کلمه جو
صفحه اصلی

تعجب


مترادف تعجب : بهت، حیرت، خیرگی، شگفتی، عجب، به شگفت آمدن، حیرت کردن، شگفت زده شدن

برابر پارسی : شگفت داشتن، شگفتایی، شگفتی

فارسی به انگلیسی

surprise, wonder, wonderment

surprise, wonder


فارسی به عربی

اعجاب , اعجوبة , مفاجأة

عربی به فارسی

متحير کننده , شگفت انگيز


متحيرساختن , مبهوت کردن , مات کردن , سردرگم کردن , سردرگم , متحير


مترادف و متضاد

به‌شگفت آمدن، حیرت کردن، شگفت‌زده شدن


بهت، حیرت، خیرگی، شگفتی، عجب


admiration (اسم)
تحسین، شگفت، پسند، حیرت، تعجب

wonder (اسم)
شگفت، حیرت، تعجب، عجب، غریبه، اعجوبه

surprise (اسم)
شگفت، حیرت، تعجب، عجب، تحیر

amazement (اسم)
شگفت، حیرت، تعجب، شگفتی، بهت، خیرگی

wonderment (اسم)
شگفت، حیرت، تعجب، چیز شگفت انگیز

marvel (اسم)
تعجب، شگفتی، معجزه، اعجاز، خرق عادت، چیز شگفت

amaze (اسم)
تعجب

۱. بهت، حیرت، خیرگی، شگفتی، عجب
۲. بهشگفت آمدن، حیرت کردن، شگفتزده شدن


فرهنگ فارسی

شگفت آمدن، شگفت داشتن، شگفتی نمودن
۱ -( مصدر ) بشگفت آمدن حیرت کردن . ۲ - ( اسم ) شگفتی حیرت . جمع تعجبات .

فرهنگ معین

(تَ عَ جُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) به شگفت آمدن .

لغت نامه دهخدا

تعجب. [ ت َ ع َج ْ ج ُ ] ( ع مص ) شگفت داشتن. ( دهار ).به شگفت آمدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). در شگفت افتادن. ( آنندراج ). || فریب دادن و در فتنه انداختن کسی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِ )انفعال نفس از آنچه سببش پوشیده باشد. ( از اقرب الموارد ). انفعالیست نفس را گاه شعور به امری که سبب آن پوشیده بود و چون سبب ظاهر شود تعجب برطرف گردد. || شگفتی. حیرت. ( ناظم الاطباء ) :
دهقان به تعجب سر انگشت گزانست.
منوچهری.
مر ندما را از آن فزود تعجب
کردند از وی سؤال از سبب آن.
ابوحنیفه اسکافی.
استادم بونصر را بخواند تا آنچه از اریارق رفته بوداز تهور و تعدیها، چنانکه دشمنان القاء کنند و بازنمایند وی همه بازنمود، چنانکه غازی به تعجب بماند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 229 ). نسخت آن به رشید عرضه کردند سخت شاد شد و به تعجب بماند. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 424 ).
من به تعجب به خود فروشده زین خواب
کز خضر آواز السلام برآمد.
خاقانی.
انگشت تعجب جهانی
از گفت و شنید ما به دندان.
( گلستان ).
و رجوع به ترکیبهای این کلمه شود. || ( اصطلاح بدیع ) این صنعت چنان باشد که شاعر در بیت از چیزی تعجب و شگفتی نماید. مثالش ادیب ترک گوید:
یا شمعاً یضی بلاانطفاء
و یا بدراً یلوح بلا محاق
فانت البدر ما معنی انتقاصی
و انت الشمع ما سبب احتراقی.
مثالش از شعر پارسی ، عنصری را:
نیستی دیوانه بر آتش چرا غلتی همی
نیستی پروانه گرد شمع چون جولان کنی.
دیگر من گویم :
من چرا دارم نگویی آب در دیده مقیم
گر تو داری چاه دانم در زنخدان ای پسر.
( حدایق السحر فی دقایق الشعر ص 84 ).

فرهنگ عمید

به شگفت آمدن، شگفت داشتن، شگفتی نمودن.

دانشنامه عمومی

تعجب یا شگفتی یا سورپرایز (به فرانسوی: Surprise) یک حالت زودگذر روانی و فیزیولوژیکی است که حیوانات و انسانها در مواجهه با رویدادهای غیرمنتظره از خود بروز می دهند. تعجب می تواند ظرفیتهای (valence) مختلفی داشته باشد؛ یعنی می تواند خنثی، خوشایند، ناخوشایند، مثبت، یا منفی باشد. بعلاوه، شدت تعجب می تواند از خیلی-متعجب (پاسخ جنگ و گریز) تا کمی-متعجب متغیر باشد.
به نظر برخی از محققین، تعجب ویژگی های ضروری هیجانهای پایه را داراست. روانشناس آمریکایی، پاول اکمن، مطالعات میان فرهنگی تعجب را یکی از شش هیجان پایه به حساب آورد. برخی دیگر، تعجب را جزو هیجانها نمی دانند بلکه آن را یک حالت ذهنی (Cognitive state) در نظر می گیرند.

دانشنامه آزاد فارسی

تَعَجُّب
در اصطلاح بدیع، بیان مطلبی که باعث شگفتی خواننده شود: نیست مانی ابر، پس چون باغ از او ارتنگ شد؟!/نیست آزر باد، پس چون باغ از او شد پر نگار؟!/چون درخت گل که هرچند ابر نوروزش همی/بیشتر شوید مر او را بیشتر گردد نگار/پیش از این از گل گلاب آمد همی واکنون نگر/کز گلاب آید همی گل نادرست این روزگار! (عنصری)

فرهنگ فارسی ساره

شگفت


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] "تعجب" مصدر باب "تَفَعُّل" از ماده "عجب" و در لغت به معنای به شگفت آمدن است.
"تعجب" مصدر باب "تَفَعُّل" از ماده "عجب" و در لغت به معنای به شگفت آمدن است. در میان انسان ها گاه مشاهده می شود که شخص با دیدن واقعه ای، متاثر شده و آن را امری عظیم می شمارد و در مورد آن تعابیری همچون "عجب"، "عجیب" و مانند آن به کار می برد؛ به عنوان مثال شخص با دیدن چاهی که آب آن به ناگاه خشک شده و یا مشاهده بارش باران در آسمان آفتابی و بدون ابر، متاثر شده و آن را امری عجیب، خطاب می کند. چنین شخصی را "متعجب" و صفت حاصل شده در او را "تعجب" گویند.
تعریف تعجب
در تعریف "تعجب" گفته شده: تعجب عبارت است از متاثر شدن نفس در مواجهه با واقعه ای که علت و سبب آن پوشیده است و به همین جهت با آشکار شدن سبب، تعجب از میان می رود.
نکته
همان طور که در مباحث این نوشتار اشاره خواهد شد برای بیان تعجب از دو ساختار "قیاسی" (با ضابطه مشخص) و "سماعی" (بدون ضابطه و قانون مشخص) استفاده می شود؛ اما با مراجعه به کتاب های نحوی درمی یابیم آنچه عالمان نحو به عنوان یک باب مستقل در مبحث تعجب به آن پرداخته اند، ساختار قیاسی یا اصطلاحی آن است که همان فعل تعجب با دو صیغه "ما أفعله" و "أفعل به" می باشد. با این وجود بعضی در ابتدای مباحث تعجب به نحو مختصر به ساختار سماعی تعجب نیز اشاره کرده اند.
جایگاه تعجب
...

[ویکی الکتاب] معنی تَعْجَبْ: که تعجب کنی
معنی تَعْجَبُونَ: تعجب می کنید
معنی عَجِبُواْ: تعجب کردند
معنی أَتَعْجَبِینَ: آیا تعجب میکنید
معنی أَوَعَجِبْتُمْ: آیا تعجب کردید
معنی عَجِبْتَ: تعجب کردی
معنی یُعْجِبُ: به تعجب میآورد
معنی تُعْجِبُکَ: تو را به تعجب وا می دارد
معنی یُعْجِبُکَ: تو را به تعجب میآورد
معنی عَجَبٌ: عجیب (عجب و تعجب به معنای این است که امری که سببش برای انسان معلوم نیست بر نفس آدمی هجوم آورد و انسان ناگهانی با آن روبرو شود)
ریشه کلمه:
عجب (۲۷ بار)

[ویکی فقه] تعجب (قرآن). تعجب به معنای شگفت داشتن، به شگفت آمدن، شگفتی و حیرت است.
تعجب به معنای شگفت داشتن، به شگفت آمدن، شگفتی و حیرت است و آن حالتی است که بر اثر ناآگاهی از علت شیء برای انسان پیش می آید. در این مدخل از مشتقات «عجب» و صیغه های تعجب و آنچه در معنای تعجب به کار رفته، استفاده شده است.

جدول کلمات

حیرت

پیشنهاد کاربران

شگفتیدن.
شگفتاندن کسی.
عجبیدن.
عجباندن کسی.

واژه افد یا همان افدستا زیباترین و زیبنده ترین واژه بجای واژه تعجب تازی هست افدیدن هم میشود

این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
سِرِژ ( کردی: سه رزفرین )
ویسْما ( سنسکریت: ویسمَیَ )
ویتیماس ( پهلوی )
هِپِسان، پِشوکان ( کردی )

اندی

شگفت زده

حیرت ، شگفتی

اندی، بهت، حیرت، خیرگی، شگفتی، عجب، به شگفت آمدن، حیرت کردن، شگفت زده شدن

پیشنهاد من کارواژه ی افدیدن ( افد دیدن ) که افد به مانای شگفت آور است
می باشد برای نمونه من افدیدم =من شگفت زده شدم
و واژه زیبا که از کارواژه وجود دارد افدستا ( افد ستا ) که در اینجا ستا کوتاه شده ستایش است که مانای افدستا می شود نیکو ترین ستایش یا شگفت انگیز ترین ستایش


تعجب بود که چطور صندلی تحملش را می کند !

( مدیر مدرسه آل احمد )

تعجب بیش تر در این بود که . . . . . . . . .


کلمات دیگر: