مترادف منقل : آتشدان، مجمر، ناردان
برابر پارسی : آتشدان
brazier, chafing dish
barbecue, grate
آتشدان، مجمر، ناردان
منقل . [ م ِ ق َ ] (ع ص ) اسب سریع زودزود بردارنده قوائم را. مِنقال . ج ، مَناقِل . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اسبی که در رفتار زود به زود دست وپا را بردارد. ج ، مناقل . (ناظم الاطباء). اسبی که دست و پا را تند بردارد. مُناقِل . (از اقرب الموارد). || (اِ) ابزاری که بدان آتش و یا هر چیزی را نقل دهند. (ناظم الاطباء). زنبر. (مهذب الأسماء).
منقل . [ م ُ ق َ ] (ع ص ) کفش نیک ساخته . || گوسپندی که از علف زاری به علف زاری رود. || بیان کرده شده و تقریرشده . (ناظم الاطباء).
منقل . [ م ُ ق ِ / ق َ ] (ع ص ) درپی کننده نعل و موزه را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). درپی کننده ٔ کفش و موزه . (از ناظم الاطباء) . || رونده از چراگاهی به چراگاه دیگر. (ناظم الاطباء).
منقل . [ م ُ ن َق ْ ق َ ] (از ع ،اِ) صورت برساخته ای است از مَنقَل . سنجر کاشی در بیت زیر منقل را به ضرورت چنین آورده است :
گه در درون شعله و گه شعله در درون
سنجر گهی سمندر و گاهی منقلم .
رجوع به مصطلاحات الشعرا ذیل «اصحاب منقل » و نیز رجوع به آنندراج و بهار عجم ذیل منقل شود.
امیر معزی (دیوان چ اقبال ص 103).
امیر معزی (ایضاً ص 219).
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
نظامی .
مولوی (مثنوی چ رمضانی ص 413).
سعدی .
سعدی .
آتشدان
تکیه ای: meyqal/ manqal
طاری: manqal
طامه ای: manqal
طرقی: manqal
کشه ای: manqal
نطنزی: menqel