کلمه جو
صفحه اصلی

واسط

فارسی به انگلیسی

intermediate, interface, intermediary

فرهنگ فارسی

اسم چند محل در عراق است . مهمترین آنها شهری بوده است میان کوفه و بصره که در حدود سال ۸۳ ه.ق . به امر حجاج بن یوسف بنا گردید و در روزگار بنی امیه پایتخت عراق عجم بود . در دولت بنی عباس رو به ویرانی گذاشت و چون آب های دجله را نیز از آن شهر بگردانیدند صحرا و ریگزار گردید . و چون فاصله این شهر تا کوفه و بصره هر یک ۵٠ فرسنگ بود آنرا واسط نامیده بودند .
درمیان، آنچه درمیانه باشد، وسطنشستن، میانجی
(اسم ) ۱ - آنکه یا آنچه در وسط واقع شود . ۲ - میانجی برای خواستگاری .
قلعه ایست مر بنی سمیر را .

فرهنگ معین

(س ) [ ع . ] (اِفا. ) میانجی .

لغت نامه دهخدا

واسط. [ س ِ ] (اِخ ) منزلی است میان عدنیه و صفراء. (منتهی الارب ).


واسط. [ س ِ ] (اِخ ) دهی به یمن . (منتهی الارب ). موضعی است به یمن در سواحل زبید نزدیک عنبره و علی بن مهدی که بر یمن استیلا یافت از آنجا است . (معجم البلدان ).


واسط. [ س ِ ] (اِخ ) دهی است در حله ٔ مزیدیه که ابوالنجم عیسی بن فاتک منسوب بدانجااست . (منتهی الارب ). دهکده ای است نزدیک مطیرآباد در حله ٔ بنی مزیدیه که واسط مرزآباد نامیده میشده است و ابوعبداﷲ احمداواسطی و ابوالنجم عیسی بن فاتک الواسطی شاعر منسوب بدانجا بوده اند. (معجم البلدان ). و رجوع به لباب الانساب و انساب سمعانی در ذیل واسطی شود.


واسط. [ س ِ ] ( ع ص ) نشیننده در میان قوم. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || آن که برای ازدواج خواستگاری میکند و میانجی برای خواستگاری. ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) واسطالکور؛ پیش پالان. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || در، به لغت هذلیان. ( از اقرب الموارد ). || دندان. ( منتهی الارب ).

واسط. [ س ِ ] ( اِخ ) شهری بزرگ است به عراق و به دو نیمه است و دجله به میان وی همی رود بر وی جسری است و اندر هر دو نیمه منبر است و بنای وی حجاج بن یوسف کرده است و هوای درست دارد و بسیار نعمت ترین شهری است اندر عراق و از وی گلیم و شلواربند و پشمهای رنگین خیزد. ( حدود العالم ). یاقوت در این باره نویسد: «شهری است بین بصره و کوفه ، فاصله آن ، به هر یک از این دو شهر پنجاه فرسنگ است و بدین جهت آن را واسط نامیدند. و گویند پیش از بناء این شهر جای آن واسط القصب نام داشت و چون حجاج شهر را بدان موضع بنا کرد آن را به همان نام نامیده ، واﷲ اعلم ، ومنجمان گویند طول واسط 71 درجه و ثلث درجه و عرض آن 32 درجه و ثلث است و در اقلیم سوم بوده. ( معجم البلدان ). و در مثل آرند: «تغافل کانک واسطی » و آن چنان بود که حجاج برای بناء شهر واسط مردمان را به بیگاری میگرفت و آنان میگریختند و در مسجد با غرباء می خفتند. شرطه حجاج در پی ایشان به مسجد می آمد و میگفت : «یا واسطی » پس هر که سر برمیداشت او را میگرفت بدینروخود را ناشنیده میگرفتند و تغافل میکردند. ( از تاج العروس ) ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). حمداﷲ مستوفی در این باره در نزهةالقلوب آرد: واسط شهر اسلامی است از اقلیم سوم طولش از جزائر خالدات فال و عرض از خط استوا لاک. حجاج بن یوسف ثقفی ساخت در سنه ثلاث و ثمانین. به طرف دجله افتاده است و غلبه او بر طرف غربی است و نخلستان بسیار دارد. بدین سبب هوایش به عفونت مایل باشد و حقوق دیوان آن شهر به تمغا مقرر است ، چهل و چهار تومان و هشتهزار و پانصد دینار است. ( نزهةالقلوب چ لیدن ص 147 ). و رجوع به معجم البلدان شود.

واسط. [ س ِ ] ( اِخ ) دهی به خابور. ( منتهی الارب ). دهی است به خابور نزدیک قرقیسا. ( از معجم البلدان ).

واسط. [ س ِ ] ( اِخ ) شهری در اندلس و از آن شهر است ابوعمرو احمدبن ثابت. ( منتهی الارب ). شهرکی است به اندلس از اعمال قیره. ( معجم البلدان ). حمداﷲ مستوفی درباره غاری که در کوههای آن است افسانه ای آورده است. رجوع شود به نزهة القلوب چ اروپا مقاله سوم ص 289.

واسط. [ س ِ ] (اِخ ) جاییست در مکه و گویند در پایین جمرةالعقبه بین مأزمین واقع است . (از معجم البلدان ).


واسط. [ س ِ ] (اِخ ) دهی است به فرج از نواحی موصل بین مرق و عین الرصد یا بین مرق و مجاهدیه . (معجم البلدان ).


واسط. [ س ِ ] (اِخ ) دهی است به نهرالملک . (منتهی الارب ). دهی در ساحل نهرالملک که وقف به بیمارستان عضدی و درچهار فرسخی بغداد واقع بوده است . (معجم البلدان ).


واسط. [ س ِ ] (اِخ ) دهی است در طوس و آن را واسط الیهود نیز نامند و محمدبن حسین واعظ فرضی منسوب به آن است . (از منتهی الارب ).


واسط. [ س ِ ] (اِخ ) دهی است نزدیک مکه از وادی نخله . (منتهی الارب ). و قریه ای است بین بطن مرّ و وادی نخله و آن را نخلستان است . (از معجم البلدان ).


واسط. [ س ِ ] (اِخ ) دهی به بلخ که محمدبن محمدبن ابراهیم و بشیربن میمون محدث از آنجا هستند. (منتهی الارب ). دهی است مشهور به بلخ که محمدبن ابراهیم الواسطی و نوربن محمدبن علی الواسطی و بشیربن میمون ابوصیفی بدانجا منسوبند. (معجم البلدان ).


واسط. [ س ِ ] (اِخ ) دهی به حلب و نزدیک آن دهی است دیگر که آن را کوفه نامند. (منتهی الارب ). دهی است به حلب نزدیک بزاعة و نزد آنان مشهور است و نزدیک بدان دهی است که آن را کوفه گویند. (معجم البلدان ).


واسط. [ س ِ ] (اِخ ) دهی به خابور. (منتهی الارب ). دهی است به خابور نزدیک قرقیسا. (از معجم البلدان ).


واسط. [ س ِ ] (اِخ ) شهری بزرگ است به عراق و به دو نیمه است و دجله به میان وی همی رود بر وی جسری است و اندر هر دو نیمه منبر است و بنای وی حجاج بن یوسف کرده است و هوای درست دارد و بسیار نعمت ترین شهری است اندر عراق و از وی گلیم و شلواربند و پشمهای رنگین خیزد. (حدود العالم ). یاقوت در این باره نویسد: «شهری است بین بصره و کوفه ، فاصله ٔ آن ، به هر یک از این دو شهر پنجاه فرسنگ است و بدین جهت آن را واسط نامیدند. و گویند پیش از بناء این شهر جای آن واسط القصب نام داشت و چون حجاج شهر را بدان موضع بنا کرد آن را به همان نام نامیده ، واﷲ اعلم ، ومنجمان گویند طول واسط 71 درجه و ثلث درجه و عرض آن 32 درجه و ثلث است و در اقلیم سوم بوده . (معجم البلدان ). و در مثل آرند: «تغافل کانک واسطی » و آن چنان بود که حجاج برای بناء شهر واسط مردمان را به بیگاری میگرفت و آنان میگریختند و در مسجد با غرباء می خفتند. شرطه ٔ حجاج در پی ایشان به مسجد می آمد و میگفت : «یا واسطی » پس هر که سر برمیداشت او را میگرفت بدینروخود را ناشنیده میگرفتند و تغافل میکردند. (از تاج العروس ) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). حمداﷲ مستوفی در این باره در نزهةالقلوب آرد: واسط شهر اسلامی است از اقلیم سوم طولش از جزائر خالدات فال و عرض از خط استوا لاک . حجاج بن یوسف ثقفی ساخت در سنه ٔ ثلاث و ثمانین . به طرف دجله افتاده است و غلبه ٔ او بر طرف غربی است و نخلستان بسیار دارد. بدین سبب هوایش به عفونت مایل باشد و حقوق دیوان آن شهر به تمغا مقرر است ، چهل و چهار تومان و هشتهزار و پانصد دینار است . (نزهةالقلوب چ لیدن ص 147). و رجوع به معجم البلدان شود.


واسط. [ س ِ ] (اِخ ) شهری در اندلس و از آن شهر است ابوعمرو احمدبن ثابت . (منتهی الارب ). شهرکی است به اندلس از اعمال قیره . (معجم البلدان ). حمداﷲ مستوفی درباره ٔ غاری که در کوههای آن است افسانه ای آورده است . رجوع شود به نزهة القلوب چ اروپا مقاله ٔ سوم ص 289.


واسط. [ س ِ ] (اِخ ) کوهی است بر سر راه منی که گدایان در آنجا می نشینند. (از معجم البلدان ). در اسفل حمیره العقیه میان مأزمین که مساکین قصد آنجا می کنند. (منتهی الارب ). یا واسط نام دو کوه است که نزدیک عقبه واقع است . (از منتهی الارب ).


واسط. [ س ِ ] (اِخ ) منزلی است از بنی قشیر. (منتهی الارب ). از منازل بنی قشیر است . (از معجم البلدان ).


واسط. [ س ِ ] (اِخ ) موضعی است مر بنی تمیم را. (منتهی الارب ). عمرانی گوید مواضعی است در بلاد بنی تمیم . و در بیت ذوالرمه آمده است . (از معجم البلدان ).


واسط. [ س ِ ] (ع ص ) نشیننده در میان قوم . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || آن که برای ازدواج خواستگاری میکند و میانجی برای خواستگاری . (ناظم الاطباء). || (اِ) واسطالکور؛ پیش پالان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || در، به لغت هذلیان . (از اقرب الموارد). || دندان . (منتهی الارب ).


واسط. [ س ِ] (اِخ ) قلعه ای است مر بنی سمیر را. (منتهی الارب ).


واسط.[ س ِ ] (اِخ ) دهی به دجیل . (منتهی الارب ). قریه ای است به دجیل در سه فرسنگی بغداد. (از معجم البلدان ).


فرهنگ عمید

۱. در میان، آنچه در میانه باشد: حد واسط.
۲. کسی که در وسط نشسته باشد.

دانشنامه عمومی

واسط (ابهام زدایی). واسط ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
واسط (تربت حیدریه)
واسط (روستا)
واسط (زرند)
واسط (یمن)
واسط (جاوا)

دانشنامه آزاد فارسی

شهری نظامی و تجاری در عراق در قرون وسطا، در کنار رود دجله و بین بصره و کوفۀ فعلی. در زمان خلافت بنی امیه اهمیت بسیار داشت. حجاج، حاکم اموی عراق، شهر واسط را در ۸۳ـ۸۶ق به عنوان پایگاه نظامی در کنار رود دجله تأسیس کرد. به علت موقعیت واسط به عنوان مرکز شبکۀ راه های سراسر عراق به مرکز تجاری و به علت قرار داشتن آن در کنار رود دجله، به مرکز کشتی سازی تبدیل شد. بعد از تغییر پایتخت به بغداد، این شهر همچنان موقعیت و اهمیت خود را حفظ کرد، اما با تغییر جهت و مسیر رود دجله، در قرن ۹ق، اهمیت خود را از دست داد و رفته رفته نابود شد. در قرن ۱۱ق جغرافی دانی ترک واسط را در وسط بیابان توصیف کرده است. مورخان و جغرافی دانان امروز موقعیت جغرافیایی واسط را به درستی نمی دانند. واسط امروزه نام یکی از استان های عراق است و کوت و الحی از شهرهای مهم آن به شمار می روند.

فرهنگستان زبان و ادب

{interface} [رایانه و فنّاوری اطلاعات، مهندسی مخابرات] 1. مرز مشترک میان دو یا چند سامانه یا دستگاه یا برنامۀ مرتبط 2. تجهیزاتی شامل سخت افزار یا نرم افزار که امکان می دهد دو سامانۀ انسان یا ماشین به نحوی با یکدیگر مرتبط شوند که بتوانند با هم کار کنند متـ . میان...
{intermediate , reactive intermediate, reaction intermediate} [شیمی] گونۀ شیمیایی نسبتاً ناپایداری که در مراحلی از واکنش، تولید و در مراحل دیگر، مصرف می شود و قابل جداسازی نیست

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] این شهر را حجاج بن یوسف ثقفی والی معروف عراق در زمان خلیفه اموی عبدالملک بن مروان به سال 84 هجری قمری ساخت. این شهر در دو طرف رود دجله قرار داشت و پلی که از قایق ها تعبیه شده بود، آن دو قسمت را به هم متصل می کرد.
در هر قسمت مسجد جامعی بود. ابن خرداذبه ضمن توضیح راههای عراق نام واسط را مکرراً آورده و در وصف آن می نویسد: واردات واسط سی هزار درهم است.
یعقوبی در اواخر قرن سوم هجری در وصف واسط می نویسد: دو شهر است بر دو سوی دجله، قسمت قدیمی شهر در سمت مشرق دجله است و شهری هم حجاج در طرف غربی دجله بنا کرد... حجاج کاخ خود و نیز قبه خضراء که آن را «خضراء واسط» می گفتند و مسجد جامع را در سمت غربی شهر بنا کرد.
علت آن که این شهر را واسط گفته اند این است که فاصله آن با چهار شهر بصره، کوفه، اهواز و بغداد پنجاه فرسخ است. خراج شهر واسط جزء خراج طسوجهای سواد است و ساکنان آن مردمی مخلوط از عجم و عرب می باشند. در واسط فرش هایی که به ارمنی معروف است بافته می شود.
به نوشته اصطخری قلعه (حصن) حجاج در واسط است و در سمت غربی دجله قرار دارد، اندک کشتزاری دارد. شهر واسط آبادان و پرنعمت و هوای آن از هوای بصره بهتر است، روستایی پیوسته و آباد دارد.
مقدسی ضمن تأیید گفته جغرافیادان های قبل از خود می نویسد: جامع حجاج و گنبد آن در کرانه غربی رود دجله و در سمت بازارهاست، دور از شهر مسجد دیگری است که گفته اند، نقشه آن را حجاج طرح کرده است. واسط حومه ای گسترده و بازارهایی خوب دارد. مردمی خوش زبان و فقیه، قاری، بازرگان و ثروتمند دارد.
یاقوت درباره حدود واسط می نویسد: نخستین نواحی واسط از جانب شرقی دجله فم الصّلح و در جانب غربی زرفامیه و پایان نواحی واسط از ناحیه جنوب بطایح است. پهنای واسط در خیثمیه متصل به نواحی باروسما و در جانب شرقی تا نزدیک نواحی طیب است. یاقوت اضافه می کند که حجاج در سال 84 هجری قمری ساختن واسط را آغاز کرد و پس از دو سال کوشش از بنای شهر فارغ شد. همچنین یاقوت از قول گروهی روایت می کند که وقتی حجاج از جنگها آسوده و در کوفه ساکن شد به یکی از معتمدان خود گفت که سرزمینی مرتفع در کنار رود دجله بیابد تا در آنجا شهری بنا کند.

پیشنهاد کاربران

میانجی . . . . . دلال . . . .


کلمات دیگر: