کلمه جو
صفحه اصلی

برند


برابر پارسی : نام نما، نام بازرگانی

فرهنگ فارسی

تیغ و شمشیر تیز و آبدار و جوهر دار پرند .

لغت نامه دهخدا

برند. [ ب َ رَ ] ( اِ ) حریر ساده. ( از برهان ). پرند. و رجوع به پرند شود.

برند. [ ب َ رَ / ب ِ رَ ] ( معرب ، اِ ) فروغ شمشیر و جوهر آن ، معرب پرنگ . ( از منتهی الارب ). جوهر و آب شمشیر، و آن لغتی است در «فرند» و گویند معرب است. ( از المعرب جوالیقی ). || سیف برند؛ شمشیر که برآن نشان قدیم باشد، و تیغ جوهردار. ( منتهی الارب ).

برند. [ ب ُ رَ ] ( نف ) مخفف برنده. قطعکننده. ( از آنندراج ). بران :
ره تنگ عشق است پست و بلند
ولی چون دم اره باشد برند.
طاهر وحید ( از آنندراج ).
|| مجازاً به معنی گوارا و هاضم. ( از آنندراج ).

برند. [ ب ُ رَ / ب َ رَ ] ( اِ ) تیغ و شمشیر تیز و آبدار و جوهردار. ( برهان ). پرند. و رجوع به پرند شود.

برند. [ ب َ رَ ] (اِ) حریر ساده . (از برهان ). پرند. و رجوع به پرند شود.


برند. [ ب َ رَ / ب ِ رَ ] (معرب ، اِ) فروغ شمشیر و جوهر آن ، معرب پرنگ . (از منتهی الارب ). جوهر و آب شمشیر، و آن لغتی است در «فرند» و گویند معرب است . (از المعرب جوالیقی ). || سیف برند؛ شمشیر که برآن نشان قدیم باشد، و تیغ جوهردار. (منتهی الارب ).


برند. [ ب ُ رَ ] (نف ) مخفف برنده . قطعکننده . (از آنندراج ). بران :
ره تنگ عشق است پست و بلند
ولی چون دم اره باشد برند.

طاهر وحید (از آنندراج ).


|| مجازاً به معنی گوارا و هاضم . (از آنندراج ).

برند. [ ب ُ رَ / ب َ رَ ] (اِ) تیغ و شمشیر تیز و آبدار و جوهردار. (برهان ). پرند. و رجوع به پرند شود.


دانشنامه عمومی

مارک، برند یا نمانام یک نام، عبارت، طرح، نماد یا هر ویژگی دیگری است که مشخص کنندهٔ خدمات یا فروشندهٔ محصولی خاص باشد که به وسیلهٔ آن از دیگر محصولات و خدمات مشابه متمایز می گردد. عنوان قانونی برای برند، نشان تجاری است.
برندسازی شخصی
برندسازی ملی
برندسازی اینترنتی
طراحی هویت برند
برند مجموعه گره های ذهنی یا تداعیات کارکردی، احساسی، عقلی و مزیت هایی است که ذهن بازار هدف را اشغال نموده است. تداعی معانی پیوند دادن تصاویر و نشانه ها با برند یا مزایا و فواید یک برند است. این مزایا یا فواید برند است که مبنای تصمیم گیری برای خرید آن واقع خواهد شد.
برند همان چیزی است که مخاطب با دیدن، شنیدن، حس کردن یا هرگونه ارتباطی با آن به صورت مفهومی، دیداری یا لفظی صفات و ویژگی های خود را در ذهن و قلب مخاطب تداعی می کند.
برند شامل همه احساسات، ویژگی ها و مفاهیمی است که به یک نام گره خورده است؛ برند، برداشت مردم وافراد از یک نام است.

پیشنهاد کاربران

برند. [ ب ِ رَ ] ( اِ ) کلمه ایست در اصل از زبان آلمانی بدوی، به معنی نام و سمبل
در معنای امروزی آن برند موضوعی ذهنی است. برند به معنای تصویر ذهنی است که به واسطه یک سمبل در ذهن تداعی می شود. این موضوع عموما درباره شرکتها، موسسات، محصولات و خدمات صدق می کند اما به طور کلی تمامی مفاهیمی که به واسطه سمبل ها و نشانه ها ( شامل: اشکال و رنگ ها و آداب و رسوم، لحن، بیان، آداب ، رفتار و… ) در ذهن نقش می بندد در حوزه برند می گنجد.
واژه "برند" گاهی به جای عبارت "هویت برند" به کار می رود. هویت برند معادل نشانه های ظاهری می باشد که تداعی کننده هستند. در حقیقت آرم، لوگو و علامت تجاری یک شرکت، "هویت برند" آن شرکت است و ذهنیتی که از آن شرکت با مشاهده آن سمبل در ذهن مشتری تداعی می شود ( مثلا کیفیت محصول یا اعتبار شرکت ) ، "برند" شرکت می باشد.
همچنین علاوه بر شرکت های تجاری، موسسات غیر تجاری، گروه های اجتماعی، سیاسی، مذهبی، ادیان و حتی افراد از سمبل ها ( هویت برند ) برای تداعی مفاهیم ( برند ) مختلف برای مخاطبانشان بهره می گیرند.

این واژه نروژی، انگلیسی ( brand ) است -
واژه برند برگرفته از کلمه نروژی برندر، به معنای سوزاندن و داغ کردن است که با گداختن نشانی آن را روی چیزی حک می کردند و توسط وایکینگ ها به فرهنگ واژگان انگلیسی راه یافته و در نهایت در زبان روزانه مرسوم گشته است
هر نام تنها می تواند یکبار در جایی ( مثل: شرکت، مؤسسه، کالا، جنس و. . . ) به عنوان برند انتخاب یا ثبت شود.

بهتر است برابری برای اون برگزینیم که افزون بر سرواژه بودنش، معنی خود "برند" هم بتونه ازش تداعی بشه!
نامی: اسم مشتق و ترکیبی از: نام و پسوند نسبت، لیاقت ( ی )
مثال: نامی زیبا برای فرزندانمان انتخاب کنیم.
ولی نامی: واژه ای ساده است. مثال: او پزشکی نامی است.
معنی: شُهره، چهره، به نام، اسمی، سرشناس، نامدار، نامور، نام آور - مشهور، معروف، زبانزد، پُر آوازه -
سرآمد، شاخص، اصیل، برجسته، ممتاز - محبوب، گرامی، دوست داشتنی، تو دل برو، خواستنی
سرواژۀ معادلِ فارسیش:
نامی: نشانِ اسمیِ ملیِ یک ( تک )


پرند - چرند و پرند. پرت و پلا. چرت و پرت . حرف مفت . هذیان . گفتار بیهده . سخن بیهوده و مهمل . رجوع به چرند شود.

به نام او که هدایتگر و مدیر پنهان و آشکار عالم است
واژه ( برند" ) در مفهوم ذهنی تداعی کننده محصول دارای اصالت و شهرت است.
اما در استعمال مشاهده میکنیم عده ای این واژه را جایگزین کلمه ( نوع ) یا ( نام ) بکار میبرند مثلا برای آگهی فروش
برند خودرو: پراید
که واقعا تهوع آور است
کلمه برند به مفهوم شناخته شده در رسانه ها بکار میرود
اما معادل فارسی آن را میشود
"نشان " یا نشان تجاری بکار برد تا راه نفوذ کلمات بیگانه را بر فرهنگ فارسی سد کنیم.

مارک_برند_ نمانام : طرح و نام و اسم هر خدمات یا محصول که آن نمانام آن خدمات یا محصول را معرفی می نماید

انگرتر= نحوه ی تلفظ angor tar
انگ از واژه ی انگشت بعنوان نشانه ونشاندهنده گر gor بمعنای برخاستن وبجوش آمدن پسوند ( تر ) .


نام نشان ، نامنشان

ویژند

نمانام. .

معادل این کلمه در فرهنگستان زبان و ادب پارسی �ویژند� نام گذاری شد.


کلمات دیگر: