کلمه جو
صفحه اصلی

سفیر


مترادف سفیر : ایلچی، رسول، فرستاده، میانجی، نماینده سیاسی

برابر پارسی : فرستاده، نماینده

فارسی به انگلیسی

ambassador, envoy, legate

ambassador


فارسی به عربی

سفیر

عربی به فارسی

سفير , ايلچي , پيک , مامور رسمي يک دولت


مترادف و متضاد

ایلچی، رسول، فرستاده، میانجی، نماینده سیاسی


ambassador (اسم)
سفیر، ایلچی، پیک، مامور رسمی یک دولت

embassador (اسم)
سفیر، ایلچی، سفیر کبیر

legate (اسم)
سفیر، ایلچی، فرماندار، نماینده تام الاختیار، نماینده پاپ

فرهنگ فارسی

ایلچی، میانجیگری، اصلاح کننده دوقوم، نماینده
( اسم ) ۱ - فرستاده رسول . ۲ - اصلاح کننده میان دو قوم میانجی . ۳ - آنکه به نمایندگی دولت و مملکتی در مملکت دیگر امور مربوط به کشور خود را انجام دهد جمع : سفرائ . یا سفیر کبیر . عالیترین نماینده سیاسی یک کشور در کشور دیگر که امور سفارت کبری را در آن کشور اداره کند.
دلال بازار

فرهنگ معین

(سَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - فرستاده . ۲ - میانجی . ۳ - نماینده یک دولت در کشور دیگر.

لغت نامه دهخدا

سفیر. [ س َ ] ( ع اِ ) رسول و پیک. ج ، سفراء. ( آنندراج ) ( غیاث ) ( منتهی الارب ). پیک. ( دهار ) :
هر روز درخت با حریر دگر است
وز باد سوی باده سفیر دگر است.
منوچهری.
قرآن را به پیغمبرت ناورید
مگر جبرئیل آن مبارک سفیر.
ناصرخسرو.
نه بس فخر آن کز امام زمانه
سوی عاقلان خراسان سفیرم.
ناصرخسرو.
هم سفیر انبیا خواهی بدن
تو حیات جان و روحی نی بدن.
مولوی.
قطره ای کز بحر وحدت شد سفیر
هفت بحر آن قطره را گردد اسیر.
مولوی.
|| قاصد. ( آنندراج ) ( غیاث ). صلاح کن میان قوم و میانجی. ( منتهی الارب ). میانجی. ( دهار ). مصلح. ( زمخشری ). رسول. ج ، سفراء. ( مهذب الاسماء ) : سفیر میان ایشان زن صحابی بود. ( کلیله و دمنه ). مردی بدست آورد که سفیران بود میان ایشان و مقتدای ایشان. ( ترجمه تاریخ یمینی ). سفیران و متوسطان در اصلاح ذات البین سعی بلیغ نمودند. ( ترجمه تاریخ یمینی ). نزول کردن میان ایشان سفیران آمدند و رفتند. ( ترجمه تاریخ یمینی ). سفیران بیامدند و برفتند و دلها بر مودت قرار گرفت. ( ترجمه تاریخ یمینی ). || برگ از درخت افتاده و خشک شده که باد آن را بروبد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( مهذب الاسماء ).

سفیر. [ س َف ْ فی ] ( ع اِ ) یاقوت کبود. ( ناظم الاطباء ).

سفیر. [ س ِ ] ( ع اِ )دلال بازار. ( آنندراج ) .

سفیر. [ س َ ] (ع اِ) رسول و پیک . ج ، سفراء. (آنندراج ) (غیاث ) (منتهی الارب ). پیک . (دهار) :
هر روز درخت با حریر دگر است
وز باد سوی باده سفیر دگر است .

منوچهری .


قرآن را به پیغمبرت ناورید
مگر جبرئیل آن مبارک سفیر.

ناصرخسرو.


نه بس فخر آن کز امام زمانه
سوی عاقلان خراسان سفیرم .

ناصرخسرو.


هم سفیر انبیا خواهی بدن
تو حیات جان و روحی نی بدن .

مولوی .


قطره ای کز بحر وحدت شد سفیر
هفت بحر آن قطره را گردد اسیر.

مولوی .


|| قاصد. (آنندراج ) (غیاث ). صلاح کن میان قوم و میانجی . (منتهی الارب ). میانجی . (دهار). مصلح . (زمخشری ). رسول . ج ، سفراء. (مهذب الاسماء) : سفیر میان ایشان زن صحابی بود. (کلیله و دمنه ). مردی بدست آورد که سفیران بود میان ایشان و مقتدای ایشان . (ترجمه تاریخ یمینی ). سفیران و متوسطان در اصلاح ذات البین سعی بلیغ نمودند. (ترجمه تاریخ یمینی ). نزول کردن میان ایشان سفیران آمدند و رفتند. (ترجمه تاریخ یمینی ). سفیران بیامدند و برفتند و دلها بر مودت قرار گرفت . (ترجمه تاریخ یمینی ). || برگ از درخت افتاده و خشک شده که باد آن را بروبد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء).

سفیر. [ س َف ْ فی ] (ع اِ) یاقوت کبود. (ناظم الاطباء).


سفیر. [ س ِ ] (ع اِ)دلال بازار. (آنندراج ) .


فرهنگ عمید

۱. (سیاسی ) شخصی که به نمایندگی از جانب یک دولت در پایتخت دولت دیگر اقامت دارد، ایلچی.
۲. اصلاح کننده میان دو قوم، میانجی.
* سفیرکبیر: (سیاسی ) نمایندۀ عالی سیاسی یک دولت در کشور دیگر که کار های سفارت خانه را در آن کشور اداره می کند.

۱. (سیاسی) شخصی که به نمایندگی از جانب یک دولت در پایتخت دولت دیگر اقامت دارد؛ ایلچی.
۲. اصلاح‌کننده میان دو قوم؛ میانجی.
⟨ سفیرکبیر: (سیاسی) نمایندۀ عالی سیاسی یک دولت در کشور دیگر که کار‌های سفارت‌خانه را در آن کشور اداره می‌کند.


دانشنامه عمومی

سفیر به عالی ترین نماینده و مقام رسمی سیاسی یک کشور نزد کشور یا سازمان بین المللی پذیرنده را می گویند.
مأموریت اصلی سفرا (جمع سفیر) این است که از حقوق شهروندان کشور خود در کشور مقابل دفاع کنند. همچنین کلیهٔ امور شهروندان یک کشور در کشور مقابل به عهدهٔ سفارت آن کشور است. به معنای ساده تر، سفیر نمایندهٔ سیاسی مقیم کشورها در کشور دیگر است. حال اگر شخصی غیر از آن به عنوان سفیر از کشوری دیگر فرستاده شود به آن «سفیر فوق العاده» یا «فرستادهٔ ویژه» نیز می گویند.
سفیر (فیلم ۱۹۸۴). سفیر (انگلیسی: The Ambassador) فیلمی در ژانر تریلر سیاسی به کارگردانی جی. لی تامپسون است که در سال ۱۹۸۴ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به رابرت میچام، الن برستین، راک هادسن، دونالد پلیسنس و ساسون گابای اشاره کرد.
۱۹۸۴ (۱۹۸۴)

سفیر (فیلم ۲۰۰۵). «سفیر» (نروژی: Ambassadøren) یک فیلم است که در سال ۲۰۰۵ منتشر شد.
۲۵ ژانویه ۲۰۰۵ (۲۰۰۵-01-۲۵) (Norway)

سفیر (فیلم ۲۰۱۱). «سفیر» (انگلیسی: The Ambassador (2011 film)) فیلمی در ژانر مستند است که در سال ۲۰۱۱ منتشر شد.
۵ اکتبر ۲۰۱۱ (۲۰۱۱-10-۰۵)

سفیر (فیلم). سفیر (فیلم) فیلمی به کارگردانی فریبرز صالح و نویسندگی فریبرز صالح و کیهان رهگذار است. این اثر سینمایی در سال ۱۳۶۱ خورشیدی ساخته شد و در اولین دوره جشنواره فیلم فجر به نمایش در آمد.

دانشنامه آزاد فارسی

سفیر (ambassador)
عالی ترین مقام در روابط دیپلماتیک میان دولت ها، نمایندۀ پادشاه یا رئیس دولتی مستقل در دربار یا پایتخت دولت مستقل دیگر. سفیر، استوارنامهممهور به مُهر و امضای پادشاه یا رئیس دولت متبوعش در اختیار دارد که به موجب آن مذاکراتش مانند مذاکرات شخص رئیس آن دولت شناخته می شود. بنابر سنّت، فقط برخی از دولت ها آزادند که مذاکرات خود را از طریق سفرا انجام دهند و دیگر دولت ها از طریق وزیرمختار مذاکره می کنند. از دیرباز فرق سفیر و وزیرمختار در این بوده است که سفیر حق دارد با رئیس دولت محل مأموریت خود، علنی یا محرمانه، مذاکره کند، اگرچه عملاً رئیس دولت مذکور را وزرایش همراهی می کنند. سفیر در مقام نمایندۀ رئیس دولت متبوع خود از طرف حکومت محل مأموریتش با احترام پذیرفته می شود و تابع قوانین دولت محل اقامتش نیست. این معافیت به درجات مختلف شامل حال کارکنان سفیر، بسته به مقامی که دارند، نیز می شود، اما سوء استفاده از این امتیاز ممکن است به لغو مأموریت آنان منجر شود. در موارد خاصی ممکن است سفیری مصونیت یکی از کارمندان خویش را لغو کند. برای نمایندگان یا کسانی که با سازمان های بین المللی چون سازمان ملل متحد یا اتحادیۀ اروپادر ارتباط اند و نیز برای نمایندگان دولت ها در کنفرانس های بین المللی نیز می توان مصونیت و امتیازات دیپلماتیک قائل شد.

سفیر (السفیر) (نشریه). سفیر (السّفیر) (نشریه)(Assafir)
روزنامۀ چاپ لبنان. در ۲۶ مارس ۱۹۷۴، در مقام روزنامه ای سیاسی کار خود را آغاز کرد. خود را «صدای بی صدایان» می خواند، و «روزنامۀ لبنان در جهان عرب و روزنامۀ جهان عرب در لبنان» می دانست. در آغاز، با گروهی از روزنامه نویسان ناسیونالیست و چپ گرا کار خود را آغاز کرد، و سه رویکرد فکری فلسطینی، لیبیایی و کمونیست داشت. ولی اکنون روزنامه ای ناسیونالیست با گرایش چپ است. با افت جنبش قومی عربی، که معمولاً انگی چپ هم بر خود داشت، از توش و توان این روزنامه کاسته شد. طیف نویسندگان آن بازتاب دهندۀ ساختار اجتماعی و مذهبی لبنان است. این روزنامه، به سبب مقالات تحلیلی قوی خود، شهرت دارد و یکی از پرقدرت ترین روزنامه های عرب است که در کشوری عربی منتشر می شود. گسترۀ توزیع آن لبنان و دیگر کشورهای عربی است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] شخص پیام آور را سفیر می گویند.
سفیر همان فرستاده یا پیام آور می باشد.
سفیر در فقه
از آن به مناسبت در باب جهاد و نکاح نام برده‏اند.
جهاد: کافری که به عنوان سفیر و رساندن پیامی وارد سرزمین اسلام شده، در امان است.
نکاح: تدلیس با شرایطی از اسباب ثبوت خیار فسخ عقد نکاح است. تدلیس با خبر دروغ دادن زوجه یا ولی یا وکیل او از سلامت وی، یا برخورداری از وصفی خاص همچون برده نبودن، تحقق می‏یابد. در اینکه تدلیس با خبر دادن فرستاده زوجه نیز تحقق می‏یابد یا نه، اختلاف است.


واژه نامه بختیاریکا

شا را کَش

جدول کلمات

ایلچی ، میانجی

پیشنهاد کاربران

" پتامبر " در پهلوی و پارسی به معنای سفیر است .

فرستاده و نماینده ی یک مقام ارشد به مکان و محلی دیگر برای بیان نقطه نظرات و بلعکس

فرستاده 🍶🍶
کاربرد در جمله :
پس سفیری به بارگاه پادشاه فرستاندند به همراه هدایای بسیار

جمع سفیر : سفرا

فرسته

نماینده سیاسی

نمونه:
آنچه در زیر آورده ام، گفته های � آناتولی آنتونوف�، نماینده سیاسی ( سفیر ) روسیه در �اَتازونی� ( �ایالات متحد� ) است

برگرفته از یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2021/02/blog - post_841. html


کلمات دیگر: