کلمه جو
صفحه اصلی

شغاد

فرهنگ اسم ها

اسم: شغاد (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: shaghad) (فارسی: شَغاد) (انگلیسی: shaghad)
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر زال و برادر رستم پهلوان شاهنامه که رستم را با حیله و نیرنگ به قتل رساند

فرهنگ فارسی

برادر رستم زال که رستم را با رخش بحیله در چاه افکند و خود نیز بیک تیر رستم کشته شد .
مباح و حلال و هر چیز که در مذهب و دین روا بود .

لغت نامه دهخدا

شغاد. [ ش ِ ] (ص ) مباح و حلال وهر چیز که در مذهب و دین روا بود. (ناظم الاطباء).


شغاد.[ ش َ / ش ُ ] (اِخ ) نام برادر رستم . (ناظم الاطباء). نام برادر رستم زال بود که رستم را با رخش در چاه انداخت و خود هم به یک تبر رستم کشته شد. (برهان ) (از غیاث اللغات ) (از انجمن آرا) (آنندراج ) :
بجز کام و آرام و خوبی مباد
ورا نام کردش سپهبد شغاد.

فردوسی .


نه رستم که پایان روزی بخورد
شغاد از نهادش برآورد گرد.

سعدی .



شغاد. [ ش ِ ] ( ص ) مباح و حلال وهر چیز که در مذهب و دین روا بود. ( ناظم الاطباء ).

شغاد.[ ش َ / ش ُ ] ( اِخ ) نام برادر رستم. ( ناظم الاطباء ). نام برادر رستم زال بود که رستم را با رخش در چاه انداخت و خود هم به یک تبر رستم کشته شد. ( برهان ) ( از غیاث اللغات ) ( از انجمن آرا ) ( آنندراج ) :
بجز کام و آرام و خوبی مباد
ورا نام کردش سپهبد شغاد.
فردوسی.
نه رستم که پایان روزی بخورد
شغاد از نهادش برآورد گرد.
سعدی.

دانشنامه عمومی

شَغاد (شغاد) برادر ناتنی رستم از مادری کنیز بود که موجب کشته شدن رستم و دیگر برادرش زواره و رخش رستم شد. زال پس از تولد شغاد از ستاره شماران خواست تا آینده او را پیش گویی کنند و ستاره شماران چوان زیج و اسطرلاب انداختند بر یکدیگر خیره ماندند و چون نزد زال آمدند اختر او را بسیار شوم تعبیر کردند که او بانی و باعث نابودی دودمان نیرمیان خواهد شد، از ایران و زابل بسیار کشته خواهد شد.
زال او را به کابل فرستاد و شغاد چون پر و بال یافت داماد شاه کابل شد. شاه کابل باید هر سال به اندازه یک چرم گاو به رستم یا دولت او خراج می پرداخت و شاه کابل در اندیشه بود تا این خراج را نپردازد. چون هنگام اخذ خراج شد باجگیران کابلستان را برهم زدند و از این کار، شغاد آزرده شد و خواست با ترفندی رستم را از حیات محروم و کابل را از دیون خلاص نماید.
طبق نقشه باید شغاد به زابل می آمد تا رستم را به جنگ شاه کابل تحریک نماید و شاه کابل هم طبق نقشه باید در شکارگاه چاه های متعدد حفر می نمود و آنها را پر از تیغ و نیزه می کرد و با خار و خاشاک رویش را مستور می نمود. آن گاه رستم و زواره را به بهانهٔ شکار به آنجا می برد تا در تاخت و تاز در گودال ها فرو افتند. شاه کابل و شغاد در واپسین لحظات نزد رستم آمدند و رستم نقشه انتقام کشید و به شغاد گفت درندگان امشب از جسد من سور یابند، تیر و کمانم را به من ده تا هنگام حمله درندگان آن ها را بکشم یا متواری نمایم. شغاد بی درنگ از چله دو تیر با کمان به او داد، ولی زود متوجه خطایش شد و پشت درختی پناه گرفت، ولی رستم درخت و شغاد را با تیر بدوخت.

دانشنامه آزاد فارسی

شَغاد
(یا: شَغای، شَگاد) در شاهنامۀ فردوسی ، پسر زال و برادر ناتنی رستم از کنیزکی خنیاگر. هنگامی که شغاد از سوی زال نزد شاه کابل رفت ، شاه با این امید که رستم به احترام پیوند از او باج نستاند دختر خود را به شغاد داد. اما رستم چنین نکرد و بدین سان شغاد و شاه کابل با طرح نقشه ای، بر آن شدند که او را از میان بردارند. نقشه این بود که شاه کابل در مجلسی سخنانی سرد دربارۀ شغاد بر زبان آرد. سپس شغاد رستم را برای کمک به کابل بخواند و او را به سمت چاهی که رویش را پوشانده اند بکشانند تا در آن بیفتد. چنین شد و رستم به کابل رفت. شاه کابل با تظاهر به پشیمانی به استقبال رستم آمد و رستم با رَخش خود در شکارگاهی که شاه ترتیب داده بود در چاهی افتادند که آنان کنده بودند. رستم دریافت که شغاد به او خیانت کرده است؛ آنگاه، رستم زبان به حیله گشود که او را تیر و کمانی دهند تا از خود در برابر ددان دفاع کند، اما چون تیر و کمان به دستش افتاد، در دم کمان کشید و شغاد را به تیر خود بر درختی کنار چاه دوخت .

نقل قول ها

شغاد نام برادر ناتنی رستم در شاهنامه.
• «چنین پاسخ آورد ناکس شغاد/که گردون گردان ترا داد داد//تو چندین چه نازی به خون ریختن/به ایران به تاراج و آویختن.» -> شاهنامه
• «... شغاد پلید...» -> شاهنامه


کلمات دیگر: