مترادف تختخواب : بستر، تخت، رختخواب
تختخواب
مترادف تختخواب : بستر، تخت، رختخواب
فارسی به انگلیسی
bed
bed (stead), [child] cot
مترادف و متضاد
تختخواب، چهارچوب تختخواب
تختخواب، علف خشک، یونجه خشک، گیاه خشک کرده، حشک کردن
بستر، تخت، رختخواب
فرهنگ فارسی
تخت خواب، تخت چوبی یافلزی که روی آن میخوابند
فرهنگ معین
( ~ِ خا ) (اِمر. ) تخت چوبی یا فلزی که روی آن می خوابند. ،~ تاشو تخت خوابی که بتوان سطح و پایة آن را روی یکدیگر جمع کرد و از آن به عنوان مبل استفاده کرد.
فرهنگ عمید
تخت چوبی یا فلزی که روی آن می خوابند.
دانشنامه عمومی
تختخواب (ترانه نیکی میناژ). «تختخواب» تک آهنگی از هنرمند اهل ترینیداد و توباگو نیکی میناژ به همراهی آریانا گرانده است.
نقل قول ها
تختخواب اثاثی است که برای خوابیدن و آسودن استفاده می شود.
• «چو سیلاب خواب آمد و مرد برد // چه بر تخت سلطان، چه بر دشت کرد»
• «چو سیلاب خواب آمد و مرد برد // چه بر تخت سلطان، چه بر دشت کرد»
wikiquote: تختخواب
کلمات دیگر: