کلمه جو
صفحه اصلی

کرکس


مترادف کرکس : رخمه، لاشخور، نسر

فارسی به انگلیسی

vulture

فارسی به عربی

عقاب

مترادف و متضاد

vulture (اسم)
کرکس، لاشخور صفت

رخمه، لاشخور، نسر


فرهنگ فارسی

رشته کوهی است از کوههای مرکزی ایران در جنوب کاشان که قله معروف آن هم بهمین نام و به ارتفاع ۳۲۱۶ متر است .
پرندهای بزرگ جثه دارای منقاروچنگالهای قوی گردنش درازوبدون پرلاشه جانوران رامیخوردو آنرالاشخورومردارخوارهم میگویند
( اسم ) ۱ - پرنده ایست قوی هیکل و بد ریخت و گوشتخوار از راست. شکار یان روزانه که دارا ی منقار قوی بر گشته و گردن و سر لخت و بالها ی وسیع و بزرگ میباشد و در نواحی کوهستانی زندگی مینماید و بیشتر از لاشه تغذیه میکند . این پرنده در اروپا ی مرکز ی و جنوبی و شمال افریقا و آسیا ی مرکز ی و غربی و جنوبی پراکنده است . در موقع پرواز گسترش بالها ی وی بالغ بر سه متر میشود . پنجه های کرکس بر خلاف منقار پر قدرتش نسبه ضعیف است بطور یکه بوسیل. پنجه هایش قادر نیست جز طعمه های بسیار کوچک را نگهدار ی کند و بهمین جهت است که بیشتر از لاشه و مردار حیوانات دیگر تغذیه می نماید پرواز وی نسبه آهسته ولی دارا ی اوج است و در مدت طولانی صورت میگیرد . قدرت دید این پرنده بسیار زیاد است بطور یکه از فواصل دور طعمه های کوچک را بخوبی می بیند و کوچکتر ین حرکت از نظر ش مخفی نمی ماند لاشخور مردار خود مرغ مردار خوار رخمه نسر . ۲ - تیر سهم . یا کرکس ترکش . تیری که در ترکش گذاردند . یا کرکس فلک . یا کرکسان فلک . یا کرکس گردون . یا کرکسان گردون .

فرهنگ معین

(کَ کَ ) (اِ. ) از مرغان شکاری با جثة بزرگ و منقار و چنگال قوی که لاشه جانوران را می خورد. مردارخوار هم می گویند.

لغت نامه دهخدا

کرکس. [ ک َ ک َ ] ( اِ ) کرگس. مرغ مردارخوار که دژکاک و به تازی نسر گویند. ( ناظم الاطباء ). مرغ مردارخوار باشد و به عربی نسر گویند. ( برهان ). مردارخوار. لاشخور. دال. لشخور. ( یادداشت مؤلف ). نسر. ( نصاب ) ( زمخشری ). رخم. عجوز. رخمه. ام عجینه. نَهضَل. هوزب. ( منتهی الارب ). اسم فارسی نسر است و نزد بعضی رخمه است که به هندی گِد نامند. ( فهرست مخزن الادویه چ افست تهران ). پرنده شکاری که در شریعت موسوی ناپاک و برای تیزپروازی و دوربینی معروف است. ( قاموس کتاب مقدس ). این مرغ به طول عمر شهرت دارد. ( یادداشت مؤلف ). پرنده ای است قوی هیکل و بدریخت و گوشت خوار از راسته شکاریان روزانه که دارای منقار قوی برگشته و گردن و سر سخت و بالهای وسیع بزرگ می باشد. در نواحی کوهستانی زندگی می نماید و بیشتر از لاشه تغذیه می کند. این پرنده در اروپای مرکزی و جنوبی شمال آفریقا و آسیای مرکزی و غربی و جنوبی پراکنده است. در موقع پرواز گسترش بالهای وی بالغ بر سه متر می شود. پنجه های کرکس برخلاف منقار پرقدرتش نسبتاً ضعیف است ؛ بطوری که بوسیله پنجه هایش قادر نیست جز طعمه های بسیار کوچک را نگهداری کند و به همین جهت است که بیشتر از لاشه و مردارحیوانات دیگر تغذیه می کند. پرواز وی نسبتاً آهسته ولی دارای اوج است و در مدت طولانی صورت می گیرد. قدرت دید این پرنده بسیار زیاد است ؛ بطوری که از فواصل دور طعمه های کوچک را بخوبی می بیند و کوچکترین حرکت از نظرش مخفی نمی ماند. ( فرهنگ فارسی معین ) :
چرا عمر کرکس دو صد سال ویحک
نماند ز سالی فزونتر پرستو.
رودکی.
بدین شهر و لشکر فراوان کس است
که همسال اوبآسمان کرکس است.
فردوسی.
بدو گفت هر کس که تاب آورد
دگر یاد افراسیاب آورد
همانگه سرش را ز تن دور کن
وز او کرکسان را یکی سور کن.
فردوسی.
ز بانگ تبیره میان دو کوه
دل کرکس اندر هوا شد ستوه.
فردوسی.
تا نبود چون همای فرخ کرکس
همچو نباشد قرین باز خشین پند.
فرخی.
پیش بین چون کرکس و جولان کننده چون عقاب
راهوار ایدون چو کبک و راست روهمچون کلنگ.
منوچهری.
برابر کرکسی پر برگشاده
که پای خویش بر تیری نهاده.
( ویس و رامین ).
چراعمر طاووس و دُرّاج کوته

کرکس . [ ک َ ک َ ] (اِ) کرگس . مرغ مردارخوار که دژکاک و به تازی نسر گویند. (ناظم الاطباء). مرغ مردارخوار باشد و به عربی نسر گویند. (برهان ). مردارخوار. لاشخور. دال . لشخور. (یادداشت مؤلف ). نسر. (نصاب ) (زمخشری ). رخم . عجوز. رخمه . ام عجینه . نَهضَل . هوزب . (منتهی الارب ). اسم فارسی نسر است و نزد بعضی رخمه است که به هندی گِد نامند. (فهرست مخزن الادویه چ افست تهران ). پرنده ٔ شکاری که در شریعت موسوی ناپاک و برای تیزپروازی و دوربینی معروف است . (قاموس کتاب مقدس ). این مرغ به طول عمر شهرت دارد. (یادداشت مؤلف ). پرنده ای است قوی هیکل و بدریخت و گوشت خوار از راسته ٔ شکاریان روزانه که دارای منقار قوی برگشته و گردن و سر سخت و بالهای وسیع بزرگ می باشد. در نواحی کوهستانی زندگی می نماید و بیشتر از لاشه تغذیه می کند. این پرنده در اروپای مرکزی و جنوبی شمال آفریقا و آسیای مرکزی و غربی و جنوبی پراکنده است . در موقع پرواز گسترش بالهای وی بالغ بر سه متر می شود. پنجه های کرکس برخلاف منقار پرقدرتش نسبتاً ضعیف است ؛ بطوری که بوسیله ٔ پنجه هایش قادر نیست جز طعمه های بسیار کوچک را نگهداری کند و به همین جهت است که بیشتر از لاشه و مردارحیوانات دیگر تغذیه می کند. پرواز وی نسبتاً آهسته ولی دارای اوج است و در مدت طولانی صورت می گیرد. قدرت دید این پرنده بسیار زیاد است ؛ بطوری که از فواصل دور طعمه های کوچک را بخوبی می بیند و کوچکترین حرکت از نظرش مخفی نمی ماند. (فرهنگ فارسی معین ) :
چرا عمر کرکس دو صد سال ویحک
نماند ز سالی فزونتر پرستو.

رودکی .


بدین شهر و لشکر فراوان کس است
که همسال اوبآسمان کرکس است .

فردوسی .


بدو گفت هر کس که تاب آورد
دگر یاد افراسیاب آورد
همانگه سرش را ز تن دور کن
وز او کرکسان را یکی سور کن .

فردوسی .


ز بانگ تبیره میان دو کوه
دل کرکس اندر هوا شد ستوه .

فردوسی .


تا نبود چون همای فرخ کرکس
همچو نباشد قرین باز خشین پند.

فرخی .


پیش بین چون کرکس و جولان کننده چون عقاب
راهوار ایدون چو کبک و راست روهمچون کلنگ .

منوچهری .


برابر کرکسی پر برگشاده
که پای خویش بر تیری نهاده .

(ویس و رامین ).


چراعمر طاووس و دُرّاج کوته
چرا مار و کرکس زید در درازی ؟

ابوالطیب مصعبی (از تاریخ بیهقی ص 384).


یکی شاه گردانمت تیره بخت
که کرکس بود تاجت و دار تخت .

اسدی (گرشاسب نامه ص 57).


دهم گنجت اکنون به دیگر کسان
برد گرگ دل ، دیده ات کرکسان .

اسدی (گرشاسب نامه ص 72).


از حرص بوقت چاشت چون کرکس
در چاچ و بوقت شام در شامی .

ناصرخسرو.


ننشست از آن سپس درین بستان
جز کرکس مرده خوار طیاری .

ناصرخسرو.


سخن کرکس پیر پرکنده بود
بمن گشت طاووس با پر و بال .

ناصرخسرو.


عمر چندان که عمر مور و مگس
امل افزون ز عمر صد کرکس .

سنائی .


زآن تیغ کآن بنفش تر است از پر مگس
منقار کرکسان فلک میهمان اوست .

خاقانی .


شمع روان بین در هوا آتش فشان بین در هوا
بر کرکسان بین درهوا پرواز دشوار آمده .

خاقانی .


عقابان خدنگ خون سرشته
برات کرکسان بر پر نبشته .

نظامی .


بر سر آن جیفه گروهی نزار
بر صفت کرکس مردارخوار.

نظامی .


بگفت ار پلنگم زبون است و مار
وگر پیل و کرکس شگفتی مدار.

سعدی (بوستان ).


چنین گفت پیش زغن کرکسی
که نبود ز من دوربین تر کسی .

سعدی (بوستان ).


این جهان بر مثال مرداری است
کرکسان گرد او هزارهزار.

؟ (یادداشت مؤلف ).


غداف ؛ کرکس پرناک . (منتهی الارب ). مَضَرخی ؛ کرکس سفید. (زمخشری ). یَرخُم ؛ یرخوم . ضریک . (منتهی الارب ). کرکس نر. قشعمان . قشعام . کرکس نر بزرگ جثه .
- کرکس آسمان ؛ کرکسان فلک . نسر فلک :
از شکوه همای رایت شاه
کرکس آسمان پر اندازد.

خاقانی .


رجوع به کرکسان فلک شود.
- کرکسان فلک ؛ اشاره به نسر طایر و نسر واقع است که دو صورتند از جمله ٔ چهل وهشت صورت فلک البروج . (برهان ).
- کرکس زرین ؛ خورشید. (منتهی الارب ) :
چون که نور صبحدم سر برزند
کرکس زرین گردون پر زند.

مولوی .


- کرکس فلک ؛ ستاره ٔ شعرا. (ناظم الاطباء). شعرا را گویند و آن ستاره ای است از ثوابت . (برهان ) :
آمد همای رایت شاهنشهی پدید
وز کرکس فلک ز پر و بال درگذشت .

خاقانی .


|| کنایه از تیر هم هست که عربان سهم خوانند. (برهان ). قسمی از تیر. (ناظم الاطباء). تیر. (فرهنگ فارسی معین ). شاید بدان مناسبت که پرکرکس به تیر نصب می شده است .
- کرکس ترکش ؛ تیرهایی که در ترکش گذارند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین ). تیرهایی را گویند که در ترکش گذارند چه کرکس بمعنی تیر هم آمده است . (برهان ).

فرهنگ عمید

۱. (زیست شناسی ) پرنده ای درشت، با منقار قوی، گردن بدون پر، بال های بلند، و دید قوی که معمولاً از لاشۀ جانوران تغذیه می کند، لاشخور، مردارخوار، نسر، ورکاک، دژکاک، کلمرغ.
۲. (نجوم ) نام دو ستارۀ نسر طایر و نسر واقع: پرواز همای بختت الاّ / بر کرکس آسمان مبینام (خاقانی: ۵۱۴ ).

دانشنامه عمومی

عقابیان (کرکس های سیاه دالی)کرکس های بر جدید
دال سیاه Aegypius monachus
دال (پرنده) Gyps fulvus
دال کفل سفید Gyps bengalensis - تا دهه ۱۹۸۰ پرشمارترین پرنده شکاری دنیا بود و اکنون در رده به شدت در خطر انقراض قرار گرفته است.
کرکس روپل، Gyps rueppelli
کرکس هندی، Gyps indicus
کرکس نوک باریک، Gyps tenuirostris
کرکس هیمالیا، Gyps himalayensis
کرکس پشت سفید آفریقایی، Gyps africanus
دال دماغه، Gyps coprotheres
کرکس کلاه پوش، Necrosyrtes monachus
کرکس سرسرخ، Sarcogyps calvus
کرکس غبغب دار، Torgos tracheliotus
کرکس سرسفید، Trigonoceps occipitalis
هما (پرنده), Gypaetus barbatus بخش عمده غذای آن از مغز استخوان تشکیل می شود
کرکس مصری، Neophron percnopterus
کرکس نخل، Gypohierax angolensis
کَرکَس نام دو گروه از پرندگان شکاری لاشه خوار است: کرکس های بر جدید که بومی قاره آمریکا هستند و کرکس های بر قدیم که بومی اروپا، آسیا و آفریقا هستند. در استرالیا و قطب جنوب کرکسی وجود ندارد.
بیشتر کرکس ها سری تاس و بدون پرهای معمولی دارند. به طور تاریخی تصور می شد تاس بودن سر کرکس ها برای جلوگیری از آلودگی هنگام تغذیه از لاشه است اما تحقیقات جدیدتر نشان می دهد پوست لخت نقش مهمی در تنظیم حرارت بدن دارد. به همین دلیل است که در سرما سر خود را در بدن فرو می برند و در گرما گردن خود را باز می کنند. ویژگی دیگر آن ها این است که بر خلاف بیشتر پرندگان دیگر، آن ها آشیانه نمی سازند.
کرکس ها به ندرت به حیوانات تندرست حمله می کنند ولی ممکن است حیوانی زخمی یا بیمار را بکشند. در زمان جنگ ها بر فراز نبردگاه ها شمار زیادی کرکس دیده شده است.کرکس ها حیواناتی سودمند برای جلوگیری از گندیدگی و عفونت زایی مردارها هستند به ویژه در مناطق گرمسیر.

دانشنامه آزاد فارسی

کَرکَس (vulture)
کَرکَس
کَرکَس
کَرکَس
کَرکَس
(یا: لاشخور) هر یک از انواع پرندگان مردارخوار، از پرندگان شکاری، راستۀ قوش شکلان. سرها و گردن هایی لخت، منقارهایی قوی و قلاب دار، و بینایی و شامه ای تیز دارند. طول لاشخورها یک متر است و فاصلۀ بال های آن ها به۳.۷ متر می رسد. پرهای بدن معمولاً تیره، و پرهای سر به رنگ روشن است. چشم لاشخورها، برای دیدن تمام میدان دید، قابلیت بزرگ نمایی در مرکز میدان دارد که به جانور امکان تشخیص موقعیت منبع غذایی و دیدن جزئیات دقیق منطقه را می دهد.لاشخورهای حقیقی. لاشخورهای بَر قدیم در خانوادۀ قوشیان قرار می گیرند که شامل قوش ها و عقاب ها نیز می شود. پرندگانی بزرگ اند که فاصلۀ بال آن ها به۳.۷ می رسد. بیشتر پرهایی تیره یا قهوه ای دارند. اغلب فاقد پر روی سر و گردن اند. به جز یک گونه، همگی از مردار تغذیه می کنند. گونۀ استثنایی لاشخور نخل روغنی Gypohierax angolensis است که بیشتر از میوه نخل روغنی، و همچنین از ماهی و مردار سواحل تغذیه می کند. کرکس مصری Neophron percnopterus در سراسر اروپا، آسیا و افریقا یافت می شود. دال سیاه Aegypius monarchus و کرکس صورت گوشتی tracheliotus Torgos نمونه های دیگرند. لاشخورهای امریکایی در خانوادۀ کارتارتیدا قرار می گیرند. این جانوران بسیار شبیه لاشخورهای بَر قدیم، اما از نظر تشریحی متمایزند. این گونه شامل لاشخور بزرگSarcoramphus papa، لاشخورهای بوقلمونی و کندر است. لاشخور کیپ گریفون Gyps coprotheres بزرگ ترین لاشخور افریقایی، بعد از لاشخور صورت گوشتی است. در ۱۹۹۳، فقط ۴,۴۰۰ جفت بارور از این گونه یافت می شد. مرگ و میر جوجه ها ۸۴ درصد است، بنابراین حدود بیست سال طول می کشد تا یک پرندۀ بالغ جایگزینی برای خود بیابد. در ایران، یک گونه کرکس، کرکس مصری؛ سه گونه دال و چندین گونه پرندۀ دیگر ازجمله سارگپه، کورکور، سنقر، پیغو، و نُه گونه عقاب در خانوادۀ لاشخور شناسایی و رده بندی شده اند. جمعیت این پرندگان کاهش یافته است و اقدام برای حفظ جهات آن ها ضروری است.

واژه نامه بختیاریکا

دال؛ دو خَر؛ سر گَر؛ جُل به کول

جدول کلمات

ورکاک

پیشنهاد کاربران

نسر

دال

ورکاک، رخمه، لاشخور، نسر


کرکس ـ ( Carcass به انگلیسی ) لاشه و مردار ، Carcass جابه جا شده کرکس است که پرنده ای مردارخوار می باشد. شاید در دوران رواج آیین زرتشتی که جنازه ها را در معرض هوای آزاد در کوه ها قرار می دادند و عملاً هر جنازه خوراک کرکس می شد، این واژه با لاشه و مردار مترادف شد.

عزرائیل
ملک الموت
ملک یعنی مرغ فرشته
گاهی حرف ر جانشین حرف ل میشود و نیز ک به جای خ و به کرد به مرخ هم گفته و حتی مر
که از مردن می آید


کلمات دیگر: