کلمه جو
صفحه اصلی

قرارداد


مترادف قرارداد : پیمان، پیمان نامه، عهدنامه، قولنامه، کنترات، معاهده، مقاوله، مقاوله نامه، مواضعه، میثاق

برابر پارسی : پیمان نامه، پیمان

فارسی به انگلیسی

agreement, bargain, compact, concordat, contract, indenture, treaty


agreement, bargain, compact, concordat, contract, indenture, treaty, convention, appointment, arrangement, instrument

agreement, contract, convention, appointment, arrangement


فارسی به عربی

عقد ، أحَلَّ
معاهدة

عقد ، أحَلَّ


مترادف و متضاد

پیمان، پیمان‌نامه، عهدنامه، قولنامه، کنترات، معاهده، مقاوله، مقاوله‌نامه، مواضعه، میثاق


agreement (اسم)
توافق، پیمان، سازش، موافقت، قرار، قبول، عهد، قرارداد، معاهده، عقد، مطابقهء نحوی، معاهده و مقاطعهء، شرط، عهدنامه

contract (اسم)
پیمان، موافقت، قرارداد، عقد، مقاطعه، کنترات، پیمان بستن، هم کشیدن

treaty (اسم)
پیمان، موافقت، عهد، قرارداد، معاهده، عقد، عهدنامه، پیمان نامه

stipulation (اسم)
قرار، تصریح، قرارداد، قید، شرط ضمن عقد

convention (اسم)
قرارداد، انجمن، مجمع، هم ایش، پیمان نامه، هم ایی

indenture (اسم)
قرارداد، عهدنامه، کنترات، سند دو نسخه ای، دوتا سازی، سیاهه رسمی زدندانه گذاری

bond (اسم)
کفیل، پیوستگی، قرارداد، بند، ضمانت، قید، ضمانت نامه، اوراق قرضه، رابطه، زنجیر، قرارداد الزاماور، عهد و میثاق

فرهنگ فارسی

( صفت اسم ) ۱ - اتفاق دو یا چند تن در امری ۲ - پیمان عهد نامه قرار نامه . یا قرار داد سیاسی . عهد نامه سیاسی پیمان سیاسی .

فرهنگ معین

( ~ . ) [ ع - فا. ] (اِمر. ) پیمان ، عهد.

لغت نامه دهخدا

قرارداد. [ ق َ ] ( ن مف مرکب ، اِ مرکب )دارای پایداری. || منصوب و مقرر و برقرار. تعیین شده. قول. شرط. پیمان. || اقرار. || دستور. || قانون. || ختم عمل. || قرارنامه. ( ناظم الاطباء ).
- صلح قرارداد ؛ صلحی که بواسطه عهد و پیمان تعیین و قرار شده باشد. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. تعهدی معملاً کتبی که بر اساس آن دو یا چند شخص حقیقی یا حقوقی وظایف و حقوقی نسبت به هم در نظر می گیرند.
۲. عهدنامه، پیمان.

دانشنامه عمومی

قرارداد یا پیمان یا کنترات به توافق دو اراده ضروری در جهت ایجاد یک اثر حقوقی را گویند. به عبارت ساده تر هرگاه جهت به وجود آمدن یک اثر حقوقی همچون خرید (بیع)، اجاره و نظایر آن، نیاز به تلاقی و تراضی ضروری دو اراده باشد، عقد محقق می گردد. با این تعریف ماهیاتی چون وصیت تملیکی، وکالت، هبه و دیگر ماهیاتی که قبول قابل در آن قبول ضروری یا قبول عقدی نیست، از تعریف و شمول عقد خارج می شوند.
جمع عقد، عقود است.
در مقابل عقد، ایقاع قرار دارد، که ماهیات حقوقی را گویند که با یک اراده ایجاد یا ساقط می شوند. همچون طلاق که تنها با اراده مرد واقع می شود. مبحث عقد جزء حقوق مدنی به حساب می آید.
عقد به اعتبارات مختلف، تقسیم بندی های متفاوتی یافته است. از جمله تقسیم عقود به اعتبار موضوع آن، به مالی و غیر مالی یا تملیکی و عهدی.
قانونگذار ایران در ماده ۱۸۳ قانون مدنی عقد را چنین تعریف نموده است: «عقد عبارت از اینست که دو یا چند نفر در مقابل دو یا چند نفر دیگر تعهد بر امری نمایند و مورد قبول آنها باشد» بر این تعریف ایراداتی شده است. از جمله اینکه این تعریف عقود تملیکی را به واسطه حصر عقود به تعهد طرفین در جمله قانونگزار دربر نمی گیرد. این ایراد از سوی بزرگان علم حقوق ایران اینگونه پاسخ داده شده است که:اگرچه متن این ماده از قانون فرانسه مأخوذ است، اما نویسندگان قانون مدنی ایران با نظر به فقه این ماده را تغییر داده اند. فلذا چون در فقه عهد در معنی عقد نیز به کار می رود، این ماده همه عقود را در برمی گیرد. ایراد دیگر این ماده قانونی استفاده از کلمه نفر است، در حالی که بهتر بود از کلمه شخص استفاده می شد تا اشخاص حقوقی را نیز شامل می شد.
اقسام عقود درفقه و قانون مدنی:بیع- اجاره-رهن-امانت- نکاح-قرض-وصیت- عاریه-شرکت-وقف-وکالت-جعاله-مزارعه مساقات-سلف-سلم-مضاربه و

دانشنامه آزاد فارسی

هرگونه توافق و تراضی بین دو یا چند شخص دربارۀ امری که مورد قبول ایشان باشد. موضوع قرارداد ممکن است تعهد به پرداخت وجه باشد، یا انجام دادن کار یا خودداری از انجام دادنکار. نوشتن قرارداد الزامی نیست و می تواند شفاهی باشد. مثلاً در قانون ناظر به مصرف کنندگان، قرارداد با فروش کالا تحقق پیدا می کند. قرارداد، مانند عقد، سه عنصر دارد: طرفین، رابطۀ حقوقی، موضوع یا مضمون قرارداد. قرارداد، عقد و معامله گاه به صورت مترادف استعمال می شود که نادرست نیست، لکن با اندکی دقت می توان تفاوت هایی را بین آن ها تشخیص داد. منظور از عقد، عقود معیّن نوزده گانه است که احکام و آثار آن ها در قانون مدنی آمده است. قرارداد، هرگونه تراضی و توافق است که متضمن تعهد طرفین باشد و معامله، قراردادی است که موضوع آن ها جنبۀ مالی و اقتصادی داشته باشد. به موجب مادۀ ۱۰ قانون مدنی قراردادهایی که برطبق قانون تنظیم می شود معتبر بوده و بین طرفین لازم الاجراست. شرایط صحت قرارداد، همان شرایطی است که در مورد صحت عقد وجود دارد: قصد و رضای طرفین، اهلیت طرفین، معیّن بودن موضوع قرارداد، مشروعیت جهت قرارداد یا معامله. بنابراین هر قرارداد ظاهراً صحیح، ممکن است در صورت وجود اشتباه، تدلیس، اجبار و یا فقدان شرایط قانونی در یک طرف، غیرقابل اجرا باشد. قراردادهایی که به قصد اجرای اعمال مجرمانه یا غیراخلاقی منعقد می شود، همین طور قراردادهای متضمن قمار و شرط بندی باطل اند.

فرهنگ فارسی ساره

پیمان نامه، پیمان


نقل قول ها

قرارداد یک توافق نامۀ قانونی و اجرایی است.
• «قرارداد توافقی است که فقط برای طرفِ ضعیف لازم الاجراست.» برگرفته از فرهنگ گفته های طنز آمیز، رضی هیرمندی، ۱۰۳۲ -> فردریک سایر
• «قراردادِ شفاهی چیزی است که ارزشِ کاغذی را که بر آن نوشته شود، ندارد.»برگرفته از فرهنگ گفته های طنز آمیز، رضی هیرمندی، ۱۰۳۳ -> لوئیس مایر

واژه نامه بختیاریکا

پا گِری

پیشنهاد کاربران

قرارداد از دو واژه ساخته شده، قرار واژه عربی به ماناک دیدار و داد پارسی به چم قانون است ، پس بهترین جایگزین پارسی برای قرارداد میشه، دیدارداد به ماناک دیدار برای نوشتن قانون برای هر دو سو، پیمان نامه بیشتر برای جنگ و صلح بکار میره ولی همین ماناک و معنیو داره


نلگرام ما
💎@Parsik💎

کنوانسیون

Contract

نباید بین قرار و داد فاصله گذاشت یعنی باید قرارداد بنویسید نه قرار داد

قرارداد از دو واژه ساخته شده، قرار واژه عربی به ماناک دیدار و داد پارسی به چم قانون است ، پس بهترین جایگزین پارسی برای قرارداد میشه، دیدارداد به ماناک دیدار برای نوشتن قانون برای هر دو سو، پیمان نامه بیشتر برای جنگ و صلح بکار میره ولی همین ماناک و معنیو داره


کلمات دیگر: