کلمه جو
صفحه اصلی

لهجه اصفهانی

دانشنامه عمومی

لهجه اصفهانی یکی از لهجه های زبان پارسی است. فارسی اصفهانی لهجه ای از فارسی معیار است که با آن تفاوت های آوایی، واژگانی و گهگاه ساخت واژه ای دارد. تفاوت لهجه اصفهانی با دیگر لهجه های زبان پارسی، هم در زیر و زبر آوایش واژه ها می باشد، و هم در آهنگ ادای جمله ها است. در لهجه اصفهانی، واژه هایی نیز بکار می رود که در دیگر لهجه ها کمتر بکار می روند یا فراموش کرده اند
واک ج dʒ در زیرلهجه برخی محله های اصفهان به صورت غلیظ dʒ یا واکی میان ج و ز zdʒ ادا می شود.
در فارسی اصفهانی، گاهی زبر æ به زیر ə دگرگون می شود. نمونه هایی از آن در جدول زیر آمده است:
لهجه کنونی مردم اصفهان بازمانده، دگرگون یافته و سائیدهٔ زبان پهلوی از دوره پارسی میانه می باشد. لهجه اصفهانی، به عنوان گونه محاوره ای ویژه مردمان اصفهان، از همان روزگار ساسانیان، در کنار زبان پهلوی (پارسیک) وجود داشته و پا به پای دیگر لهجه های پهلوی درگوشه و کنار سرزمین ایران و گویش های آغازین آنها، می بالیده است. در سده های نخست و دوم هجری، میان پارسی دری رایج در خراسان با پارسی رایج در مناطق مرکزی و جنوبی ایران برخی تفاوت های لهجه ای وجود داشته است. در پارسی رایج در خراسان وام واژه های پارتی بیشتر بوده و پارسی مناطق مرکزی و به ویژه جنوبی به پهلوی بیشتر همانندی داشته است. به دلیل اینکه لهجه اصفهانی، از لهجه های مرکزی ایران می باشد، می توان گفت که اصفهانی گونه محاوره ای از پهلوی بوده که در اصفهان به آن سخن گفته می شده است.
قدیمی ترین مآخذی که در آن به لهجه اصفهانی اشاره شده بهینه التقاسیم فی معرفه الاقالیم تألیف ابوعبدالله محمدبن احمدالمقدسی در سده چهارم هجری است. بر اساس نوشته های ابن مقفع در سده پنجم، مردم اصفهان هنوز با زبان پهلوی کمابیش آشنا بودند و به آن گفتگو می کردند.اوحدی اصفهانی، شاعر سده هشتم، چند غزل به گویش قدیمی اصفهانی سروده است که در دیوانش ثبت است و جزو فهلویات شناخته می شود:
و همچنین یک بیت دیگر

پیشنهاد کاربران

پژوهش در گویش ها و لهجه های زبان فارسی از جمله بایسته ها در راستای شناخت بنیادین و دانشی ی این زبان و ارزش ها و گنجایش های آن است که در چند دهه ی گذشته، نمونه هایی از آن انجام پذیرفته و نشریافته است. امّا در این زمینه، هنوز کارهای نکرده یا نشرنیافته، بیشتر از انجام گرفته ها و چاپخش شده هاست. در میان آنچه هم تاکنون به چاپ رسیده است، به نمونه هایی بر می خوریم که چندان روشمند و دانشی نیستند و بیشتر به انگیزه ی گرایش های عاطفی نویسندگان به گویش یا لهجه ی ویژه ای نوشته شده اند تا نگرشی برخوردار از سنجه های دانشگاهی سزاوار در این راستا.
درباره ی لهجه یا گونه ی اصفهانی ی زبان فارسی نیز تا پیش از نشر کتاب کنونی، به جز پاره ای گفتارها و یا رویکردهایی در میانه ی جستارهای فراگیر در زبان فارسی ( که همانا به جای خود روشنگر و سودمند است ) و برخی کارهای پراکنده ( که بیشتر جنبه ی گردآوری ماده های خام ادب و فرهنگ توده دارد و چندان هم روشمند نیست ) کتابی چاپخش نشده است و یا نگارنده ندیده - ام.
دکتر ایران کلباسی در این کتاب بر پایه ی سنجه های شناخته ی ِ دانش زبان شناسی امروز به سراغ ِ فارسی ی ِ اصفهانی رفته و آن را در پیکر ساختاری بنیادین بررسیده است. نویسنده در پیشگفتار خود براین دفتر، با جمع بندی تعریف هایی که در متن های زبان شناختی برای زبان ( language ) ، گویش ( dialect ) و لهجه ( accent ) آمده است، آنچه را که مردم اصفهان بدان سخن می گویند و درون مایه ی پژوهش اوست، لهجه ی ِ اصفهانی یا فارسی ی اصفهانی می نامد ( صص ۱۳ - ۱۴ ) که نام گذاری و بازشناختی درست است ( هرچند که نشانه های ِ ساختاری و دستوری ی گویش بودگی در زمان ِ گذشته، در آن چشم گیرست ) .
پژوهنده، در روی کرد به پیشینه ی زبان فارسی و گویش ها و لهجه های آن، آغاز دوره ی رواج و تداول زبان فارسی امروز را سده ی چهارم هجری برآوردمی کند. این برداشت جای تأمّل دارد زیرا هر گاه زبان را تنها نوشتارهای به نثر و نظم بازمانده از آن، نینگاریم و گستره ی گفتاری آن را به دیده بگیریم، نمی توانیم تنها به ره نمود ِ در دسترس داشتن ِ کهن ترین دست نوشت های ِ زبان فارسی از سده ی چهارم و برجانمانده بودن ِ چیزی از پیش از آن زمان، آن تاریخ را سر آغاز کاربرد و رواج زبان فارسی قلمداد کنیم.
آشکارست که هیچ پدیدار زبانی به گونه ای ناگهانی و در چهارچوب زمانی ی ِ محدودی شکل نمی گیرد. بر این بنیاد و بر پایه ی آگاهی هایی که داریم ، زبان فارسی ی ِ امروز، از همان روزگار ساسانیان، در کنار زبان پهلوی ی ِ ( / پارسیک ِ ) رایج، در حال ِ شدن بوده و گونه ها و گویش های آغازین ِ آن، در گوشه و کنار سرزمین پهناور ما می بالیده است و آنچه از سده ی ِ چهارم به ما رسیده، ساقه ی بررُسته و بالیده ای از جوانه ی نخستین ِ یکی از گویش های آن بوده که در پایان ِ همان سده، به فرخندگی ی ِ پدیداری ی ِ اثری بزرگ چون شاهنامه، آن را تناوردرختی سایه افکن و بَرومند می یابیم و امروز از آن با نام زبان فارسی یا فارسی ی دری یادمی کنیم.
کتاب ِ موضوع ِ این بررسی و نقد، پس از شرح نشانه های آوانویسی و پیشگفتار، سه فصل ِ «دستگاه آوایی»، «دستور» و «واژگان» را دربرمی گیرد که هر یک از آنها چندین زیربخش دارد. پژوهنده در مرحله ی نخست، دگردیسی های آوایی ی لهجه ی اصفهانی و پس از آن دیگرگونی ها و ویژگی های دستوری ی ِ این لهجه را در سنجش با فارسی ی ِ معیار برمی رسد و سرانجام، فهرست هایی از کارواژه ها و نام واژه های دارای دوگونگی ی ِ آوایی و یا یکسره دیگرگونه نسبت به فارسی ی معیار به دست می دهد.
نویسنده در پایان ِ پیشگفتار، با سادگی و فروتنی ی ِ سزاوار ِ دانشی، دریادکرد از چگونگی ی ِ کار خود، می نویسد:
«اگر چه نمی توان ادعا کرد که کار ِ حاضر، حقّ ِ مطلب را به طور کامل ادا کرده، به ویژه آن که موضوع ِ آهنگ که از ویژگی های بارز ِ لهجه ی ِ اصفهانی است در این کتاب به طور کامل مورد بحث قرارنگرفته است، با این همه، این کتاب، گامی است در جهت ِ شناساندن لهجه ی ِ اصفهانی که می تواند مبنای کارهای وسیع تر قرارگیرد».
نگارنده ی ِ این بررسی، می گوید: کتاب دکترکلباسی، گامی است سزاوار و ستودنی در راستای شناخت ویژگی های اصلی و عمده ی ِ لهجه ی اصفهانی و سویه های گوناگون ِ گفتار ِ مردم ِ این شهر کهن. امّا در گستره ی بحث ها برداشت های پژوهنده، گاه به نکته هایی در خور ِ تأمل ِ بیشتر و یا به سهوها و کم بودهایی برخورده ام که با تأکید دوباره بر ارزش ِ مجموعه ی ِ کار ِ وی، آنها را در سه بخش، در این جا می آورم؛ باشد که برای پیش برد ِ کار ِ پژوهش در این راستا و هر چه رساتر و ویراسته تر کردن ِ داده ها به کارآید.
۱ - دستگاه ِ آوایی
۲۲/ ۱۸ به پس:
دگرگونی ی ِ d به t در مرز ِ دو هجا، در نمونه ی ِ tâye / dâye ، ویژه ی اصفهانی نیست و در تهرانی و دیگرلهجه ها و گویش ها هم با تفاوت های ِ اندکی، شنیده می شود.
۲۳/ ۸:
دگرگونی ی ِ هم خوان ِ d به z در گنبد که در اصفهانی می شود gombez ، در واقع، دگرگونی نیست؛ بلکه بازمانده ی«ذ» ( dh ) در پایان همین واژه است در سده های پیشین که اکنون «ز» ( z ) خوانده می شود.
۲۷/ ۲۱ - ۲۲:
دگرگونیی ِ b به v در واژه های «بروب» و «بکوب» که نمونه آورده اند، روی نمی دهد. این دگرگونی را در ساخت های دیگر ِ این کارواژه ها مانند ِ می رووم ( می روبم ) ، می رووی ( می روبی ) ، می کووم ( می کوبم ) و می کووی ( می کوبی ) می بینیم؛ امّا در «بروب» و «بکوب»، «ب»ی ِ آخر، حذف می شود و تنها bekū و berū می ماند.
۲۸/ ۳:
دگرگونی ی b به f در «کوبیدن»، تنها ویژه ی اصفهانی نیست و در فارسی ی ِ معیار هم، ساخت های گذشته، از «کوفتن» می آید.
۳۰/ ۱۴ به پس:
دگرگونی ی n به m در کنار b یاm ویژه ی اصفهانی نیست و در فارسی ی معیار همی به همین گونه است.
۳۳/ ۳ از آخر:
نوشته اند Ĵ در مسجد به ts ( /čč ) دگرگون می شود بیان درست، این است Ĵs که حذف . . .

ببین خوب نگاهش کن مثله یه تیکه گوشت افتاده گوشه بیمارستان ، ول کن مادر من کاریش ندارم از من چی میخوای رضایت بدم، من هیچ من به درک جواب بچه ی تو شکممو چی بدم ، باباش هنوز صدای ضربان قلبشو نشنیده کی میگه میشنوه ها همون روزی که تو خیابون پروین زدی در رفتی باید فکر الانشو میکردی برو نبینمت برو حالمو بدتر نکن

دلم برات تنگ شده


کلمات دیگر: