کلمه جو
صفحه اصلی

بخاری


مترادف بخاری : دستگاه حرارت زا، اجاق دیواری، شومینه ، مربوط به بخار، بخارایی، منسوب به بخارا

متضاد بخاری : پنکه، کولر

فارسی به انگلیسی

heater, stove, fireplace, grate, cooked by steam


fire, heater, steam, steamy, stove, fireplace, grate, [adj.] cooked by steam

fire, heater, steam, steamy, stove


فارسی به عربی

طباخ , غازی , مدخنة , مدفأة , موقد

مترادف و متضاد

صفت ≠ پنکه، کولر


دستگاه‌حرارت‌زا، اجاق‌دیواری، شومینه ≠ مربوط به بخار


۱. دستگاهحرارتزا، اجاقدیواری، شومینه ≠ پنکه، کولر
۲. مربوط به بخار
۳. بخارایی، منسوب به بخارا


chimney (اسم)
دودکش، بخاری، کوره

heater (اسم)
بخاری، چراغ خوراک پزی، دستگاه تولید گرما، متصدی گرم کردن

stove (اسم)
بخاری، کوره، اجاق، گرمخانه، فرخوراک پزی

fireplace (اسم)
بخاری، کانون، اجاق، اتشگاه

oven (اسم)
بخاری، کوره، فر، اجاق، تنور

cooker (اسم)
بخاری، چراغ خوراک پزی

gaseous (صفت)
بخاری، گاز دار، گازی، دو اتشه

steam (صفت)
بخاری

فرهنگ فارسی

محمد بن اسماعیل بن ابراهیم مکنی به ابو عبد الله ( و . ۱۹۴ ه. ق . / ۸۱٠ م . ف. نزدیک سمرقند ۲۵۶ ه. ق . / ۸۷٠ م . ) از بزرگان علما و محدثان اهل سنت و مولف [ الجامع الصحیح ] مشهور به [ صحیح بخاری ] و [ التاریخ ] .
دستگاهی که در زمستان برای گرم کردن در، اطاق بکار میرود و در آن هیزم یا نفت، یا ذغال میسوزانند
( صفت ) منسوب به بخارا از اهل بخارا بخارایی .
شمس الدین معروف به امیر سلطان از اکابر مشایخ خلوتیه و مورد عنایت سلطان با یزید عثمانی بود .

فرهنگ معین

( ~. ) (ص نسب . ) (اِمر. ) دستگاهی که در زمستان برای گرم کردن هوای فضاهای بسته مثل اتاق ، کلاس ، مغاز، و... به کار برند و در آن با سوزاندن نفت ، هیزم و غیره حرارت ایجاد شود.

لغت نامه دهخدا

بخاری . [ ب ُ ] (اِ مرکب ) آن جای که در دیوار اطاق تعبیه کنند سوختن چوب و امثال آن را برای گرم شدن .اجاقی که در ازارء و یا در گوشه ٔ اطاق سازند و دودکش آن را در میان جرز قرار دهند و جهت گرم کردن اطاق چوب یا زغال در آن بسوزانند. ساواک . دودگاه . دودکند.(ناظم الاطباء). آتشدان . جای افروختن آتش در خانه برای گرم شدن . بنا یا آلتی که در آن چوب یا زغال سنگ یانفت و مانند آن سوزند. و بخاری برق که با الکتریک گرم شود. (یادداشت مؤلف ). در بلاد سردسیر گشاده مثل طاقی در دیوار خانها سازند و آتش در آن بر کنند تا خانه گرم باشد. (آنندراج ). تنوره . در قدیم بخاری در دیوار ساخته می شد و آن سوراخی بود که به بام راه داشت و این راه دودکش آن محسوب می شد در دوره های اخیر خصوصاً پس از استخراج زغال سنگ ، بخاری چدنی و آهنی معمول شد و آن محفظه ای است که در آن زغال سنگ یا چوب ریزندو بوسیله ٔ سوراخهائی که در زیر محفظه تعبیه شده است ، هوا بدان داخل گردد و دود از لوله ای که به بام یا پنجره پیوسته است خارج گردد. بخاری نفتی نیز چنین وسیله ای است و بجای زغال سنگ ، نفت از مخزنی جداگانه بوسیله ٔ لوله ای به داخل محفظه ٔ بخاری وارد شود. نوع دیگر بخاری خاک اره ای است که در آن خاک اره ریزند. بخاری برقی بخاریی است که مفتولی از سیم در کاشی نسوز جای دهند و دو سر آن را به سیم برق وصل کنند، بر اثر عبور برق آن مفتول بگدازد و حرارت پخش کند :
دارم از جود تو در خانه زمستان کده ای
کز بخاریش دمد چون گل خندان آتش .

اثیر اومانی .


و آنکه با اطلس و اکسون بودش سرد اکنون
به بخاری کندش گرم و تن آسان آتش .

اثیر اومانی .


برده بر طینت تو سغد سمرقندی رشک
شده از دود بخاریت خجل نافه ٔ چین .

سلمان ساوجی .


در بخاری مرغ ، برکف جام می
روزگار برف و باران یاد باد.

باقر کاشی .


با بخور بخاری تو به رشک
از گریبان صبح باغ ارم .

سنجر کاشی .


لشکر دین را به کوی اهل دنیا بار نیست
کز بخاری هست نارین قلعه ها در هر مکان .

شفیع اثر.



بخاری . [ ب ُ ] (اِ) بخار. علم و فضل . (آنندراج ). رجوع به بخار شود.


بخاری . [ ب ُ ] (اِخ ) عبدالعزیزبن احمدبن محمد، از فقها بود. او راست : شرح اصول البزدوی و شرح المنتخب الحسامی . (از معجم المطبوعات ).


بخاری . [ ب ُ ] (اِخ ) محمد. شمس الدین معروف به امیر سلطان از اکابر مشایخ خلوتیه و مورد عنایت سلطان بایزید عثمانی بود. او بسال 833 هَ . ق . درگذشت . (از ریحانة الادب ج 1 ص 147).


بخاری . [ ب ُ ] (ص نسبی ) منسوب به بخار.
- کشتی بخاری ؛ آن کشتی که با گاز و نفت و سوخت حرکت کند. مقابل کشتی بادبانی . || آنکه عود بخور می کند. (ناظم الاطباء).


بخاری . [ ب ُ ] (ص نسبی ) منسوب به بخارا. (ناظم الاطباء). بخارائی :
جز بر در شهنشه بر درگهی نرفتم
نه بر در حجازی ، نه بر در بخاری .

منوچهری .


بخاری سپر شش بهم بر بداشت
بزد تیر و بیرون ز هر شش گذاشت .

اسدی .


بر اسبی بخاری به بالای پیل
خروشان و جوشان تر از رود نیل .

نظامی .



بخاری. [ ب ُ ] ( اِ ) بخار. علم و فضل. ( آنندراج ). رجوع به بخار شود.

بخاری. [ ب ُ ] ( ص نسبی ) منسوب به بخار.
- کشتی بخاری ؛ آن کشتی که با گاز و نفت و سوخت حرکت کند. مقابل کشتی بادبانی. || آنکه عود بخور می کند. ( ناظم الاطباء ).

بخاری. [ ب ُ ] ( اِ مرکب ) آن جای که در دیوار اطاق تعبیه کنند سوختن چوب و امثال آن را برای گرم شدن.اجاقی که در ازارء و یا در گوشه اطاق سازند و دودکش آن را در میان جرز قرار دهند و جهت گرم کردن اطاق چوب یا زغال در آن بسوزانند. ساواک. دودگاه. دودکند.( ناظم الاطباء ). آتشدان. جای افروختن آتش در خانه برای گرم شدن. بنا یا آلتی که در آن چوب یا زغال سنگ یانفت و مانند آن سوزند. و بخاری برق که با الکتریک گرم شود. ( یادداشت مؤلف ). در بلاد سردسیر گشاده مثل طاقی در دیوار خانها سازند و آتش در آن بر کنند تا خانه گرم باشد. ( آنندراج ). تنوره. در قدیم بخاری در دیوار ساخته می شد و آن سوراخی بود که به بام راه داشت و این راه دودکش آن محسوب می شد در دوره های اخیر خصوصاً پس از استخراج زغال سنگ ، بخاری چدنی و آهنی معمول شد و آن محفظه ای است که در آن زغال سنگ یا چوب ریزندو بوسیله سوراخهائی که در زیر محفظه تعبیه شده است ، هوا بدان داخل گردد و دود از لوله ای که به بام یا پنجره پیوسته است خارج گردد. بخاری نفتی نیز چنین وسیله ای است و بجای زغال سنگ ، نفت از مخزنی جداگانه بوسیله لوله ای به داخل محفظه بخاری وارد شود. نوع دیگر بخاری خاک اره ای است که در آن خاک اره ریزند. بخاری برقی بخاریی است که مفتولی از سیم در کاشی نسوز جای دهند و دو سر آن را به سیم برق وصل کنند، بر اثر عبور برق آن مفتول بگدازد و حرارت پخش کند :
دارم از جود تو در خانه زمستان کده ای
کز بخاریش دمد چون گل خندان آتش.
اثیر اومانی.
و آنکه با اطلس و اکسون بودش سرد اکنون
به بخاری کندش گرم و تن آسان آتش.
اثیر اومانی.
برده بر طینت تو سغد سمرقندی رشک
شده از دود بخاریت خجل نافه چین.
سلمان ساوجی.
در بخاری مرغ ، برکف جام می
روزگار برف و باران یاد باد.
باقر کاشی.
با بخور بخاری تو به رشک
از گریبان صبح باغ ارم.
سنجر کاشی.
لشکر دین را به کوی اهل دنیا بار نیست
کز بخاری هست نارین قلعه ها در هر مکان.

بخاری . [ ب ُ ] (اِخ ) احمد... از اکابر مشایخ نقشبندیه بود و مال و املاک و عیال و اولاد خود را که در بخارا داشته ترک گفت و برای دیدار شیخ الهی به روم رحلت کرد و به ارشاد عباد آغازید... پس از ایفای وظایف حج به اسلامبول بازگشت و در سال 992 هَ . ق . در 73 سالگی درگذشت . و در همانجا مدفون گردید. (از ریحانة الادب ج 1 ص 146).


بخاری . [ ب ُ ] (اِخ ) محمدبن احمد حسینی نابلسی ملقب به صفی الدین اهل بخارا بود و به بیت المقدس رفت . کتاب القول الحبلی فی ترجمة ابن تیمیة الحنبلی از اوست . وی در 1200 هَ . ق . درگذشت . (از ریحانة الادب ج 1 ص 146). و رجوع به معجم المطبوعات شود.


بخاری . [ ب ُ ] (اِخ ) محمدبن اسماعیل بن ابراهیم بن مغیرةبن احنف جعفی حافظ مکنی به ابوعبداﷲ و مشهور به امام بخاری ، وی از محدثان متقدم بود به خراسان و جبال و عراق و مصر و حجاز و سوریه مسافرت کرد. کتاب جامع صحیح را که به صحیح بخاری معروف و یکی از صحاح سته ٔ اهل سنت و جماعت می باشد در ظرف شانزده سال تألیف کرد. از تألیفات اوست :الادب المفرد، الاسماء والکنی ، تاریخ اوسط، تاریخ صغیر، تاریخ کبیر، ثلاثیات بخاری ، جامع صحیح ، خلق افعال العباد، السنن . بخاری در شب پنجشنبه عید فطر از سال 253 یا 256 هَ . ق . در دیه فرهنگ در ده فرسخی سمرقند درگذشته و در همانجا مدفون است . (از ریحانة الادب ج 1 ص 147). و رجوع به معجم المطبوعات ، و قاموس الاعلام ترکی ، و فهرست ابن الندیم و اعلام زرکلی و نزهةالقلوب ج 3ص 246 و فهرست تاریخ گزیده و تاریخ الخلفاء ص 73 و 245 و روضات الجنات و ابوعبداﷲ در همین لغت نامه شود.


فرهنگ عمید

بخارایی#NAME?


دستگاهی که در زمستان برای گرم کردن هوای اتاق به کار می‌رود و در آن هیزم، زغال، گاز، یا نفت می‌سوزانند، یا با برق کار می‌کند.


دستگاهی که در زمستان برای گرم کردن هوای اتاق به کار می رود و در آن هیزم، زغال، گاز، یا نفت می سوزانند، یا با برق کار می کند.
= بخارایی

دانشنامه عمومی

بخاری می تواند به یکی از این موارد اشاره کند:
شخصی که اهل بخارا باشد یا منسوب به آنجا باشد. مانند
محمد بخاری، نویسنده و جمع آورندهٔ صحیح بخاری
نقشبند بخاری، بنیان گذار فرقهٔ صوفیانهٔ نقشبندیه

دانشنامه آزاد فارسی

وسیله ای معمولاً با بدنه فلزی برای گرم کردن هوای مکانی مسقّف و یا پخت و پز با سوزاندن چوب، زغال، نفت، گاز و نیروی برق. در قدیم بخاری در پناهگاه های سکونتی به صورت یک اجاق در کف و یک سوراخ دودکش در سقف برای خروج دود بوده است. این نوع بخاری تا قرن ۱۱ م در داخل یا کنار دیوار اتاق نصب و دودکش آن از بام خارج می شد. در قرون وسطا بخاری ها سطح وسیعی داشت و تعداد زیادی از گرمای آن بهره می بردند. در قرن ۱۷ م فیزیک دان فرانسوی لوئی ساووت (۱۵۷۹ ـ ۱۶۴۰) نوعی بخاری ساخت که هواکش و حرارت آن مناسب بود. در ۱۷۱۳ نیکلا گایوگرا فرانسوی بخاری توخالی با بدنه فلزی ساخت که آتش به صورت شعله ور درون آن می سوخت. در ۱۷۴۵ بنجامین فرانکلین نوعی بخاری ساخت که گرمای آن بیشتر از سایر بخاری ها بود. این نوع بخاری دارای یک آتشدان بود که با ایجاد یک نوع رادیاتور مؤثر واقع شد. در اوایل قرن ۱۹ بخاری های مدرن به وسیلۀ بنجامین تامسون انگلیسی (۱۷۵۳ ـ ۱۸۱۴) ساخته شد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بخاری (ابهام زدایی). بخاری ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • ابوالمثل بخاری، از شاعران دوره سامانی در اواسط قرن چهارم• باقر بن عثمان بخاری اوچی، از عرفای قرن یازدهم شبه قاره و صاحب جواهرالاولیا• برهان الدین بخاری مرغینانی، فقیه قرن ششم• محمد بن عبدالرحمان بخاری، ملقب به زاهد علا، فقیه اصولی و متکلم حنفی، مفسّر، واعظ و مفتی بخارا در قرن پنجم و ششم• محمد بن عبدالباقی بخاری، مؤلف عربی نویس و خطیب حنفی مذهب قرن دهم• محمد بن مبارکشاه بخاری، از حکمای قرن هشتم و شارح حکمة العین• علاءالدین عطار، یار نزدیک و اولین خلیفه بهاءالدین نقشبند، مؤسس طریقه صوفیانه نقشبندیه• ابوالفضل بخاری، مفسّر، محدث و فقیه حنفی مذهب• آخوند ملامحمد شریف بخاری، مشهور به شریف بخاری و ملا شریف، محدّث و مفسّر قرآن در ماوراءالنهر در نیمه دوم قرن یازدهم و نیز «اعلم العلمای» بخارا• محمد بن اسماعیل بخاری جعفی، از نامبردارترین محدثان اهل سنّت و نویسنده اثر مهم حدیثی الجامع الصحیح معروف به صحیح بخاری• امیراحمد بخاری نقشبندی، از صوفیان مؤثر در تأسیس طریقه نقشبندیّه در عثمانی• بخاری ارفنجی، ابونصر احمد بن محمد بن نصر، ادیب و مفسر فارسی زبان قرآن کریم (سده ۵ق /۱۱م )• بدرالدین اسحاق بخاری دهلوی، از عرفای شبه قاره در قرن هفتم• بهرام سقای بخاری، بَهْرامْ سَقّایِ بُخاری، شاه بیات بردوانی جغتایی ماوراءالنهری (د۹۷۰ق/۱۵۶۳م)، از عارفان و شاعران بزرگ• جلال الدین بخاری، مشهور به میرسرخ ، از عرفای قرن هفتم ، از مشهورترین خلفای شیخ بهاءالدین زکریا و بنیانگذار سلسله جلالیه • جلال الدین حسین بخاری، ملقب به مخدوم جهانیان ، از عرفای سلسله سهروردیه شبه قاره هند• حسن بن نوح قمری بخاری، ابومنصور حسن بن نوح قمری (کمره ای) بخاری، از نامدارترین پزشکان دولت سامانیان• ربیع بن احمد اخوینی بخاری، ابوبکر ربیع بن احمد اخوینی بخاری، پزشک سده چهارم قمری• ست العرب بنت محمد بخاری صالحی، بانوی محدّثۀ حنبلی اهل دمشق در قرن هفتم و هشتم• سیدمحمد فضل شاه بخاری، معروف به ابوالبرکات، از روحانیون مبارز هند در قرن چهاردهم هجری (بیستم میلادی)• صلاح بن مبارک بخاری، بُخاری ، صلاح بن مبارک (د ۷۹۳ق /۱۳۹۱م )، از صوفیان طریقه نقشبندیه • محمد بن اسماعیل جعفی بخاری، محدث نامدار ماوراءالنهر، صاحب صحیح و پیشوای محدثان اهل سنت • احمد بن محمد بخاری ارفنجی، بُخاری ِ اَرْفِنْجی ، ابونصر احمد بن محمد بن نصر، ادیب و مفسر فارسی زبان قرآن کریم در سده ۵ق /۱۱م • علاءالدین عطار بخاری، یار نزدیک و اولین خلیفه بهاءالدین نقشبند، مؤسس طریقه صوفیانه نقشبندیه• بهاءالدین محمد بن محمد نقشبند بخاری، بَهاءُالدّین نَقْشْبَنْد، خواجه محمدبن محمدبن محمدبخاری، عارف نامدار و مؤسس سلسلۀ نقشبندیه
...

واژه نامه بختیاریکا

چِرا

پیشنهاد کاربران

پارسیِ سَره برای بخاری:
گرماساز
گرمادِه
گرماسوز

* فرهنگ بیست هزار ( ضیاءالدین هاجری )

ال

جلال الدین بخاری ، مشهور به میرسرخ ، از عرفای قرن هفتم ، از مشهورترین خلفای شیخ بهاءالدین زکریا * و بنیانگذار سلسله جلالیه . وی فرزند سیدعلی ابوالمؤید بود. سلسله نسب سید جلال الدین با نُه واسطه به امام هادی علیه السلام می رسد ( فرشته ، ج 2، ص 412ـ413؛ زیدی ، ص 71 ) . جلال الدین در 595 ( غلام سرور لاهوری ، 1355ش ، ص 32 ) یا 596 ( آریا، ص 43 ) در بخارا متولد شد. مقدمات علوم متداول را زیر نظر پدرش به پایان رساند، سپس به عبادت و ریاضت مشغول شد و به پدر خود دست ارادت داد ( بخاری ، ص 9؛ غلام سرور لاهوری ، 1371ش ، ص 127 ) . پس از آن ، از بخارا به مکه و مدینه ( غلام سرور لاهوری ، 1355ش ، ص 34 ) و در 635، به شبه قاره هند رفت ( داراشکوه بابری ، ص 116 ) و در قریه بَکَّر ( بْهَکّر، امروزه در پاکستان ) ساکن شد و در آنجا با دختر شخصی به نام سید بدرالدین ازدواج کرد ( غلام سرور لاهوری ، 1371ش ، همانجا؛ همو، 1332، ج 2، ص 37 ) . سپس به مُلتان ، نزد بهاءالدین زکریا، رفت و سی سال در خانقاه شیخ بهاءالدین و در خدمت او ماند ( غلام سرور لاهوری ، 1371ش ؛ زیدی ، همانجاها ) و خرقه خلافت سلسله سهروردیه * را از وی گرفت ( غلام سرور لاهوری ، 1355ش ، ص 33 ) .
پس از وفات شیخ بهاءالدین ( 661 یا 666 ) ، سیدجلال که از رقابت جانشینان ملتانی به ستوه آمده بود ( زیدی ، همانجا؛ اکرم ، ص 276 ) ، با اجازه شیخ صدرالدین عارف ( متوفی 684 یا 776 ) ، فرزند و خلیفه شیخ بهاءالدین ، از ملتان به قریه اوچ رفت و بقیه عمر خود را در آنجا به ارشاد مردم گذراند ( غلام سرور لاهوری ، 1371ش ؛ همو، 1355ش ، همانجاها ) . با آمدن او، اوچ به صورت مرکز اسلامی درآمد ( زیدی ، همانجا ) ، محله بخاریان در این قریه بنیان نهاده شد و نام قریه به «اوچ بخاری » تغییر کرد ( غلام سرور لاهوری ، 1371ش ، ص 128؛ اکرم ، همانجا؛ زیدی ، ص 71 ) . وی در ایالت پنجاب نیز به تبلیغ اسلام پرداخت و شهر جنگ ( جهنگ ) را در آنجا بنیان نهاد ( زیدی ، همانجا؛ اکرم ، ص 277 ) .
جلال الدین علاوه بر میرسرخ ( زیدی ، ص 14 ) ، القاب بسیار دیگری داشت ، از جمله : جلال سرخ ( زیدی ، ص 71 ) ، منیرشاه ( همان ، ص 14 ) ، شیرشاه ( غلام سرور لاهوری ، 1332، ج 2، ص 35 ) و سرخپوش ( شیمل ، ص 354 ) .
جلال الدین بخاری در 690 در اوچ وفات یافت و همانجا دفن شد. امروزه آرامگاه او زیارتگاه است ( غلام سرور لاهوری ، 133، ج 2، ص 38؛ همو، 1355ش ، ص 36 ) . به نوشته زیدی ( ص 72 ) ، به علت سیلی که در اوچ آمد جنازه او را به جای دیگری منتقل کردند که جای آن دقیقاً مشخص نیست . خانقاهی نیز با نام سیدجلال الدین بخاری در اوچ وجود دارد ( غلام سرور لاهوری ، 1355ش ، ص 60ـ61؛ تریمینگام ، ص 65 ) .
اغلب تذکره نویسان سیدجلال الدین بخاری را با نوه اش ، سیدجلال الدین حسین بخاری ملقب به مخدوم جهانیان ، اشتباه گرفته اند ( زیدی ، همانجا؛ نیز رجوع کنید به جلال الدین حسین بخاری * ) . همان طور که در برخی منابع آمده است ، سیدجلال الدین صاحب سه پسر بود به نامهای سیداحمد کبیر، سیدبهاءالدین و سیدمحمد غوث ( فرشته ، ج 2، ص 415؛ داراشکوه بابری ، ص 116؛ بخاری ، ص 10ـ11 ) . دو تن از فرزندان سیداحمد بسیار معروف بودند: سیدجلال الدین حسین ملقب به مخدوم جهانیان ، و سیدصدرالدین راجا معروف به راجوقَتّال ( داراشکوه بابری ، همانجا؛ رضوی ، ج 1، ص 277 ) . اما به گفته رحمان علی ( ص 138 ) ، جلال الدین دو پسر به نامهای احمد و محمود داشت و مخدوم جهانیان پسر سیدمحمود بود.
از آثار سید جلال الدین فقط می توان به بخشی از کتاب خلاصة العارفین اشاره کرد که مجموعه تقریرات شیخ بهاءالدین زکریا ملتانی است و به صورت خلاصه از زبان سه عارف بزرگ ( شیخ جلال الدین بخاری ، خواجه فریدالدین گنج شکر چِشْتی و خواجه نظام الدین اولیاء ) در سه بخش نقل شده است ( زیدی ، ص 114؛ برای آگاهی از نسخ خطی این کتاب رجوع کنید به منزوی ، ج 3، ص 1432 ) . کتابی نیز از خلیفه محمد رمضان درباره زندگی و کرامات سید جلال الدین ، به نام احوال سیدجلال الدین سرخپوش وجود دارد ( منزوی ، ج 11، ص 1075 ) .
جلالیه . شاخه ای از سهروردیه است و پیروان آن از طرفداران شریعت در طریقت سهروردیه اند؛ یعنی ، به شریعت و اصول و عقاید اسلامی پایبندند ( نوشاهی ، ج 1، ص 153؛ زیدی ، ص 15ـ16 ) . طبق اکثر منابع ، سلسله جلالیه در اصل به جلال الدین بخاری ( میرسرخ ) منسوب است و او را بنیانگذار و مؤسس این سلسله می دانند ( زیدی ، ص 72؛ آریا، ص 45 ) . شوشتری ( ج 1، ص 146 ) پیروان وی را بخاریه خوانده است . اما برخی مخدوم جهانیان را بنیانگذار سلسله جلالیه یا جلالیه بخاریه دانسته اند ( مشکور، ص 311؛ تیتوس ، ص 127 ) .
جلالیان به جلالی فقیر نیز شهرت دارند ( زیدی ، ص 16 ) و بیشتر آنان در اوچ ساکن اند. این سلسله در هندوستان شهرت بسیاری داشته است ( شیروانی ، ص 122 ) . به نوشته شیروانی ، فقیران جلالی خود را شیعه می دانند و به تبرّی قائل اند ( همانجا ) . آنها در دکن ، در محلی اجتماع می کنند که به آن پینوکنداه می گویند ( زیدی ، همانجا ) . آنان هر سال ، در اول جمادی الآخره ، با فقرای سلسله های دیگر جشنی برگزار می کنند و در آن نمایندگانی ، برای زیارت مقابر صوفیان بزرگ به مدت دو سال ، انتخاب می نمایند ( همان ، ص 16ـ17 ) .
سلسله جلالیه یا درویشان جلالی را می توان شاخه ای از اهل فتوت دانست که به تدریج به قلندریه و بعد از آن نیز به خاکساریه جلالی نزدیک شدند ( زرین کوب ، ص 357، 373؛ برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به خاکساریه * ) . جلالیان از اواخر قرن هشتم به بعد به شاخه های کوچک تری تقسیم شدند. از گروههای کوچک تر این سلسله می توان به چیهالتان ، به معنای «چهل اَبدان »، اشاره کرد. آنان ادعا می کنند از بطن زنی زاده شده اند که چهل معجون عشق را نوشیده و صاحب چهل فرزند شده است ( تیتوس ، همانجا ) .
برخی از ویژگیهای آنان عبارت است از:
1 ) در یک مکان مستقر نمی شوند و بیشتر ایشان اوقات خود را به سیاحت می گذرانند ( همانجا ) ؛ 2 ) به نماز و روزه و سایر عبادات ، اهمیت چ . . .

در گویش دری بخاری را چری می گویندchari بر وزن پری

محمد بخاری از محدثین و علمای بزرگ اهل سنت، معاصر امام هادی و امام جواد علیهما سلام و صاحب کتاب اصلی اهل سنت بنام �صحیح بخاری�

Iron stove


کلمات دیگر: