کلمه جو
صفحه اصلی

شهرک

فارسی به انگلیسی

burg, development, place, suburb, town


suburb, town, burg, development, place

فارسی به عربی

بلدة

مترادف و متضاد

town (اسم)
قصبه، شهر، شهرک، شهر کوچک، قصبه حومه شهر

فرهنگ فارسی

مصغرشهر، شهرکوچک، قصبه
شهر خرد شهر کوچک .

فرهنگ معین

(شَ رَ ) (اِمصغ . ) ۱ - شهر کوچک . ۲ - مجموعة مسکونی دارای تأسیسات شهری (آب ، برق ، خیابان ، فروشگاه )، که خانه ها، ساکنان یا مساحت کمی دارد و از لحاظ اداری بخشی از یک شهر به شمار می رود.

لغت نامه دهخدا

شهرک . [ ش َ رَ ] (اِ مصغر) (از: شهر + «َ-َک »، تصغیر) شهر خرد. شهر کوچک : در میان دو کوه بر کنار دریا در آب شهرکی ساخت [ انوشروان ] . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 123). مایین ، شهرکی است در میان کوهستان . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 123). || از شواهدی که به دست آمده است و در زیر نقل میشود چنین استنباط میگردد که شهرک اصطلاح جغرافیایی بوده با معنی «قصبه »، مرکز شهرستان یا ناحیه ای کوچک و شهری که مرکز ناحیه ای کوچک باشد و به همین جهت گاه با صفت کوچک و گاه با صفت بزرگ بکار رفته است ، برحسب آنکه کرسی ناحیه ٔ کوچکی باشد یا بزرگی : لیشتر، شهرکی است با هوای درست . (حدود العالم ). اساباد، کرمانشاهان ، مرج ، شهرکهاییند بر ره حجاج ، انبوه و آبادان . (حدود العالم ). صیمره و سیروان ، دو شهرکند آبادان و خرم . (حدود العالم ). توج ، به قدیم شهرکی بزرگ بوده است . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 135). جره ، بپارسی «گره » گویند، شهرکی کوچک است . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 142). ابرقویه ، شهرکی کوچک ... اقلید، شهرکی کوچک ... سرموق و ارجمان ، شهرکی کوچکست . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 124). || درلغت حافظ اوبهی ذیل لغت «شارک » که مرغکی است خوش آواز... گوید: آنرا شهرک نیز گویند. (یادداشت مؤلف ).


شهرک . [ ش َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان بالاخواف تابع تربت حیدریه است و 160 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


شهرک . [ ش َ رَ ] (اِخ ) شهرک مرزبان . والی فارس از قِبَل یزدگرد. در سال 23 هجری به مدینه خبررسید که شهرک حاکم فارس با گروه بسیاری از فارسیان شهر توج را که در سرحد آن ولایت بجانب اهواز واقع بوده است اردوگاه ساخته و عزم جنگ با سپاه اسلام را داردو در آن هنگام عمربن الخطاب امرا و رؤسای شهرها رابمقابله با شهرک مأمور گردانید و هر یک را بحکومت ناحیه ای از آن ولایات نامزد کرد و چون سربازان اسلام وارد فارس شدند شهرک مرزبان والی فارس با لشکری تا ریشهر (شهری باستانی نزدیک بوشهر) به استقبال لشکر مسلمین رفت . در گیرودار جنگ سواربن همام عبدی با شهرک روبرو گردید. سردار عرب در این گیرودار نیزه ای بر سینه ٔ شهرک زد و او را از پای درآورد. رجوع به فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 214، حبیب السیر ج 1 چ خیام و فتوح البلدان بلاذری و بزرگان شیراز تألیف رحمت اﷲ مهراز شود.


شهرک . [ ش َ رَ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکز بخش طالقان تابعشهرستان تهران ، کنار رودخانه ٔ مشاهرور با 1000 تن سکنه . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1) : پادشاه بعد از دو سه روز حرکت فرمود و از شهرک رودبار بگذشتند. (جهانگشای جوینی ). و رجوع به شهرک الموت شود.


شهرک . [ ش َ رَ ] (اِخ ) نام محلی است یک فرسخ و نیم جنوبی وشتک در فارس . (ازفارسنامه ٔ ناصری ). نام دیهی از دیههای فارس که تا شیراز سی فرسنگ فاصله دارد. (از نزهةالقلوب ص 185).


شهرک . [ ش َرَ ] (اِخ ) دهی از دهستان بدوستان تابع اهر است و 837 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).


شهرک. [ ش َ رَ ] ( اِ مصغر ) ( از: شهر + «َ-َک »، تصغیر ) شهر خرد. شهر کوچک : در میان دو کوه بر کنار دریا در آب شهرکی ساخت [ انوشروان ]. ( فارسنامه ابن البلخی ص 123 ). مایین ، شهرکی است در میان کوهستان. ( فارسنامه ابن البلخی ص 123 ). || از شواهدی که به دست آمده است و در زیر نقل میشود چنین استنباط میگردد که شهرک اصطلاح جغرافیایی بوده با معنی «قصبه »، مرکز شهرستان یا ناحیه ای کوچک و شهری که مرکز ناحیه ای کوچک باشد و به همین جهت گاه با صفت کوچک و گاه با صفت بزرگ بکار رفته است ، برحسب آنکه کرسی ناحیه کوچکی باشد یا بزرگی : لیشتر، شهرکی است با هوای درست. ( حدود العالم ). اساباد، کرمانشاهان ، مرج ، شهرکهاییند بر ره حجاج ، انبوه و آبادان. ( حدود العالم ). صیمره و سیروان ، دو شهرکند آبادان و خرم. ( حدود العالم ). توج ، به قدیم شهرکی بزرگ بوده است. ( فارسنامه ابن البلخی ص 135 ). جره ، بپارسی «گره » گویند، شهرکی کوچک است. ( فارسنامه ابن البلخی ص 142 ). ابرقویه ، شهرکی کوچک... اقلید، شهرکی کوچک... سرموق و ارجمان ، شهرکی کوچکست. ( فارسنامه ابن البلخی ص 124 ). || درلغت حافظ اوبهی ذیل لغت «شارک » که مرغکی است خوش آواز... گوید: آنرا شهرک نیز گویند. ( یادداشت مؤلف ).

شهرک. [ ش َ رَ ] ( اِخ ) نام محلی است یک فرسخ و نیم جنوبی وشتک در فارس. ( ازفارسنامه ناصری ). نام دیهی از دیههای فارس که تا شیراز سی فرسنگ فاصله دارد. ( از نزهةالقلوب ص 185 ).

شهرک. [ ش َ رَ ] ( اِخ ) شهرک مرزبان. والی فارس از قِبَل یزدگرد. در سال 23 هجری به مدینه خبررسید که شهرک حاکم فارس با گروه بسیاری از فارسیان شهر توج را که در سرحد آن ولایت بجانب اهواز واقع بوده است اردوگاه ساخته و عزم جنگ با سپاه اسلام را داردو در آن هنگام عمربن الخطاب امرا و رؤسای شهرها رابمقابله با شهرک مأمور گردانید و هر یک را بحکومت ناحیه ای از آن ولایات نامزد کرد و چون سربازان اسلام وارد فارس شدند شهرک مرزبان والی فارس با لشکری تا ریشهر ( شهری باستانی نزدیک بوشهر ) به استقبال لشکر مسلمین رفت. در گیرودار جنگ سواربن همام عبدی با شهرک روبرو گردید. سردار عرب در این گیرودار نیزه ای بر سینه شهرک زد و او را از پای درآورد. رجوع به فارسنامه ابن البلخی ص 214، حبیب السیر ج 1 چ خیام و فتوح البلدان بلاذری و بزرگان شیراز تألیف رحمت اﷲ مهراز شود.

فرهنگ عمید

۱. مجموعه ای مسکونی و نسبتاً بزرگ در داخل یک شهر.
۲. [قدیمی] شهر کوچک، قصبه.

دانشنامه عمومی

شهرک به شهرهای کوچک اطلاق می شود، امّا با توجه به گسترش شهرها به محله هایی که به شکلی از محله های دیگر متمایز هستند (از نظر شهرسازی، جمعیت ساکن در آن ها و…)، گاه از پیشوند «شهرک» برای نام گذاری آن ها استفاده می شود.
رشد سریع جمعیت و مهاجرت روستاییان به شهرها طی سالیانی دراز علت اصلی توسعه بی رویه و به دنبال آن تراکم بیش از حد ممکن در شهرهای بزرگ گردید. بدین لحاظ با توجه به اینکه سرمایه گذاری بر روی اینگونه شهرها (طی بررسی های به عمل آمده) از نظر اقتصادی مقرون به صرفه نمی باشد و از طرفی مواجه با مشکلات عدیده می گردد و نیز ایجاد زیر ساختها با تکنولوژی و سیستمهای مدرن امروزی غیرممکن به نظر می رسد ضرورت ایجاد شهرهای جدید در جوار شهرهای بزرگ با در نظر گرفتن زمینه های اقتصادی فرهنگی، اجتماعی و امکانات رفاهی و خدماتی به منظور به وجود آوردن شرایط زیستی مطلوب تر مورد توجه قرار گرفت و در اسفند ماه سال ۱۳۶۴ به تصویب هیئت وزیران وقت ایران رسید. تنها شهرک نیمه کار مانده ایران شهرک شهید رجایی اناج است.

دانشنامه آزاد فارسی

شَهرَک
رجوع شود به:طالقان، شهر

پیشنهاد کاربران

estate

Site:
Industrial Site شهرک صنعتی
Residential Site شهرک مسکونی

روستای کاملا بکر متاسفانه بی عرضه گی مسولین استانی باعث عقب ماندگی روستا شده

Outskirt


کلمات دیگر: