنصاب سرقد می باشد. (یادداشت بخط مؤلف ).

خسیس. [ خ َ ] ( ع ص ) ناکس. فرومایه. ( دهار ) ( زمحشری ) ( منتهی الارب ). لئیم. دون همت. پست. بدسرشت. سبک مایه. حقیر. ( ناظم الاطباء ). رذل. دنی. حقیر. دون. دنیه. ضد شریف. ( یادداشت بخط مؤلف ). ج ، خِساس. اَخِسّاء :
سه حاکمکند اینجا یکباره همه دزد
می خواره و زنباره و ملعون و خسیسند.
منجیک.
اف ز چونین حقیر بی هنر و عقل
جان و دل این خسیس بادا پیخست.
غیاثی.
گر خسیسان را هجی گویی بدین مدیح
گر بخیلان را مدیح آری بدین هجی.
منوچهری.
منظرت به ز مخبر است بدید
که به تن زفتی و بدل زفتی
در لئیمان بطبع ممتازی
در خسیسان به فعل بی جفتی.
علی قرط اندکانی ( از فرهنگ اسدی چ پاول هرن ).
ای بد نصیحتی که تو کردی مرا
تا چون فلان خسیس و چو بهمان کنم.
ناصرخسرو.
در تنوری خفته با عقل شریف
به که با جهل خسیس اندر خیام.
ناصرخسرو.
مامیز با خسیس که رنجه کند ترا
پوشیده نرم نرم چو مر کام را ز کام.
ناصرخسرو ( دیوان چ تقوی ص 261 ).
هرگز نشود خسیس و کاهل
اندر دو جهان به خیر مشهور.
ناصرخسرو.
و شریفترین [ قوای ثلاثه نفس ] همه است [ یعنی قوه انسانی یا نفس ناطقه ] و خسیس ترین قوتهای سه گانه قوت شهوانی است. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
بنگر کجا شدند و چه زرها گذاشتند
کسری و کیقباد و فریدون و زال زر
گردون بجز موافقت دونان نمی کند
و ایام جز خسیس نمی پرورد دگر.
عمعق بخارائی.
اگر خسیسی بر من گران سر است رواست
که او زمین کثیف است و من سماء سنا.
خاقانی.
مبادا بهره مند از وی خسیسی
بجز خوشخوانی و زیبا نویسی.
نظامی.
بزیر پای پیلان در شدن پست
به از پیش خسیسان داشتن دست.
نظامی.
هرون الرشید را چون ملک و دیار مصر مسلم شد گفتا بخلاف آن طاغی که به غرور ملک مصر دعوی خدایی کرده نبخشم این مملکت را الا به خسیس ترین بندگان. ( گلستان سعدی ). جواهر اگر در خلاب افتد همان نفیس است و غبار اگر به فلک رسد همان خسیس. ( گلستان سعدی ).
زاغ ملعون از آن خسیس تر است
که فرستند باز بر اثرش.
سعدی ( صاحبیه ).
بنی آدم نباشد هر خسیسی
نباشد چون فرشته هر بلیسی.

فرهنگ عمید

۱. بخیل.
۲. [قدیمی] فرومایه، پست، لئیم، رذل، دنی، سفله.

دانشنامه عمومی

خسیس (به فرانسوی: L'Avare) نام مشهورترین نمایشنامهٔ ژان باتیست پوکلن متخلص به مولیر، درام نویس فرانسوی است.در خسیس مولیر، طنز را چاشنی حرص و طمع زشت یک انسان (هارپاگون) قرار می دهد به طوری که در طول داستان دیالوگ های هارپاگون در عین اینکه خنده را با ما همراه می کند، نفرت خواننده را به این شخصیت بیشتر می کند. اشخاصی مال دوست که عشق خود را با پول تقسیم می کنند.
Harpagon
Cléante
Élise
Valère
Mariane
Anselme
Frosine
Master Simon
Master Jacques
La Flèche
Mistress Claude
Brindavoine
La Merluche
A magistrate
A clerk
قهرمان داستان مرد ثروتمندی است بنام هارپاگون که زن او مرده، پسری بنام کلئانت و دختری به اسم الیز دارد. او به شدت پول به جانش بسته است تا حدی که پول خود را در زیر خاک پنهان می کند و روزانه چند مرتبه به آن سر می زند زیرا اعتقاد دارد، بهترین طعمه برای جلب دزدها، صندوق های آهنی است و اولین چیزی هم که مورد دستبردشان واقع می شود گاوصندوق است، همچنین دختر خود را به مردی می دهد که جهاز نخواهد.پسرش کلئانت عاشق دختری به نام ماریان می شود که حاضر است در صورت توافق نکردن پدرش با این ازدواج با ماریان به کشور دیگری سفر کند و با پول کمی زندگی کند ولی قبل از اینکه جریان ازدواج خود را با پدرش در میان بگذارد متوجه می شود پدرش هم می خواهد با ماریان ازدواج کند.الیز هم عاشق والر است و برای اینکه پدرش والر را به دامادی بپذیرد، والر در نقش مستخدم وارد خانه هارپاگون می شود تا نظر او را جلب کند.نوکر کلئانت لافلش به طور اتفاقی صندق پولی که هارپاگون در باغ چال کرده بود را مییابد و کلئانت را باخبر میکند تا آن صندق را در جایی پنهان کنند. هارپاگون بعد از مراجعه به پیش صندق آن را نمیباد و میفهمد که صندوق ربوده شده است. هارپاگون به داروغه اطلاع میدهد تا آن صندق را بیابد. اما کلئانت از پدرش درخواست میکند تا با ازدواج خودش با ماریان موافقت کند تا صندوقچه را به او برگرداند. از طرف دیگر مشخص می شود والر و ماریان، خواهر و برادر هستند و مردی که برای مسئله کاری نزد هارپاگون آمده بود، پدرشان است؛ سپس خواجه آنسلم (پدر ماریان و والر) تمام مخارج ازدواج را که هارپاگون بر عهده نگرفت، بر عهده می گیرد. در پایان کلئانت به ماریان، الیز به والر و هارپاگون به صندوقچه خود می رسند.
با اینکه مولیر بسیاری از نمایشنامه های خود را به شعر نوشته بود، خسیس را به نثر نوشت. به همین سبب هموطنانش که معتاد به نمایشنامه های منظوم او بودند از تماشای خسیس در بادی امر لذتی نمیبردند. ایراد دیگری که به مولیر وارد میساختنداین بود که می گفتند که خسیس تقلیدی از نمایشنامه ی آولولاریا (به انگلیسی: Aulularia)از آثار پلوتوس کمدی نویس مشهور رومی میباشد.
روبینه (به فرانسوی: Robinet)در شعری به تمجید از وی پرداخته. لاهارپ (به فرانسوی: Jean-François de La Harpe) شاعر و منتقد فرانسوی در سال ۱۷۹۹ در این باره گفته است:.mw-parser-output blockquote.templatequote{margin-top:0}.mw-parser-output blockquote.templatequote div.templatequotecite{line-height:1em;text-align:right;padding-right:2em;margin-top:0}.mw-parser-output blockquote.templatequote div.templatequotecite cite{font-size:85%}
خسیس (فیلم ۱۸۹۹). خسیس (انگلیسی: The Miser's Doom) فیلمی در ژانر صامت به کارگردانی والتر رابرت بوث است که در سال ۱۸۹۹ منتشر شد.
۱۸۹۹ (۱۸۹۹)

خسیس (فیلم ۱۹۸۰). خسیس (فرانسوی: L'avare) فیلمی در ژانر کمدی به کارگردانی لوئی دوفونس است که در سال ۱۹۸۰ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به لوئی دوفونس و میشل گالابرو اشاره کرد.

خسیس (فیلم). خسیس (فیلم) فیلمی به کارگردانی و نویسندگی محمدرضا زندی ساختهٔ سال ۱۳۳۴ است.

دانشنامه آزاد فارسی

خسیس (L\'Avare)
نمایش نامه ای از مولیر، به زبان فرانسوی، نخستین اجرا در ۱۶۶۸. والر، برای تسهیل ازدواج با الیز، ترتیبی می دهد که در خانه ای که نام صاحب آن، هارپاگون، به معنی حرص و طمع، به عنوان مستخدم مشغول کار شود. از سوی دیگر، کلئانت، برادر الیز نیز عاشق دختری از اشراف مال­باخته به نام ماریان شده است. اما هارپاگون خواهان آن است که پسرش با بیوه ای ثروتمند، و الیز با اشراف زاده ای پیر ازدواج کنند. خود هارپاگون پیر نیز خواهان تصاحب ماریان، معشوق پسرش، است. کلئانت می کوشد پولی نزول کند تا روی پای خود بایستد و درمی یابد نزول خواری که به او معرفی شده، پدر خود اوست، و پدر نیز درمی یابد نزول گیر معرفی شده کلئانت است. چندی بعد، هارپاگون درمی یابد که پسرش عاشق ماریان است و ماریان نیز متقابلاً بدو تمایل دارد. پیشکار جوان نیز اعلام می کند که خواستگار الیز است. نوکر کلئانت نیز ۱۰هزار سکۀ طلایی را که هارپاگون پنهان کرده بود، دزدیده است تا به کلئانت بسپرد. معلوم می شود که آنسلم پیر، پدر ماریان و والر است و این بر پیچیدگی ها می افزاید. مال دزدیده شده به هارپاگون بازگردانده می شود و ازدواج های دلخواه انجام می گیرد. خسیس از بهترین نمایش نامه های مولیر است. آثار موسیقایی بسیاری به اقتباس از خسیس ساخته شده است که از آن شمار می توان به آثار جوزپه سارتی در قرن ۱۸ و فرانچسکو بیانکی در سال های میان ۱۸۰۲ـ۱۸۰۴ اشاره کرد.

فرهنگ فارسی ساره

کنس


گویش اصفهانی

تکیه ای: xesis
طاری: xesis
طامه ای: xesis
طرقی: xesis / gadâ
کشه ای: xesis / gadâ
نطنزی: xesis


واژه نامه بختیاریکا

( خسیس ( در خوردن ) ) بَزگی؛ دس پشت شُو؛ گِناس؛ گی خو خَر؛ کُرچ؛؛ مَخَر مَچَر؛ مِن سَر سُهده؛ ناخن خشک؛ نو واشمار؛ نُومَخَر
اَو خَر دست لیس

جدول کلمات

کنس , احمق , لک, فرومایه , پست, بخیل, لئیم, رذل

پیشنهاد کاربران

کسی که با وجود دارائی خرج نمی کند.

زُفت

منبع: واژه نامه لغت فرس اسدی طوسی

جماد الکف

تُنُک چشم

زفت. . . رذل. . . دون. . . کنس. . . لئیم. . . ناکس. . . شح. . .

گناس> کنس>
گناس شکل درست آن است و در لری کاربرد دارد

ناخون خشک

معنی بدجنس را هم می دهد


گدا

نظرتنگ

خسیس به ترکی: قیتمیر، چیلیس
کنایه های ترکی مربوط به خسیس بودن:
عبارت های: بَرک اولماق، اوغوجو مؤحکم سیخماق، اؤلی ائششَکین نالین چَکمَک، گؤتونَن قوم اوغورلاماق، قیرووی اولماق، همگی کنایه از خسیس بودن هستند.


بخیل، تنگ نظر، کنس، لئیم، ممسک، پست فطرت، دون، رذل، فرومایه، پست، بی ارزش

بخیل

پست و بی ارزش



کلمات دیگر: