کلمه جو
صفحه اصلی

کثرت


مترادف کثرت : بسیاری، زیادی، فرط، وفور، تعدد، تکثر

متضاد کثرت : قلت، وحدت

برابر پارسی : فراوانی، انبوهی، بسیاری، سرشاری، فزونی

فارسی به انگلیسی

frequency, multiplicity, preponderance, preponderancy, profusion, great number, large quantity, excess, superfluity, plethora

great number, large quantity , excess, superfluity


frequency, multiplicity, plethora, preponderance, preponderancy, profusion


فارسی به عربی

حماس , کثافة

مترادف و متضاد

exuberance (اسم)
غنا، فراوانی، وفور، فزونی، سرک، کثرت، بسیاری، فرط فیض

intensity (اسم)
قوت، شدت، سختی، سیری، کثرت، نیرومندی

intension (اسم)
شدت، سختی، سیری، کثرت، نیرومندی

multiplicity (اسم)
بسیار، کثرت، تعدد

بسیاری، زیادی، فرط، وفور ≠ قلت، وحدت


تعدد، تکثر


۱. بسیاری، زیادی، فرط، وفور
۲. تعدد، تکثر ≠ قلت، وحدت


فرهنگ فارسی

بسیارشدن، بسیاری
۱ - ( مصدر ) بسیار شدن زیاد گشتن مقابل قلت کمی اندکی . ۲ - ( اسم ) بسیاری فراوانی زیادی مقابل قلت کمی اندکی : [ اما از کثرت الحاح آن عزیز ان بقیت آن اجزا در میان مسود ات دیگر طلب کردم ] . ( المعجم ) ۳ - تعدد موجود ات عالم مقابل وحدت جمع : کثرات . یا کثرت در وحدت . وجود در عین وحدت جامع و واجد جمیع مراتب و کمات و کثرات است و اولین کثرتی که در عالم وجود تحقق یافته است مرتب. صفات و اسمائ است . با لجمله فسف. الهی گویند وجود ات و موجود ات در عیت کثرت مندک و فانی در وحدت اند و ظل و رشح وجود بسیط واحد بوحدت حقیقی میباشند و وجود اندر کمال خویش ساری است و تعینها امور اعتباری است و اگر نازی کند عالم فرو ریزد و هیچیک از مراتب تعینات و وجود ات و ماهیات عوالم امکانی وجود استقل ندارند و عین الربط و صرف التعلق اند و و بنابر این کثرات علام کون نمود ند و نه بود و ظل و سایه و رشح فیض حق اند ] .

فرهنگ معین

(کِ رَ ) [ ع . کثرة ] (مص ل . ) بسیاری ، فراوانی .

لغت نامه دهخدا

کثرت . [ ک َ رَ ] (ع اِمص ) بسیاری . فراوانی . افزونی . زیادتی . (ناظم الاطباء). مقابل قلت . (یادداشت مؤلف ) :
رتبت جاه و کثرت جودش
در جهان نه امل گذاشت نه یأس .

مسعودسعد.


چون بر کثرت انصار اسلام اطلاع یافت دریایی دید از لشکر که موج می زند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 409). به کثرت لشکر و وفور مال مغرور شد و سپاه بسیار فراهم آورد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 232). خواست که از هر طرف لشکری فراهم و بزیادت کثرتی و قوتی مستظهر گردد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 341). اما از کثرت الحاح آن عزیزان بقیت آن اجزا در میان مسودات دیگر طلب کردم . (المعجم ).
- کثرت خلق یا کثرت خلایق ؛ انبوهی و فراوانی مردمان . (ناظم الاطباء).
- کثرت سهر ؛ فزونی بیداری . (ناظم الاطباء).
- کثرت غذا ؛ زیادتی غذا. (ناظم الاطباء).
- کثرت کلام ؛ پرگویی . پرحرفی . تکرار سخن . (ناظم الاطباء).
|| مجازاً، بمعنی به انبوه نشستن مردم . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). انبوهی مردم . (ناظم الاطباء). || علایق دنیوی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بسیاری . مقابل وحدت ، یگانگی . (یادداشت مؤلف ). تعدد موجودات عالم . ج ، کثرات . (فرهنگ فارسی معین ).تجلی ذات حق در مراتب مظاهر امکانیه بجهت اظهار اسماء و صفات و از اینرو بلباس کثرت ملبس شود. (فرهنگ مصطلحات عرفا و شعرا) :
خداوندی که در وحدت قدیمست از همه اشیا
نه اندروحدتش کثرت نه محدث را ازو انها.

ناصرخسرو.


- کثرت در وحدت ؛ وجود در عین وحدت جامع و واجد جمیع مراتب و کمالات و کثرات است و اولین کثرتی که در عالم وجود تحقق یافته است مرتبه ٔ صفات و اسماء است . بالجمله فلاسفه ٔ الهی گویند وجودات و موجودات در عین کثرت مندک و فانی در وحدتند و ظل و رشح وجود بسیط واحد به وحدت حقیقی می باشند و وجود اندر کمال خویش ساری است و تعینها امور اعتباری است و اگر نازی کند عالم فروریزد و هیچیک از مراتب تعینات ووجودات و ماهیات عوالم امکانی وجود استقلال ندارد و عین الربط و صرف التعلق اند و بنابراین کثرات عالم کون نمودند نه بود، و ظل و سایه و رشح فیض حقند. (فرهنگ لغات و مصطلحات عرفا و شعرا).

کثرت. [ ک َ رَ ] ( ع اِمص ) بسیاری. فراوانی. افزونی. زیادتی. ( ناظم الاطباء ). مقابل قلت. ( یادداشت مؤلف ) :
رتبت جاه و کثرت جودش
در جهان نه امل گذاشت نه یأس.
مسعودسعد.
چون بر کثرت انصار اسلام اطلاع یافت دریایی دید از لشکر که موج می زند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 409 ). به کثرت لشکر و وفور مال مغرور شد و سپاه بسیار فراهم آورد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 232 ). خواست که از هر طرف لشکری فراهم و بزیادت کثرتی و قوتی مستظهر گردد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 341 ). اما از کثرت الحاح آن عزیزان بقیت آن اجزا در میان مسودات دیگر طلب کردم. ( المعجم ).
- کثرت خلق یا کثرت خلایق ؛ انبوهی و فراوانی مردمان. ( ناظم الاطباء ).
- کثرت سهر ؛ فزونی بیداری. ( ناظم الاطباء ).
- کثرت غذا ؛ زیادتی غذا. ( ناظم الاطباء ).
- کثرت کلام ؛ پرگویی. پرحرفی. تکرار سخن. ( ناظم الاطباء ).
|| مجازاً، بمعنی به انبوه نشستن مردم. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). انبوهی مردم. ( ناظم الاطباء ). || علایق دنیوی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || بسیاری. مقابل وحدت ، یگانگی. ( یادداشت مؤلف ). تعدد موجودات عالم. ج ، کثرات. ( فرهنگ فارسی معین ).تجلی ذات حق در مراتب مظاهر امکانیه بجهت اظهار اسماء و صفات و از اینرو بلباس کثرت ملبس شود. ( فرهنگ مصطلحات عرفا و شعرا ) :
خداوندی که در وحدت قدیمست از همه اشیا
نه اندروحدتش کثرت نه محدث را ازو انها.
ناصرخسرو.
- کثرت در وحدت ؛ وجود در عین وحدت جامع و واجد جمیع مراتب و کمالات و کثرات است و اولین کثرتی که در عالم وجود تحقق یافته است مرتبه صفات و اسماء است. بالجمله فلاسفه الهی گویند وجودات و موجودات در عین کثرت مندک و فانی در وحدتند و ظل و رشح وجود بسیط واحد به وحدت حقیقی می باشند و وجود اندر کمال خویش ساری است و تعینها امور اعتباری است و اگر نازی کند عالم فروریزد و هیچیک از مراتب تعینات ووجودات و ماهیات عوالم امکانی وجود استقلال ندارد و عین الربط و صرف التعلق اند و بنابراین کثرات عالم کون نمودند نه بود، و ظل و سایه و رشح فیض حقند. ( فرهنگ لغات و مصطلحات عرفا و شعرا ).

کثرة. [ ک َ رَ ] ( ع مص ) بسیار شدن. ( ترجمان جرجانی ) ( غیاث اللغات ). بسیار گردیدن. ( منتهی الارب ). بسیار و فراوان گردیدن چیزی. ( ناظم الاطباء ). خلاف قِلَّة. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ عمید

۱. بسیار شدن، بسیاری.
۲. [مقابلِ وحدت] (فلسفه ) [قدیمی] تعدد موجودات عالم، اعتقاد به تعدد موجودات عالم.

دانشنامه عمومی

کثرت (فیلم). کثرت (به انگلیسی: Multiplicity) فیلمی محصول سال ۱۹۹۶ و به کارگردانی هارولد رامیس است. در این فیلم بازیگرانی همچون مایکل کیتون، اندی مک داول، هریس یولین، ریچارد ماسور، یوجین لوی، ان کیوسک، جان دی لانسی، جودیت کاهان، برایان دویل-موری، جولی بوون، داون مکسی ایفای نقش کرده اند.
۱۷ ژوئیه ۱۹۹۶ (۱۹۹۶-07-۱۷)

دانشنامه آزاد فارسی

(در مقابل وحدت) مفهومی متضایف، که دریافت آن در گرو وحدت است و تعریف منطقیِ آن، بسان وحدت، عملاً به دور می انجامد. در تعریف مشهور، کثرت عبارت از چیزی است که از چند وحدت تشکیل شده باشد. بنابراین کثرت به اعتبار اقسام وحدت های موجود در آن، به گونه های متعدد تقسیم شدنی است. چگونگی صدور کثیر از واحد، مبحثی بسیار مهم در فلسفه است. مسئله این است که چگونه از خداوند که ذات واحد است مخلوقات کثیر پدید آمده اند. فلاسفۀ مَشّایی اسلامی با تلفیق نظریۀ فیض نوافلاطونی و عقول عشرۀ ارسطویی به توجیه آن همت گمارده اند. سهروردی با طرح آموزۀ نور و اقسام آن، با استفاده از یک ثنویت ذاتی به حل این معضل پرداخته است. پاره ای از محققان حکمت متعالیه با قبول نظریۀ وحدت تشکیکی، با طرح تشکیک طولی وجود به روایتی از وحدت در عین کثرت رسیده اند. بالاخره ابن عربی و بالتبع حکمت متعالیه با جانشینی نظریۀ تجلی به جای علیت، و نظریۀ وحدت شخصی وجود، به مسئله خاتمه داده و کثرت موجودات را نوعی ظهور و تجلی وجود واحد الهی دانسته اند نه حقیقت مستقل.

فرهنگ فارسی ساره

فراوان


پیشنهاد کاربران

این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
پونژ ( سنسکریت: پونجَ )
آربود ( سنسکریت: آربودَ )
اَسمیک asmik ( سنسکریت: اَسَمیک هیِیا )
پَکسیا ( سنسکریت )
وَمیس ( سنسکریت: وَمیسَ )
پِتاک ( سنسکریت: پِتَکَ )
فراوانی ( پارسی دری )

بسگانگی

انبوهی . . . . . .


کلمات دیگر: