کلمه جو
صفحه اصلی

قدرت الهی

دانشنامه عمومی

قدرت یکی از صفات خدا است؛ و یکی از نام های او قادر است. برای قدرت چند تعریف وجود دارد که یکی به این صورت است: «فاعلی که کار خود را با اراده و اختیار انجام می دهد، می گویند او در کار خود قدرت دارد. قادر به این معنا در برابر فاعل مجبور و به اصطلاح فاعل موجب است؛ مانند آتشی که مبدأ عمل است؛ اما عمل حرارت و سوزاندن از سر اختیار و اراده از آن صورت نمی گیرد.»تعریف دیگر قدرت: «قدرت آن است که اگر قادر بخواهد، فعل را انجام دهد و اگر نخواهد، انجام ندهد.»
انواع صفات خدا
خدا
دانشمندان خداباور
بر وجود صفت قدرت الهی دلایلی وجود دارد:
برخی مخلوقات خدا، از جمله انسان، متصف به صفت قدرت هستند و از این طریق می توانند مصنوعاتی پدیدآورند؛ حال آنکه انسان با تمامی اوصافش مخلوق و معلول خداست؛ بنابراین، خدا خود باید متصف به صفت قدرت باشد تا بتواند قدرت را در مخلوقات ایجاد کند. علی بن ابی طالب نیز به این دلیل اشاره کرده: «و خدا نیروی هر ناتوانی است.»
می تواند هم دلیل علم باشد و هم دلیل قدرت الهی؛ زیرا اگر خدا قدرت نداشت، نمی توانست چنین موجودات منظم شگفت انگیزی را با کیفیت و کمیت بسیار دقیق بیافریند. علی بن ابی طالب در سخنان خویش بدین موضوع نیز اشاره کرده است: «خدا با قدرت خود مخلوقات را آفرید.» یا «آیات و مخلوقات او شاهد و نشانه قدرت اویند.»

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] قدرت در لغت نیرویی است که بتوان کارها را با آن انجام داد «قدرت» اعم از «استطاعت» است که تنها بر توانایی به وسیله اعضا و جوارح اطلاق می شود، از این رو در مورد خداوند بکار نمی رود به خلاف «قدرت» لذا به خداوند «قادر» «قدیر» و «مقتدر» گفته می شود. به کسی که قدرت دارد «قادر» گفته می شود.
در اصطلاح دو تعریف برای قدرت ارائه شده است:
تعریف نخست از متکلمان است و بر آن اشکال شده که قدرت به این معنا تنها در مورد انسان و حیوان صحیح است اما درباره خداوند صحیح نیست؛ چون خداوند که واجب الوجود است هم در ذات و هم در صفت خود واجب الوجود است. (یعنی هم وجود ذاتش واجب است و هم وجود صفاتش و محال است ذات و صفات خداوند موجود نباشد.)
و معنای امکان در او راه ندارد. صدق قدرتی که در آن معنای صحت و امکان اخذ شود در واجب الوجود ممتنع است، چون اگر قدرت او امکان صدور فعل و ترک فعل باشد در صفات او که عین ذات است تغیر راه یافته پس در ذات جهت امکانی راه می یابد و این محال است؛ زیرا واجب الوجود بالذات از همه جهات واجب الوجود است پس وجود قدرت نیز در او واجب است.
پروردگار بالفعل و از ازل تا ابد «قادر بالذات» است. زیرا در جمیع صفات کمال فعلیت مطلقه است. اما قدرت در ما و دیگر موجودات صاحب قدرت بالقوه است. پس برای این که به فعلیت برسد باید مرجحی پیدا شود. قدرت خداوند متوقف بر داعی و مرجحی نیست تا او را به فعلی بکشاند، چون خداوند قادر بالفعل است از این رو قدرت او علم او است، پس از همان حیث که قادر است عالم هم هست و علم او سبب صدور فعل از او می شود.
اما تعریف دوم از فلاسفه است و با توجه به مطالب فوق تعریف بهتری است و اطلاق آن بر خداوند صحیح است. چون در تعریف «اگر بخواهد انجام می دهد و اگر بخواهد ترک می کند». قضیه ای شرطیه است و صدق آن تنها به صدق «مقدم» محقق می شود و محتاج به صدق تالی نیست پس خداوند اگر بخواهد انجام می دهد و اگر نخواهد نمی کند، لکن همیشه می خواهد و خواستن او ازلی و عین ذات وی است و هیچگاه تبدیل به نخواستن نمی شود زیرا اگر وقتی بخواهد و زمانی نخواهد، این تغییر حالت است و تغییر لازمه اش امکان بلکه حدوث است و این با واجب الوجود بودن او ناسازگار است.
قدرت و توانایی خداوند جهان را از راه های گوناگونی می توان اثبات کرد که در اینجا بعضی از آنها را بیان می کنیم:

پیشنهاد کاربران

قدرت ای که مال خود انسان است


کلمات دیگر: