مترادف جیغ : داد، دادوبیداد، زوزه، شیون، شیهه، صیحه، غریو، فریاد
جیغ
مترادف جیغ : داد، دادوبیداد، زوزه، شیون، شیهه، صیحه، غریو، فریاد
فارسی به انگلیسی
scream
outcry, pipe, scream, shriek, squawk
فارسی به عربی
صراخ , صیحة , نعیق
مترادف و متضاد
ساییدگی، تحریک، هیجان، اذیت، جیغ، تهییج، اخم، ترشرویی، بی حوصلگی
سوت، صدای سوت، جیغ
فریاد، جیغ، داد، فغان
فریاد، جیغ
فریاد، جیغ، ضجه، فریادرسی، فریاد رس
نزاع، فریاد، دعوا، جیغ، ضجه، داد، جیغ ممتمد
فریاد، جیغ، ضجه
جیغ، صدای بلند، فریاد شبیه جیغ، صدای گوشخراش
داد و بیداد، فریاد، جیغ، داد، نعره
جیغ، صدای جیغ، صدای زیر، صدای نی انبان، صدای گردباد
داد، دادوبیداد، زوزه، شیون، شیهه، صیحه، غریو، فریاد
فرهنگ فارسی
فریاد، صدای نازک وبلند، فریادکشیدن باصدای نازک
( اسم ) صدای نازک و بلند فریاد.
( اسم ) صدای نازک و بلند فریاد.
فرهنگ معین
(اِ. ) (عا. ) فریاد، هر صدای بلند.
لغت نامه دهخدا
جیغ. ( اِ ) بانگ و فریاد. ( آنندراج ). فریاد. آوازی نازک و سخت. فریادی با آواز زنان و بچگان.
- جیغ زدن ؛ فریاد کردن. داد زدن :
سمند طبع بمیدان هرزه تا راندم
که بر سواری من زدزمانه دون جیغ.
جیق به قاف نیز آمده. ( آنندراج ).
- جیغ زدن ؛ فریاد کردن. داد زدن :
سمند طبع بمیدان هرزه تا راندم
که بر سواری من زدزمانه دون جیغ.
فوقی یزدی.
- جیغ کشیدن ؛ به صدای بلند فریاد کشیدن.جیق به قاف نیز آمده. ( آنندراج ).
دانشنامه عمومی
جیغ زدن فعالیتی انسانی است.
جیغ (تابلو) نام تابلویی است.
جیغ (فیلم) نام فیلمی ترسناک است.
جیغ (تابلو) نام تابلویی است.
جیغ (فیلم) نام فیلمی ترسناک است.
wiki: آلمان به موقعیت پنجم رسید.
wiki: ادوارد مونک است که در فاصلهٔ زمانی ۱۸۹۳ تا ۱۹۱۰ خلق شده است. جیغ معروف ترین اثر ادوارد مونک است و از نمادهای اکسپرسیونیسم برشمرده می شود.
جیغ، اثر ادوارد مونک، هنرمند نروژی را معمولاً پلی میان آثار هنرمندان جنبش پست امپرسیونیسم مانند وان گوگ و گوگن، و جنبش اکسپرسیونیسم آلمان در اوایل قرن بیستم می دانند. آثار مونک تأثیری چشمگیر بر توسعهٔ جنبش اکسپرسیونیسم داشته است.
نقاشی های مونک، هرچند آشکارا به نمایش واقعیت می پردازد، از تخدیش و رنگ های اغراق آمیز برای تجلی دادن جهانی درونی تر استفاده می کند. مونک سبک چرخشی و رنگ های تند را از وان گوک وام گرفت تا به آثارش قدرت و شور ببخشد. حرکت های گردابی قلم موی او، پژواک های بصری در اطراف شخصیت های تابلوهایش ایجاد می کند.
این شیوه به او کمک می کند تا آثاری مانند جیغ را آکنده از احساس وحشت کند و انرژی ویرانگری را به نمایش بگذارد که نمی توان مهارش کرد. جیغ بخشی از سه گروه آثار مونک با مضامین عشق، رنج و مرگ است که خود مونک آن ها را مجموعاً «کتیبهٔ زندگی» می نامید.
جیغ، اثر ادوارد مونک، هنرمند نروژی را معمولاً پلی میان آثار هنرمندان جنبش پست امپرسیونیسم مانند وان گوگ و گوگن، و جنبش اکسپرسیونیسم آلمان در اوایل قرن بیستم می دانند. آثار مونک تأثیری چشمگیر بر توسعهٔ جنبش اکسپرسیونیسم داشته است.
نقاشی های مونک، هرچند آشکارا به نمایش واقعیت می پردازد، از تخدیش و رنگ های اغراق آمیز برای تجلی دادن جهانی درونی تر استفاده می کند. مونک سبک چرخشی و رنگ های تند را از وان گوک وام گرفت تا به آثارش قدرت و شور ببخشد. حرکت های گردابی قلم موی او، پژواک های بصری در اطراف شخصیت های تابلوهایش ایجاد می کند.
این شیوه به او کمک می کند تا آثاری مانند جیغ را آکنده از احساس وحشت کند و انرژی ویرانگری را به نمایش بگذارد که نمی توان مهارش کرد. جیغ بخشی از سه گروه آثار مونک با مضامین عشق، رنج و مرگ است که خود مونک آن ها را مجموعاً «کتیبهٔ زندگی» می نامید.
wiki: جیغ (نقاشی)
واژه نامه بختیاریکا
چِر؛ لیک؛ چِرّشت
جدول کلمات
فریاد
پیشنهاد کاربران
Lurid
از فعل ترکی chıkmak به معنی خارج شدن ، در آمدن و. . . گرفته شده که در ارتباط با صدا نیز کاربرددارد.
از آن مشتق chıkık ( چئکئک ) به دست می آید که در ارتباط با صدا به معنی" صدای درآمده ( بلند یا کوتاه و. . ) "می باشد
از آن مشتقات زیر شکل گرفته :
- chıkkır یا chıqqır ( چئققئر ) = صدا ، صدای کوتاه و بریده ، صدای ضعیف و بریده بریده ( فرد یا شخص )
- chıqqıldamaq ( چئققئلداماق ) = صدا کردن ، صدا کوتاه و بریده دادن ،
- chıkkırtı یا chıqqıltı ( چئققئلتئ ) = صدای بریده و کوتاه ایجاد شده که از چیزی یا شی به گوش می رسد و. . .
و. . . .
شکل chıkık ( چئکئک ) با تغییر در تلفظ به شکل chıkığ ( چئکئغ ) و سپس chığığ ( چئغئغ ) در نهایت با کاهش و حذف تلفظ "ğ =غین " میانی به شکل " chıığ" ( چئئغ ) و در نهایت "chığ" ( چئغ ) درآمده که این شکل برای اشاره به صدای بلند استفاده می شود و به شکل "چیغ" و "جیغ" وارد گویش های زبان فارسی شده است.
از " chıgh" ( چئغ ) مشتقات زیر به دست می آید:
- چئغئرماق = فریاد کشیدن ، داد زدن ،
- چئغرتئ = فریاد ، داد
- چئغلئک = صدای بلند ، فریاد ، داد
- چئغلاشماق = تبدیل صدا به صدای بلند یا داد و فریاد ، تشدید شدن صدا
- چئغلام = صدای تشدید شونده ، صدایی که از حالت عادی شروع شده و تدریجا افزایش می یابد تا حدی که به سطحی آزار دهنده و حتی آسیب زننده برسد
- چئغلاز = صدای بسیار بلند ، فراصوت ، صدایی که فراتر از دایره شنوایی بوده و با گوش شنیده نمی شود
و. . .
دیگر مشتق به دست آمده از "چئع" مشتق " chığın " ( چئغین ) می باشد که با درون فرسایی در تلفظ به شکل "chın" ( چئن ) در آمده که به معنی صدای پخش شده و طنین انداز شده می باشد
مشتقات از "چئن" :
- چئنلانماق = طنین انداز شدن ، پخش و انعکاس دار شدن صدا ،
- چئنلئک = صدای طنین انداز شده
- چئنلاملئ = دارای طنین انداز شوندگی قابل توجه ،
- چئنلام = طنین اندازی صدا ، صدای طنین دار ،
- چئنلاق = طنین دار ، طنین انداز ،
- چئنلامساماق = پژواک سنجی کردن ،
- چئنلاشئم = طنین انداز شدن جمعی و متداخل چندین صدا در یک محیط ،
- چئنلاموز = طنین صدا در محیط پیرامون
- چئنلاتماق = به طنین انداختن صدا ، طنین دار کردن ،
- چئنگ = نوعی ابزار موسیقی ایجاد اصوات طنین دار ،
و. . . .
از آن مشتق chıkık ( چئکئک ) به دست می آید که در ارتباط با صدا به معنی" صدای درآمده ( بلند یا کوتاه و. . ) "می باشد
از آن مشتقات زیر شکل گرفته :
- chıkkır یا chıqqır ( چئققئر ) = صدا ، صدای کوتاه و بریده ، صدای ضعیف و بریده بریده ( فرد یا شخص )
- chıqqıldamaq ( چئققئلداماق ) = صدا کردن ، صدا کوتاه و بریده دادن ،
- chıkkırtı یا chıqqıltı ( چئققئلتئ ) = صدای بریده و کوتاه ایجاد شده که از چیزی یا شی به گوش می رسد و. . .
و. . . .
شکل chıkık ( چئکئک ) با تغییر در تلفظ به شکل chıkığ ( چئکئغ ) و سپس chığığ ( چئغئغ ) در نهایت با کاهش و حذف تلفظ "ğ =غین " میانی به شکل " chıığ" ( چئئغ ) و در نهایت "chığ" ( چئغ ) درآمده که این شکل برای اشاره به صدای بلند استفاده می شود و به شکل "چیغ" و "جیغ" وارد گویش های زبان فارسی شده است.
از " chıgh" ( چئغ ) مشتقات زیر به دست می آید:
- چئغئرماق = فریاد کشیدن ، داد زدن ،
- چئغرتئ = فریاد ، داد
- چئغلئک = صدای بلند ، فریاد ، داد
- چئغلاشماق = تبدیل صدا به صدای بلند یا داد و فریاد ، تشدید شدن صدا
- چئغلام = صدای تشدید شونده ، صدایی که از حالت عادی شروع شده و تدریجا افزایش می یابد تا حدی که به سطحی آزار دهنده و حتی آسیب زننده برسد
- چئغلاز = صدای بسیار بلند ، فراصوت ، صدایی که فراتر از دایره شنوایی بوده و با گوش شنیده نمی شود
و. . .
دیگر مشتق به دست آمده از "چئع" مشتق " chığın " ( چئغین ) می باشد که با درون فرسایی در تلفظ به شکل "chın" ( چئن ) در آمده که به معنی صدای پخش شده و طنین انداز شده می باشد
مشتقات از "چئن" :
- چئنلانماق = طنین انداز شدن ، پخش و انعکاس دار شدن صدا ،
- چئنلئک = صدای طنین انداز شده
- چئنلاملئ = دارای طنین انداز شوندگی قابل توجه ،
- چئنلام = طنین اندازی صدا ، صدای طنین دار ،
- چئنلاق = طنین دار ، طنین انداز ،
- چئنلامساماق = پژواک سنجی کردن ،
- چئنلاشئم = طنین انداز شدن جمعی و متداخل چندین صدا در یک محیط ،
- چئنلاموز = طنین صدا در محیط پیرامون
- چئنلاتماق = به طنین انداختن صدا ، طنین دار کردن ،
- چئنگ = نوعی ابزار موسیقی ایجاد اصوات طنین دار ،
و. . . .
Striking
کلمات دیگر: