کلمه جو
صفحه اصلی

شیرک

فرهنگ فارسی

شیرکوچک، شخ جسوروپردل، جسوروگستاخ شدن، شیره، عصاره، شیره تریاک، شراب
۱ - شیر کوچک . ۲ - جسور پر دل .
مصغر شیر یعنی شیر کوچک یا جری و دلیر و پر دل و با جرات .

فرهنگ معین

(رَ ) (اِ. ) ۱ - شیره ، عصاره . ۲ - شیرة تریاک . ۳ - شراب .

لغت نامه دهخدا

شیرک . [رَ ] (اِخ ) دهی است از بخش قاین شهرستان بیرجند. سکنه ٔ آن 371 تن . آب آن از قنات . صنایع دستی زنان آنجاقالیچه بافی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


شیرک. [ رَ ] ( اِ مصغر ) مصغر شیره که نوعی از شراب است. ( ناظم الاطباء ). شراب. || شیره. عصاره. || شیره تریاک. ( فرهنگ فارسی معین ).

شیرک. [ رَ ] ( اِ مصغر ) مصغر شیر، یعنی شیر کوچک. ( ناظم الاطباء ). اُسَید. شیربچه. ( یادداشت مؤلف ). || جری و دلیر و پر دل و جرأت. ( ناظم الاطباء ). دلیر و جری ( با لفظ ساختن و شدن و کردن مستعمل است ). ( از آنندراج ).
- شیرک ساختن ؛ دلیر ساختن کسی را. ( آنندراج ). و رجوع به ماده شیرک کردن شود.

شیرک. [رَ ] ( اِخ ) دهی است از بخش قاین شهرستان بیرجند. سکنه آن 371 تن. آب آن از قنات. صنایع دستی زنان آنجاقالیچه بافی است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).

شیرک . [ رَ ] (اِ مصغر) مصغر شیر، یعنی شیر کوچک . (ناظم الاطباء). اُسَید. شیربچه . (یادداشت مؤلف ). || جری و دلیر و پر دل و جرأت . (ناظم الاطباء). دلیر و جری (با لفظ ساختن و شدن و کردن مستعمل است ). (از آنندراج ).
- شیرک ساختن ؛ دلیر ساختن کسی را. (آنندراج ). و رجوع به ماده ٔ شیرک کردن شود.


شیرک . [ رَ ] (اِ مصغر) مصغر شیره که نوعی از شراب است . (ناظم الاطباء). شراب . || شیره . عصاره . || شیره ٔ تریاک . (فرهنگ فارسی معین ).


فرهنگ عمید

۱. شیر کوچک.
۲. (صفت ) [مجاز] جسور و پردل.
* شیرک شدن: (مصدر لازم ) [مجاز] جسور و گستاخ شدن.
۱. شیره، عصاره.
۲. شیرۀ تریاک.
۳. شراب.

۱. شیر کوچک.
۲. (صفت) [مجاز] جسور و پردل.
⟨ شیرک شدن: (مصدر لازم) [مجاز] جسور و گستاخ شدن.


۱. شیره؛ عصاره.
۲. شیرۀ تریاک.
۳. شراب.


دانشنامه عمومی

شیرک فیلمی به کارگردانی داریوش مهرجویی، نویسندگی مهرجویی کامبوزیا پرتوی و تهیه کنندگی مسعود کیمیایی و مهرجویی محصول سال ۱۳۶۶ است.
برنده لوح زرین بهترین بازیگر نوجوان (مهدی اسدی) از ششمین دوره جشنواره فیلم فجر - ۱۳۶۶
برنده جایزه ویژه هیأت داوران (مهدی اسدی) از ششمین دوره جشنواره فیلم فجر - ۱۳۶۶
برنده جایزه گریفون برنزی یادبود دومنیکو مکولی بهترین فیلم (مسعود کیمیایی و داریوش مهرجویی) از بیستمین دوره جشنواره بین المللی فیلم جیفونی ایتالیا - ۱۳۶۹
برنده مدال طلای شهر جیفونی بهترین فیلم (مسعود کیمیایی و داریوش مهرجویی) از بیستمین دوره جشنواره بین المللی فیلم جیفونی ایتالیا - ۱۳۶۹
کاندیدا بهترین کارگردانی (داریوش مهرجویی) از ششمین دوره جشنواره فیلم فجر - ۱۳۶۶
کاندیدا بهترین نقش دوم مرد (حمید جبلی) از ششمین دوره جشنواره فیلم فجر - ۱۳۶۶
این فیلم در ۱۱ خرداد ۱۳۶۷ در سینماهای ایران اکران شده است.
روستای محل سکونت «شیرک» مورد هجوم گرازها است. پدر شیرک را گرازها کشته اند. حاج خالو دشتبان روستا نیز به دلیل پیری و کم سو بودن چشم نمی تواند به خوبی انجام وظیفه کند. شیرک به قصد کمک به حاج خالو، سگی را با مقداری خرما از کولی ها تاخت می زند و به اتفاق دوستش، کرمک، سگ را رام می کند، شبی که شیرک و سگ شکاری اش به کمک حاج خالو، رفته اند گرازها به جالیز هجوم می آورند. حاج خالو، شیرک و سگ به جان گرازها می افتند و آن ها را تار و مار می کنند.

گویش مازنی

دلاور و جسور


۱گستاخ پررو ۲دل باخته ۳عضو نرینه ی ماهی نر


۱وعده ی توخالی و دروغ به جهت فریفتن کسی شیره مالیدن ۲درخت ...


/shirak/ دلاور و جسور & گستاخ پررو - دل باخته ۳عضو نرینه ی ماهی نر & وعده ی توخالی و دروغ به جهت فریفتن کسی شیره مالیدن - درخت خشک نشده


کلمات دیگر: