کلمه جو
صفحه اصلی

نادر شاه

فرهنگ فارسی

نادر شاه ( و. ۱۱٠٠ - ف. ۱۱۶٠ه. ق . ) پادشاه ( ۱۱۶٠ - ۱۱۴۸ ه.ق . ) ایران و موسس سلسله افشاریه . نام اصلی او ندرقلی یا نادر قلی بود و در ناحیه دستگرد از توابع دره گز متولد شد . در هفده سالگی با مادرش اسیر ازبکان شد و در این اسارت مادرش را از دست داد. پس از چهار سال از اسارت ازبکان گریخت و به خدمت حکمران ابیورد بابا علی بیگ کوسه لوی افشار در آمد . و مقام و مرتبه ای یافت . آنگاه به مشهد رفت و با ملک محمود سیستانی از در مخالفت در آمد و شهرت و آوازه یافت و بدین ترتیب سرانجام به دربار شاه طهماسب صفوی رسید و به مناسبت خدماتی که به وی در دفع افغانها کرد به لقب طهماسب - قلی خان ملقب گشت و حکومت بسیاری از ایالات ایران را و سرداری سپاه ایران را بدست آورد و به کار قلع و قمع و یکسره کردن فتنه افغانها و دیگر دشمنان ایارن پرداخت در ۱۱۴۳ ه.ق . عثمانیها را از آذربایجان و همدان بیرون راند و در قفقازیه تا دل داغستان پیش رفت . در این هنگام شاه طهماسب قراردادی با دولت عثمانی و روسیه منعقد ساخت که به سود ایران نبود و این امر بهانه به دست نادر داد و وی شاه طهماسب را از سلطنت خلع کرد و پسر هشت ماهه شاه طهماسب را به نام شاه عباس سوم به سلطنت برداشت تا اینکه در سال ۱۱۴۸ رسما خود را شاه خواند . هزینه سرسام آور جنگهای پی در پی . نادر را به لشکر کشی درخشان و موفقیت- آمیزش به هند در سال ۱۱۵۲ - ۱۱۵۱ وادار ساخت و در نتیجه این لشکرکشی محمد شاه امپراطور مغول هند ناگزیر تمام ایالات واقع در شمال و غرب رود سند را به نادر واگذاشت و نیز خراج گزافی را عهده دار شد. در سال ۱۱۵۴ ه.ق . سوئ قصدی به جان نادر شد که شک میرفت از جانب پسرش رضاقلی میرزا باشد .این حادثه مایه تغییر اخلاق نادر گردید . و از آن پس سیاست و رفتار وی روز به روز ظالمانه تر و نامعقول تر گردید . در ایالات مختلف شورشهایی علیه سختگیریهای او برپا شد و سرانجام در سال ۱۱۶٠ ه.ق . عده ای از روسای افشاریه و قاجاریه به چادر او ریختند و او را به قتل رسانیدند .

لغت نامه دهخدا

نادرشاه. [ دِ ] ( اِخ ) پادشاه افغانستان که به سال 1880 م. در دهرا دون هندوستان به دنیا آمد و در سال 1929 م. به سلطنت افغانستان رسید. نادرشاه پسر محمد یوسف خان برادر دوست محمدخان امیر سابق افغانستان بود، و قبل از رسیدن به سلطنت نادرخان نامیده میشد. در بیست و نه سالگی به خدمت قشون درآمد و در 1907 م. به درجه ژنرالی رسید. در سومین جنگ انگلیس و افغان ، به هند هجوم کرد و تال راگرفت و بعنوان نجات بخش افغان شهرت یافت و وقتی که صلح برقرار شد به وزارت جنگ رسید. در سال 1924 وزیر مختار افغانستان در پاریس گردید. در سال 1926 نادرخان شغل سیاسی خود را ترک گفت و مدتی در نیس گذراند، ولی بعداً به هند آمد و در مرز افغانستان سپاهی تجهیزکرد و کابل را مسخر ساخت. سرانجام بزرگان و روحانیون افغان انجمن کردند و نادرخان را به سلطنت برگزیدندو نادرخان رأی این مجمع را پذیرفته و در 15 اکتبر 1929م. بعنوان نادرشاه به تخت پادشاهی افغان نشست.

دانشنامه عمومی

نادر شاه افشار (زاده ۱۰۶۷ شمسی درگز – مقتول ۱۱۲۶ در قوچان) که پیش از پادشاهی نادر قلی خوانده می شد، ملقب به تهماسب قلی خان از ایل افشار خراسان که از ۱۱۱۴ تا ۱۱۲۶ خورشیدی پادشاه ایران و بنیان گذار دودمان افشاریه بود. او از مشهورترین پادشاهان ایران، پس از اسلام است. سرکوب افغان ها و بیرون راندن عثمانی و روسیه از کشور و تجدید استقلال ایران و نیز فتح دهلی و ترکستان و جنگ های پیروزمندانه او سبب شهرت بسیارش شد. همچنین او آخرین کشورگشا و فاتح آسیایی است.دربارهٔ پیشینه نادرشاه نیز روایات متعددی وجود دارد اما مستندترین و قابل اثبات ترین آن ها این است:ایل افشار قبل از مهاجرت به خراسان در منطقه افشار در جنوب آذربایجان غربی سکونت داشته اند که اکنون مرکز این منطقه شهرستان تکاب امروزی واقع در جنوب آذربایجان غربی می باشد. در فاصله ۵ کیلومتری شرق شهرستان «تکاب» روستای باستانی «قرخلو» واقع شده است که زادگاه اصلی پدران نادرشاه افشار است که نام قرخلو که در پسوند نادرشاه وجود دارد نیز از نام همین روستا برداشته شده است که شاه اسماعیل در زمان های دور آن ها را از «قرخلو» و «تکاب» به خراسان کوچاند.
به رسمیت شناسی مذهب جعفری به عنوان پنجمین مذهب اهل سنت اسلام
تعیین رکنی برای یک امام جعفری در بارگاه کعبه مشابه مذاهب سنی
تعیین یک امیرالحجاج ایرانی
مبادله سفرای دائمی بین نادر و سلطان عثمانی
مبادلهٔ اسرا و ممنوعیت خرید یا فروش آنها
بنا به قول میرزا مهدی خان استرآبادی نادرقلی در روز شنبه ۳۰ آبان ۱۰۶۷ (برابر ۲۸ محرم ۱۱۰۰ قمری و ۲۰ نوامبر ۱۶۸۸ میلادی) در دستجرد درگز خراسان از طائفه قرخلو که شاخه ای از ایل افشار بود به دنیا آمد.
اَفشار یا اوشار یکی از ایل های بزرگ و ترک تبار خراسان است که در زمان شاه اسماعیل صفوی همراه با شش ایل بزرگ از آناتولی عثمانی به ایران آمدند و پایه های سلسله صفوی را بنیاد گذاردند. این ایل به دو شعبه بزرگ تقسیم می شد: یکی قاسملو و دیگری قرخلو؛ نادر شاه افشار از شعبه قرخلو بود. طایفه قرخلو را شاه اسماعیل از آذربایجان به خراسان کوچاند و در شمال آن سرزمین، در نواحی ابیورد و درگز و باخرز تا حدود مرو مسکن داد؛ تا در برابر ازبکان و ترکمانان مهاجم سدی باشند.شمار زیادی از این ایلها در زمان شاه عباس اول در ایل شاهسون ادغام گشتند.
در سال ۱۱۰۱ خورشیدی (۱۱۳۵ قمری) افغان ها به رهبری محمود افغان، اصفهان را تصرف کرده و شاه سلطان حسین صفوی را به قتل رساندند. با سقوط اصفهان و قتل شاه سلطان حسین، پسر او به نام شاه تهماسب دوم صفوی که از اصفهان به قزوین گریخته بود، خود را پادشاه ایران خواند، ولی حکام نواحی گوناگون کشور حاضر به اطاعت از او نشدند.

نادرشاه (ابهام زدایی). نادرشاه می تواند اشاره به یکی از اشخاص زیر داشته باشد:
نادرشاه
محمد نادر شاه، پادشاه افغانستان

نقل قول ها

نادر شاه افشار نام وی نادرقلی ملقب به تهماسب قلی خان و نادرشاه از ایل افشار خراسان بود که به پادشاهی ایران رسید و بنیانگذار دودمان افشاریه شد. او دوازده سال (از ۱۱۱۴ تا ۱۱۲۶) بر ایران حکومت کرد و پایتخت وی شهر مشهد بود.
• «میدان جنگ می تواند میدان دوستی نیز باشد اگر نیروهای دو طرف میدان به حقوق خویش اکتفا کنند.»• «سکوت شمشیری بوده است که من همیشه از آن بهره جسته ام .»• «تمام وجودم را برای سرفرازی میهن بخشیدم به این امید که افتخاری ابدی برای کشورم کسب کنم.»• «باید راهی جست. در تاریکی شب های عصیان زده سرزمینم، همیشه به دنبال نوری بودم، نوری برای رهایی سرزمینم از چنگال اجنبیان، چه بلای دهشتناکی است که ببینی همه جان و مال و ناموست در اختیار اجنبی قرار گرفته و دستانت بسته است نمی توانی کاری کنی اما همه وجودت برای رهایی در تکاپوست. تو می توانی. این تنها نیروی است که از اعماق و جودت فریاد می زند، تو می توانی جراحت ها را التیام بخشی و این گونه بود که پا بر رکاب اسب نهادم به امید سرفرازی ملتی بزرگ.»• «از دشمن بزرگ نباید ترسید اما باید از صوفی منشی جوانان واهمه داشت. جوانی که از آرمان های بزرگ فاصله گرفت نه تنها کمک جامعه نیست بلکه باری به دوش هموطنانش است.»• «اگر جانبازی جوانان ایران نباشد، نیروی ده ها نادر هم به جایی نخواهد رسید.»• «خردمندان و دانشمندان سرزمینم، آزادی اراضی کشور با سپاه من و تربیت نسل های آینده با شما، اگر سخن شما مردم را آگاهی بخشد، دیگر نیازی به شمشیر نادرها نخواهد بود.»• «وقتی پا در رکاب اسب می نهی بر بال تاریخ سوار شده ای شمشیر و عمل تو ماندگار می شود چون هزاران فرزند به دنیانیامده این سرزمین آزادی شان را از بازوان و اندیشه ما می خواهند. پس با عمل خود می آموزانیم که پدرانشان نسبت به آینده آنان بی تفاوت نبوده اند و آنان خواهند آموخت آزادی شان را به هیچ قیمت و بهایی نفروشند.»• «هر سربازی که بر زمین می افتد و روح اش به آسمان پر می کشد نادر می میرد و به گور سیاه می رود نادر به آسمان نمی رود، نادر آسمان را برای سربازانش می خواهد و خود بدبختی و سیاهی را، او همه این فشارها را برای ظهور ایران بزرگ به جان می خرد. پیشرفت و اقتدار ایران تنها عاملی است که فریاد حمله را از گلوی غمگینم بدر می آورد و مرا بی محابا به قلب سپاه دشمن می راند.»• «شاهنامه فردوسی خردمند، راهنمای من در طول زندگی بوده است.»• «فتح هند افتخاری نبود. برای من دستگیری متجاوزان و سرسپردگانی مهم بود که بیست سال کشورم را ویران ساخته و جنایت و غارت را در حد کمال بر مردم سرزمینم روا داشتند. اگر به دنبال افتخار بودم سلاطین اروپا را به بردگی می گرفتم؛ که آن هم از جوانمردی و خوی ایرانی من بدور بود.»• «کمربند سلطنت، نشان نوکری برای سرزمینم است. نادرها بسیار آمده اند و باز خواهند آمد اما ایران و ایرانی باید همیشه در بزرگی و سروری باشد. این آرزوی همه عمرم بوده است.»• «هنگامی که برخواستم از ایران ویرانه ای ساخته بودند و از مردم کشورم بردگانی زبون، سپاه من نشان بزرگی و رشادت ایرانیان در طول تاریخ بوده است. سپاهی که تنها به دنبال حفظ کشور و امنیت آن است.»• «لحظه پیروزی برای من از آن جهت شیرین است که پیران، زنان و کودکان کشورم را در آرامش و شادان ببینم.• «برای اراضی کشورم هیچ وقت گفتگو نمی کنم بلکه آن را با قدرت فرزندان کشورم به دست می آورم.»• «گاهی سکوتم، دشمن را فرسنگ ها از مرزهای خودش نیز به عقب می نشاند.»• «کیست که نداند مردان بزرگ از درون کاخ های فروریخته به قصد انتقام بیرون می آیند. انتقام از خراب کننده و ندایی از درونم می گفت برخیز ایران تو را فراخوانده است و برخواستم.»[• «نادرشاه در هنگام اقامت خود در قزوین سوگند یاد کرد که بر طبق قوانین گذشتگان سلطنت کند و ایرانیان را از تجاوزات دشمنان محفوظ دارد.»• «نادر به سفیر روسیه دستور داد که شهرهای دربند، باکو، شروان، اران، ایروان، رشت، گیلان و همه مناطق قفقاز را که پتر کبیر به تصرف خود درآورده بود و همچنین تاتارهای کوهستانی داغستان را که به زیر سلطه خود برده بود را به ایران بازگردانند. نادر با غرور تمام اظهار داشت اگر روس ها از مرزهای ما عقب نشینی نکنند خود جارویی به دست می گیرد و همه آن ها را از آن مناطق بیرون خواهد ریخت.»• «نادر در مراسم مذهبی مردم این گونه سخن می گفت: ای مردم چرا به جای یاری خواستن از امام علی از خداوند یاری نمی گیرید؟»• «در جنگ های نادر شاه افشار با امپراتوری عثمانی، ترکان به محض آنکه با سپاه نادر وارد نبرد می شدند شجاعت و دلیری خود را از دست می دادند.»• «نادر تصمیمی اتخاذ کرد که از این پس ایرانیان آزاد خواهند بود بدون مانع به زیارت مکه معظمه بروند و از سایر اماکن مذهبی در کشورهای عربی بازدید کنند و هیچ مالیات و گمرکی نپردازند.»• «نادر به پادشاه هند چنین سفارش کرد: در مورد انتخاب بزرگان کشور دقت کنید و کسانی را که نیرنگ کار، جاه طلب و خودخواه هستند به حضورتان راه ندهید».• «نادر پس از پس گیری بلوچستان پاکستان و افغانستان و سمرقند و بخارا و خوارزم در ازبکستان و ترکمنستان امروزی به مقامات ترکان عثمانی نامه نوشت و شهرهای به تصرف درآمده ایرانیان را درخواست و اصرار ورزید ایران بایستی به مرزهای صفویه بازگردد.»• «نادر برروی سکه هایش چنین حک کرده بود:• «نامه نادر به والی عراق: پاشای بغداد بداند که زیارت عتبات در عراق حق مسلم ماست و ما استرداد اسیران ایرانی را که در جنگ به اسارت شما درآمده اند را خواهانیم. از آنجا که خون هم میهنان ما هنوز خشک نشده است باید از شما انتقام بگیریم و از خون اتباع سلطان به همان اندازه که خون ایرانیان را ریخته اید بریزیم. از این جهت این نامه را ارسال می کنیم تا بدانید که ما ناگهانی و غیرانسانی به شما حمله نخواهیم کرد.»


کلمات دیگر: