کلمه جو
صفحه اصلی

سندی

فارسی به عربی

فلم وثائقی

مترادف و متضاد

documentary (صفت)
مستند، سندی، مدرکی، مبنی بر مدرک یا سند

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب سند ۱ - اهل سند از مردم سند . ۲ - یکی از گونه های بلوط است که آنرا بلوط سبز گویند .
ابن محمد ابن عبدالهادی تتوی ابو الحسن نور الدین سندی . فقیه حنفی . عالم در حدیث و تفسیر و عربی .

لغت نامه دهخدا

سندی. [ س ِ ] ( ص نسبی ) منسوب به سند که از بلاد هند میباشد. ( الانساب سمعانی ). منسوب به سند ناحیتی از هندوستان قدیم که امروز داخل کشور پاکستان است :
از پارسی و تازی و از هندو و از ترک
وز سندی و رومی و ز عبری همه یکسر.
ناصرخسرو.
به پیغمبر عرب یکسر مشرف گشت و فرّ او
ز ترک و رومی و هندی و سندی ، گیلی و دیلم.
ناصرخسرو ( دیوان چ تهران ص 269 ).

سندی. [ ] ( اِ ) اسم هندی نخل بری و بی ثمر است که تنه آنرا بریده ظرفی بجای آن نصب بنمایند و بمرور یک شبانه روز در آن رطوبت جمع کرده پس برداشته بیاشامند، شیرین طعم و اگر یک دو روزه بماند و کف بکند مسکر میشود و از مطلق آن مراد نزد اهل هند آن رطوبت مجتمع مسکر است. ( فهرست مخزن الادویه ). شرابی است که از درخت نارجیل بهم میرسد. ( از تحفه حکیم مؤمن ).

سندی. [ س ِ ] ( اِخ ) گاهی سند گویندو از آن کشاجم را خواهند. و حال آنکه کشاجم شاعر و ادیب و کاتب معروف پسر سندی بن شاهک صاحب الحرس است.

سندی. [ س ِ ] ( اِخ ) ابن شاهک داروغه بغداد که دخیل در شهادت موسی بن جعفر علیه السلام است. و سندی بن شاهک وی را زهر داد. رجوع به حبیب السیر، تاریخ اسلام ص 93، 194، ابن الندیم ، البیان و التبیین ج 2 صص 261 - 262 و ج 3 ص 80، 218 و عقدالفرید، الوزراء و الکتاب ص 129 شود.

سندی. [ س ِ ] ( اِخ ) ابن صدقه کاتب به عربی شعر گفته و دیوان او پنجاه ورقه است. ( ابن الندیم ).

سندی. [ س ِ ] ( اِخ ) ابن علی وراق دکان او در طاق زبل ( ظاهراً به بغداد؟ ) و وراق اسحاق ارجانی بن ابراهیم موصلی بوده و گویند که کتاب اغانی کبیر را او کرده و نسبت او را به اسحاق داده است. ( از ابن الندیم ). رجوع به الاوراق صولی ص 229 و 231 شود.

سندی. [ س َن ْ ن ِ ] ( اِخ ) ابن محمدبن عبدالهادی تتوی ( مدنی ) ابوالحسن ، نورالدین سندی. فقیه حنفی. عالم در حدیث و تفسیر و عربی. اصل وی از سند و محل تولدش نیز در همین محل است و بمدینه تا زمان وفات مسکن گزید و بسال 1138 هَ. ق. درگذشت. او راست : حاشیه بر سنن ابن ماجه. شرح سنن ادبی داود. حاشیه بر صحیح بخاری. حاشیه بر مسند امام احمد. حاشیه برسنن کبیره غسانی. حاشیه بر بیضاوی. و غیر ذلک. ( اعلام زرکلی ج 3 ص 938 ). رجوع به معجم المطبوعات شود.

سندی . [ ] (اِ) اسم هندی نخل بری و بی ثمر است که تنه ٔ آنرا بریده ظرفی بجای آن نصب بنمایند و بمرور یک شبانه روز در آن رطوبت جمع کرده پس برداشته بیاشامند، شیرین طعم و اگر یک دو روزه بماند و کف بکند مسکر میشود و از مطلق آن مراد نزد اهل هند آن رطوبت مجتمع مسکر است . (فهرست مخزن الادویه ). شرابی است که از درخت نارجیل بهم میرسد. (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ).


سندی . [ س َن ْ ن ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالهادی تتوی (مدنی ) ابوالحسن ، نورالدین سندی . فقیه حنفی . عالم در حدیث و تفسیر و عربی . اصل وی از سند و محل تولدش نیز در همین محل است و بمدینه تا زمان وفات مسکن گزید و بسال 1138 هَ . ق . درگذشت . او راست : حاشیه بر سنن ابن ماجه . شرح سنن ادبی داود. حاشیه بر صحیح بخاری . حاشیه بر مسند امام احمد. حاشیه برسنن کبیره ٔ غسانی . حاشیه بر بیضاوی . و غیر ذلک . (اعلام زرکلی ج 3 ص 938). رجوع به معجم المطبوعات شود.


سندی . [ س ِ ] (اِخ ) ابن شاهک داروغه بغداد که دخیل در شهادت موسی بن جعفر علیه السلام است . و سندی بن شاهک وی را زهر داد. رجوع به حبیب السیر، تاریخ اسلام ص 93، 194، ابن الندیم ، البیان و التبیین ج 2 صص 261 - 262 و ج 3 ص 80، 218 و عقدالفرید، الوزراء و الکتاب ص 129 شود.


سندی . [ س ِ ] (اِخ ) ابن صدقه ٔ کاتب به عربی شعر گفته و دیوان او پنجاه ورقه است . (ابن الندیم ).


سندی . [ س ِ ] (اِخ ) ابن علی وراق دکان او در طاق زبل (ظاهراً به بغداد؟) و وراق اسحاق ارجانی بن ابراهیم موصلی بوده و گویند که کتاب اغانی کبیر را او کرده و نسبت او را به اسحاق داده است . (از ابن الندیم ). رجوع به الاوراق صولی ص 229 و 231 شود.


سندی . [ س ِ ] (اِخ ) گاهی سند گویندو از آن کشاجم را خواهند. و حال آنکه کشاجم شاعر و ادیب و کاتب معروف پسر سندی بن شاهک صاحب الحرس است .


سندی . [ س ِ ] (ص نسبی ) منسوب به سند که از بلاد هند میباشد. (الانساب سمعانی ). منسوب به سند ناحیتی از هندوستان قدیم که امروز داخل کشور پاکستان است :
از پارسی و تازی و از هندو و از ترک
وز سندی و رومی و ز عبری همه یکسر.

ناصرخسرو.


به پیغمبر عرب یکسر مشرف گشت و فرّ او
ز ترک و رومی و هندی و سندی ، گیلی و دیلم .

ناصرخسرو (دیوان چ تهران ص 269).



دانشنامه عمومی

شهرام خسروشاهی آذر (زادهٔ ۲ مرداد ۱۳۳۶ در آبادان، خوزستان)، مشهور به سَندی، خواننده، آهنگساز، تنظیم کننده و نوازندهٔ کیبورد است.
۱۳۷۱- بگو دوستم داری
در سال های قبل از انقلاب ایران با خوانندگانی همچون بتی، شاهرخ شاهید و نوش آفرین همکاری هایی داشت. پس از انقلاب هم با ابی (در تنظیم چندین آهنگ و اجرا در کنسرت هایش) به طور جدّی همکاری داشته است. ابی در یک اظهارنظر ویدئویی اختصاصی، با اشاره به دوران همکاری هنری خود و سندی گفت: «شهرام کَمَر ارکستر بود؛ شهرام یک دونه بود و باقی ارکستر رو هم با خودش یدک می کشید.» وی در فصل اول برنامهٔ استعدادیابی استیج (پخش شده از شبکهٔ تلوزیونی من و تو) به عنوان یکی از چهار داور و تهیه کنندهٔ اصلی (Music Producer) حضور داشت. وی در فصل دوم برنامهٔ استیج نیز در همین کسوت با این برنامه، همکاری خود را ادامه داد. ترانه های شاد و ریتمیک سندی از دیرباز به وفور در مجالس عروسی همچنین محافل شاد ایرانیان و فارسی زبانان پخش یا توسط ارکسترهای مختلف، بازخوانی می شوند.
او در سال ۱۳۳۶ در مسجدسلیمان زاده شد. در سال های جنگ ایران و عراق در اندیمشک اقامت داشته و در سال ۱۹۸۴ میلادی به آلمان مهاجرت کرد. وی در آنجا کار موسیقی خود را ادامه داد و گروه سندی را در سال ۱۹۸۷ راه اندازی کرد و چند سال بعد به آمریکا مهاجرت کرد.شهرام آذر ازدواج کرده و چهار فرزند دارد. پسرش خشایار یکی از اعضای گروه هفت نفره سندی است.
سبک موسیقی گروه سندی، تلفیقی از سبک رپ در زمینهٔ شعرِ ترانه و تکنو و بندری در آهنگ ها است. گروه سندی یکی از اولین گروه هایی بود که مسایل و مشکلات اجتماعی جوانان ایران (مانند ازدواج، اعتیاد و مهاجرت به خارج) را موضوع بسیاری از آهنگ های خود قرار داد. بسیاری شهرام آذر را پیشگام موسیقی رپ در ایران و همچنین اولین کسی که از سبک رپ در موسیقی ایران استفاده کرد می دانند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] سندی (ابهام زدایی). سندی ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • ابومعشر سندی، اَبومَعْشَرِ سِندیی (سندی)، محدث، راوی برخی اخبار تاریخی و یکی از نخستین راویان سیره پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)• عبیدالله سندی، از علمای نام آور مجاهد هند در قرن چهاردهم هجری/نوزدهم و بیستم میلادی• قادربخش بیدل سندی، صوفی و شاعرِ سند در قرن سیزدهم• خلاد سندی، راوی امامی قرن دوم• ابواسحاق ابراهیم بن سندی اصفهانی، از محدّثین اصفهان در قرن سوم و چهارم هجری
...


کلمات دیگر: