کلمه جو
صفحه اصلی

اجاق


مترادف اجاق : آتشگاه، تنور، دم، منقل، آل، خاندان، دوده، دودمان

برابر پارسی : آتشدان، دیگپایه

فارسی به انگلیسی

oven, range, stove


fireplace used for cooking purposes, kind of oven which is open in front, stove, oven, range

fireplace used for cooking purposes, oven


فارسی به عربی

فرن , موقد

مترادف و متضاد

۱. آتشگاه، تنور، دم، منقل
۲. آل، خاندان، دوده، دودمان


آتشگاه، تنور، دم، منقل


آل، خاندان، دوده، دودمان


hearth (اسم)
منزل، اتشدان، اجاق، کف منقل، کوره کشتی

stove (اسم)
بخاری، کوره، اجاق، گرمخانه، فرخوراک پزی

fireplace (اسم)
بخاری، کانون، اجاق، اتشگاه

oven (اسم)
بخاری، کوره، فر، اجاق، تنور

kiln (اسم)
کوره، اجاق

فرهنگ فارسی

اجاغ: دیگدان، دیگپایه، جائی که دیگ بگذارندبرای پختن چیزی، خاندان ودودمان، مرشدوپیروصاحب کشف وکرامات
( اسم ) ۱ - دیگدان دیگ پایه آتشدان . ۲ - دودمان خاندان آل دوده ( در کردی و نیز در فارسی ) خانواد. مشهور و بنام . ۳ - دهان. مبرز نشیمن مستراح . ۴ - چهارپای. چوبین که ناو. گل کشان را بر آن نهند برای پر کردن گل . ۵ - صاحب کرامت و کشف : ( فلان اجاق است . ) یا اجاق الکتریکی . اجاقی است که برای گرم کردن اشیا و یا پختن اغذیه بکار میرود و قسمت گرم کنند. آن از یک آجر نسوز که دارای شیاری است تشکیل میشود و در آن شیار سیمهای کرم نیکل بشکل مارپیچ قرار گرفته است و دو سر آن به برق وصل میشود و پس از رفع حاجت از آن قطع میگردد . یا اجاق برقی . آلتی که با نیروی برق گرما تولید میکند و برای پختن غذا و جز آن بکار میاید . یا اجاق الکلی . آلتی که با الکل میسوزد و از گرمای آن در پختن استفاده میکنند . یا اجاق خانواده . کانون خانواده مرکز و انجمن خانواده . یااجاق فرنگی . قسمی منقل آهنین با سوراخها در اطراف دیواره که بر آن غذا میپزند . یا اجاق نفتی . آلتی که نفت در آن میسوزد و گرمای آن برای پختن غذا و جز آن بکار میاید . یا اجاق کسی خاموش شدن . بی فرزند شدن بلاعقب ماندن . یا اجاقش کور است . فرزند ندارد نازاست عقیم است .

پدیداری که از آن برای افروختن و نگهداری آتش برای تولید گرما و پخت‌وپز استفاده می‌شد


فرهنگ معین

(اُ ) [ تر. ] ( اِ. ) ۱ - دیگدان ، آتشدان . ۲ - دودمان ، خاندان . ۳ - صاحب کرامات و کشف . ، ~گاز نوعی اجاق که سوخت آن گاز متان است . ، ~برقی نوعی اجاق که با نیروی برق گرما تولید می کند و مثل اجاق گاز برای پختن غذا و جز آن به کار می آید.

لغت نامه دهخدا

اجاق.[ اُ ] ( ترکی ، اِ ) اجاغ. دیگدان. دیگ پایه. آتشدان. || دودمان. خاندان. آل. دوده :
با اُجاق شاه مردان هرکه خصمی میکند
خانه اش را روشنی از خانه روشن کردنست.
واله هروی.
|| دهانه مبرز. نشیمن مستراح. || چهارپایه ای چوبین که ناوه گِل کشان را بر آن نهند برای پر کردن گل. || ( ص ) صاحب کرامات و کشف : فلان اجاق است.
- اجاق الکلی ؛ آلتی طبخ را که با الکل سوزد.
- اجاق فرنگی ؛ قسمی منقل آهنین با سوراخها در اطراف دیواره که بر آن طبخ کنند.
- اجاق نفطی ؛ آلتی طبخ را که با نفط سوزد.

فرهنگ عمید

۱. وسیله ای برای پختن غذا که ظرف غذا را روی آن می گذارند.
۲. [مجاز] خاندان، دودمان.
۳. [قدیمی، مجاز] مرشد، پیر.
۴. [قدیمی، مجاز] صاحب کشف و کرامات.

دانشنامه عمومی

اجاق یا بخاری (به زبان پارسی میانه: برزن /brezan/) ابزاری است که با سوزاندن سوخت، تولید گرما می کند. اجاق های مختلف با سوخت های متفاوت کار می کنند. اجاق گاز و اجاق برقی انواع دیگر این ابزار هستند که برای مصارف آشپزی کاربرد دارند.
تکه های هیزم یا چوب
سوخت های فسیلی
معمولاً در اجاق ها از سوخت هایی مانند:
استفاده می کنند.

فرهنگستان زبان و ادب

{hearth} [باستان شناسی] پدیداری که از آن برای افروختن و نگهداری آتش برای تولید گرما و پخت وپز استفاده می شد

گویش اصفهانی

تکیه ای: kolak / oǰâq
طاری: boxâri
طامه ای: kelak
طرقی: kelak / öǰâq
کشه ای: kelak
نطنزی: kalak


واژه نامه بختیاریکا

وُجاق

پیشنهاد کاربران

کلمه آر در فارسی باستان یعنی آتش ( مثل رشته کوههای آرارات ) و گاه هم منظور محل را دارد و میشود از این نتیجه گرفت که شاید کلمه اجاق ریشه زبان آریایی دارد که طی تلفظ به اجاق تبدیل شده

در پهلوی " بریزن " برابر نسک فرهنگ کوچک پهلوی از مکنزی و برگردان بانو مهشید میرفخرایی.

بریزن:کلمه ی لری بختیاری به معنی
سرخ کردن. درست کردن. آماده کردن ( غذا )





آتشدان

آتشدان، تنور

دیگ پایه

( در افغانستان ) دیگدان


کلمات دیگر: