[ویکی اهل البیت] عبدالرحمن مرادی کندی قاتل
امام علی علیه السلام.
وقتی عثمان کشته شد و مردم با امیر مؤمنان علی علیه السلام بیعت کردند، مردی به نام «حبیب بن منتجب» از طرف عثمان والی یکی از شهرهای اطراف یمن بود. حضرت علی علیه السلام او را ابقا کرد و نامه ای برای او نوشت و در ضمن آن خواست که ده نفر از میان مردم از عقلا و فصحای آنها که مورد اطمینانشان هستند و از اهل فهم و شجاعت اند و متدین و نیکو رای هستند برگزیند و برای بیعت به سوی آن حضرت بفرستد. والی یمن ده نفر را انتخاب نمود که یکی از آنها ابن ملجم بود. و گویا سخنگوی آن ده نفر هم ابن ملجم بوده است.
اما ماجرای بیعت ابن ملجم با امیر المومنین علیه السلام شگفت انگیز است. حسن بن محبوب (بسند خود) از اصبغ بن نباته نقل می کند که گفت: ابن ملجم (مرادی) در زمره دیگران که (با آن حضرت) بیعت کردند، آمد و با علی علیه السّلام بیعت کرد، و رو گرداند (که برود) أمیر المؤمنین علیه السّلام برای بار دوم او را خواند و بیعت محکمی از او گرفت و تأکید فرمود که بیعت را نشکند، و او چنان کرد، و رو گرداند (که برگردد) أمیر المؤمنین علیه السّلام برای سومین بار او را خواست و بمحکمی از او بیعت گرفت و تأکید کرد که بیوفائی نکند و بیعت را نشکند، (این بار) ابن ملجم گفت: ای امیر مؤمنان بخدا سوگند ندیدم با کسی این گونه که با من رفتار میکنی رفتار کنی؟ أمیر المؤمنین علیه السّلام به شعری از عمر و بن معدیکرب تمثل جست که می گوید:
من زندگی (یا عطای به) او را میخواهم ولی او اراده کشتن مرا دارد، عذر خود (یا عذر پذیر خود) را نسبت بدوست مرادی خود بیاور.
آنگاه فرمود: ای ابن ملجم برو که بخدا سوگند گمان ندارم بدان چه گفتی وفا کنی؟
شعری که حضرت علیه السّلام بدان تمثل جست از اشعار عمر و بن معدیکرب است که با شخصی بنام قیس بن مکشوح مرادی رفاقت داشت، و بواسطه پیش آمدی میانه آن دو بهم خورد، و قیس بن مکشوح شروع به کینه توزی در برابر عمرو کرد، و عمرو در برابر باو احسان و نیکی می نمود، و عمرو بن معدیکرب این شعر را در همین باره گفته است، و مصراع اول این شعر را برخی «حبائه» بباء موحده و همزه خوانده اند که به معنای عطاء است، و برخی «حیاته» بیاء و تاء خوانده اند که بمعنای زندگی است، و ما در ترجمه هر دوی آن دو معنا را بنحو تردید ذکر کردیم، و مصراع دوم نیز احتمال چند معنی دارد که ما دو تای آنها را در ترجمه بنحو تردید بیان داشتیم.
بعد از مدّتی همراهان ابن ملجم به یمن برگشتند اما ابن ملجم که بیمار شده بود از رفتن باز ماند. در این ایام امام علی علیه السلام از او پرستاری می نمود تـا بهبود یافت.
در پایان مراسم
حج سال 40 در مکه، عبدالرحمن بن ملجم و برک بن عبدالله و عمرو بن بکر تمیمی به دور هم گرد آمده درباره حکومت اسلامی و جنگ نهروان سخن به میان آوردند و بر کردار زمامداران عیب گرفتند و سرانجام با یکدیگر عهد بستند که علی علیه السلام و معاویه و عمروعاص را که سران فتنه، می پنداشتند به قتل رسانند.