مترادف خزینه : انبار، گنجینه، خزانه، گل خانه، نهال دان
برابر پارسی : گزینه، پالاب، گرمابه، گنجه
treasury, reservoir of a Turkish bath
۱. انبار، گنجینه
۲. خزانه
۳. گلخانه، نهالدان
انبار، گنجینه
خزانه
گلخانه، نهالدان
خزینه . [ خ َ ن َ ] (اِخ )محلی است در شش کیلومتری شمال شادکان مقسم آب قراء فلاحیه (شادکان ) از رود جراحی . (یادداشت بخط مؤلف ).
خزینه . [ خ َ ن َ ] (اِخ )نام معدنی بوده است . (از یاقوت در معجم البلدان ).
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
فرخی .
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
سوزنی .
نظامی .
سعدی .
خزینه . [ خ َ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز واقع در 28 هزارگزی جنوب خاوری اهواز کنار راه فرعی اهواز نجف آباد، دشت ، گرمسیر، آب آن از چاه ، محصول آن غلات ، لبنیات ، شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری ، راه در تابستان اتومبیل رو، ساکنان از طایفه ٔ خزینه اند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
خزینه . [ خ َ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سویره بخش هندیجان شهرستان خرمشهر، واقع در 49 هزارگزی شمال باختری هندیجان سر راه فرعی اتومبیل رو ده ملا، دشت ، گرمسیر آب آن از چاه و محصول آن غلات و شغل اهالی آنجا زراعت و حشم داری ، راه در تابستان اتومبیل رو، ساکنان از طایفه ٔ شریفاتند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
۱خزانه ی حمام ۲خزانه شالی