کلمه جو
صفحه اصلی

بروج


مترادف بروج : ابراج، برج ها، دژها، قلعه ها، ماهها

فارسی به انگلیسی

tower, sign of the zodiac, [ext.] solar month


عربی به فارسی

زودياک , منطقه البروج , دايره البروج


مترادف و متضاد

ابراج


برج‌ها، دژها، قلعه‌ها


ماهها


۱. ابراج
۲. برجها، دژها، قلعهها
۳. ماهها


فرهنگ فارسی

جمع برج
( اسم ) جمع برج
نام سوره هشتاد و پنجم از قر آن کریم است و آن مکیه می باشد و بیست و دو آیت دارد پس از سوره انشقاق و پیش از سوره طارق واقع است و با آیه ( و السمائ ذات البروج ) آغاز میشود .

لغت نامه دهخدا

بروج . [ ب َرْ وَ ] (اِخ ) شهری در گجرات . (ناظم الاطباء). از مشهورترین شهرهای بحری هند است که از آنجا نیل و لک می آورند. (از مراصدالاطلاع ).


بروج . [ ب ُ ] (اِخ ) (سوره ٔ...) نام سوره ٔ هشتادوپنجم از قرآن کریم است و آن مکیه می باشد و بیست ودو آیت دارد، پس از سوره ٔ انشقاق و پیش از سوره ٔ طارق واقع است و با آیه ٔ «والسماء ذات البروج » آغاز میشود.


بروج . [ ب ُ ] (ع اِ) ج ِبُرج . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). برجها. || کوشکها و قلعه ها. (از آنندراج ). رجوع به برج شود : أینما تکونوا یدرککم الموت و لو کنتم فی بروج مشیدة. (قرآن 4 / 78)؛ هر جا باشید مرگ شمارا درمی یابد اگرچه در برجهای سخت و استوار باشید.
دیار دشمن وی رابه منجنیق چه حاجت
که رعب او متزلزل کند بروج حصین را.

سعدی .


|| منازل آفتاب ، که دوازده برج باشند. رجوع به بروج دوازده گانه در ترکیبات ذیل شود. این لفظ در عبری هم به معنی منزلگاه است و ازبرای منازل آفتاب که اشاره به دوازده برج منطقةالبروج می باشد مستعمل است که در حرکت سالیانه ٔ آفتاب متصور میشود. بروج مذکور در یهودا منظر عبادت بت پرستانه بود.(از قاموس کتاب مقدس ): خدای تعالی قوتی به پیغمبران داده است و قوت دیگر به پادشاهان ... و هرکس که آنرا از فلک و کواکب و بروج داند آفریدگار را از میانه بردارد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 93).
از شکل بروج و از منازل
افتاده سپهر در زلازل .

نظامی .


- بروج آبی ؛ (اصطلاح نجوم ) سرطان و عقرب و حوت است . (از یادداشت دهخدا).
- بروج آتشی ؛ (اصطلاح نجوم ) حمل و اسد و قوس است . (از یادداشت دهخدا).
- بروج اثناعشر ؛ بروج دوازده گانه . رجوع به بروج دوازده گانه در همین ترکیبات شود.
- بروج بادی ؛ (اصطلاح نجوم ) جوزا و میزان و دلو است . (از یادداشت دهخدا).
- بروج ثابته ؛ برج ثور، اسد، دلو و عقرب . (یادداشت دهخدا).
- بروج خاکی ؛ (اصطلاح نجوم ) ثور و سنبله و جدی است . (از یادداشت دهخدا).
- بروج دوازده گانه ؛ عبارتند از: حَمَل ، ثور، جوزا، سرطان ، اسد، سنبله ، میزان ، عقرب ، قوس ، جدی ، دلو و حوت . و رجوع به فلک البروج و منطقةالبروج شود.
- بروج هوایی ؛ بروج بادی . رجوع به بروج بادی در همین ترکیبات شود.
- فلک البروج ؛ فلک ثوابت . منطقةالبروج . رجوع به فلک البروج شود.
- منطقةالبروج ؛ دایره ٔ فلکی که دوازده برج در آن واقع است . فلک البروج . رجوع به منطقةالبروج شود.

بروج. [ ب َرْ وَ ] ( اِخ ) شهری در گجرات. ( ناظم الاطباء ). از مشهورترین شهرهای بحری هند است که از آنجا نیل و لک می آورند. ( از مراصدالاطلاع ).

بروج. [ ب ُ ] ( ع اِ ) ج ِبُرج. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). برجها. || کوشکها و قلعه ها. ( از آنندراج ). رجوع به برج شود : أینما تکونوا یدرککم الموت و لو کنتم فی بروج مشیدة. ( قرآن 4 / 78 )؛ هر جا باشید مرگ شمارا درمی یابد اگرچه در برجهای سخت و استوار باشید.
دیار دشمن وی رابه منجنیق چه حاجت
که رعب او متزلزل کند بروج حصین را.
سعدی.
|| منازل آفتاب ، که دوازده برج باشند. رجوع به بروج دوازده گانه در ترکیبات ذیل شود. این لفظ در عبری هم به معنی منزلگاه است و ازبرای منازل آفتاب که اشاره به دوازده برج منطقةالبروج می باشد مستعمل است که در حرکت سالیانه آفتاب متصور میشود. بروج مذکور در یهودا منظر عبادت بت پرستانه بود.( از قاموس کتاب مقدس ): خدای تعالی قوتی به پیغمبران داده است و قوت دیگر به پادشاهان... و هرکس که آنرا از فلک و کواکب و بروج داند آفریدگار را از میانه بردارد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 93 ).
از شکل بروج و از منازل
افتاده سپهر در زلازل.
نظامی.
- بروج آبی ؛ ( اصطلاح نجوم ) سرطان و عقرب و حوت است. ( از یادداشت دهخدا ).
- بروج آتشی ؛ ( اصطلاح نجوم ) حمل و اسد و قوس است. ( از یادداشت دهخدا ).
- بروج اثناعشر ؛ بروج دوازده گانه. رجوع به بروج دوازده گانه در همین ترکیبات شود.
- بروج بادی ؛ ( اصطلاح نجوم ) جوزا و میزان و دلو است. ( از یادداشت دهخدا ).
- بروج ثابته ؛ برج ثور، اسد، دلو و عقرب. ( یادداشت دهخدا ).
- بروج خاکی ؛ ( اصطلاح نجوم ) ثور و سنبله و جدی است. ( از یادداشت دهخدا ).
- بروج دوازده گانه ؛ عبارتند از: حَمَل ، ثور، جوزا، سرطان ، اسد، سنبله ، میزان ، عقرب ، قوس ، جدی ، دلو و حوت. و رجوع به فلک البروج و منطقةالبروج شود.
- بروج هوایی ؛ بروج بادی. رجوع به بروج بادی در همین ترکیبات شود.
- فلک البروج ؛ فلک ثوابت. منطقةالبروج. رجوع به فلک البروج شود.
- منطقةالبروج ؛ دایره فلکی که دوازده برج در آن واقع است. فلک البروج. رجوع به منطقةالبروج شود.

بروج. [ ب ُ ] ( اِخ ) ( سوره ٔ... ) نام سوره هشتادوپنجم از قرآن کریم است و آن مکیه می باشد و بیست ودو آیت دارد، پس از سوره انشقاق و پیش از سوره طارق واقع است و با آیه «والسماء ذات البروج » آغاز میشود.

فرهنگ عمید

۱. (نجوم ) = برج
۲. هشتاد وپنجمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۲۲ آیه.

دانشنامه عمومی

بروج (سوره). این سوره مکّی است و دارای ۲۲ آیه است.
ترجمهٔ فارسی
باتوجه به این که این سوره از سوره های مکی است چنین به نظر می رسدکه هدف اصلی تقویت روحیه مؤمنان در برابر دشمنان و تشویق آنان به پایمردی واستقامت است.
و در همین رابطه در این سوره داستان اصحاب اخدود را نقل می کند، همانها که خندقها کندند و آتشهای عظیمی در آن افروختند، و مؤمنان را تهدید به شکنجه با آتش کردند، گروهی را زنده زنده در آتش سوزاندند، اما آنها از ایمانشان بازنگشتند.
در قسمت دیگری از این سوره کافرانی را که مؤمنان را تحت فشار قرارمی دهند سخت مورد حمله قرار داده و آنها را به عذاب سوزان جهنم تهدیدمی کند، در حالی که مؤمنان را بشارت به باغهای پرنعمت بهشتی می دهد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی بُرُوجٍ: برجها -بناهای استوار وریشه دار-صورتهای فلکی (کلمه بروج جمع بُرج و برج به معنای آن بنائی است که در چهار گوشه ی قلعهها بنا میکنند و بنیان آن را محکم میکنند تا بتوانند در آن برجها دشمن را دفع کنند و اصل معنای این کلمه ظهور است چون برج هم از راه دور ظا...
معنی مُّشَیَّدَةٍ: مرتفع و استوارشده (بروج مشیدة یعنی برجهای سخت بنیان . مشیدة از تشیید به معنی رفع و بلندی است که اصل آن از " شید " که به معنی گچ است ،میباشد چون به وسیله گچ بناها مرتفع و زینت داده میشوند. بروج مشیدة معنایش بناهای محکم و بلندی است که در چهار کنج ...
ریشه کلمه:
برج (۷ بار)

«بُرُوج» جمع «برج» در اصل، به معنای قصر است، و بعضی آن را به معنای «شیء ظاهر و آشکار» می دانند. نام گذاری قصرها و عمارت های بلند و مرتفع را به این نام، به خاطر وضوح و ظهورشان دانسته اند، به همین جهت، قسمت مخصوصی از دیوار اطراف شهر یا محل اجتماع لشکر که بروز و ظهور خاصی دارد «برج» نامیده می شود، و هنگامی که زن زینت خود را آشکار سازد «تَبَرَّجَتِ الْمَرْأَةُ» می گویند. بعضی از محققین معتقدند: این کلمه از واژه فارسی «بُرز» که معنای بلندی، بزرگی و شکوه است گرفته شده و برج های آسمانی، یا به معنای ستارگان درخشان و روشن آسمان است، یا به معنای «صورت های فلکی»، یعنی مجموعه ای از ستارگان است که در نظر ما شباهت به یکی از موجودات زمینی دارد. و برج های دوازدهگانه، دوازده صورت فلکی است که خورشید در مسیر سالانه خود در هر ماه محاذی یکی از آنها قرار می گیرد (البته خورشید حرکت نمی کند بلکه زمین به دور آن می گردد، ولی به نظر می رسد خورشید جا به جا می شود و محاذی یکی از این صورت های فلکی می گردد). این صورت های دوازده گانه عبارتند از: حمل، ثور، جوزا، سرطان، اسد، سنبله، میزان، عقرب، قوس، جدی، دلو، و حوت، که به ترتیب صورت های گوسفند، گاو، دو پسر بچه که مشغول گردو بازی هستند، خرچنگ، شیر، خوشه، ترازو، عقرب، کمان، بز، دلو و ماهی است.

[ویکی فقه] بروج (ابهام زدایی). بروج ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • سوره بروج، هشتاد و پنجمین سوره قرآن کریم• بروج (برج های آسمان)، در عربی، در معانی گوناگونی مانند دژ، کاخ، ستاره بزرگ و درخشان و در اصطلاح، برج های آسمان
...

[ویکی فقه] بروج (برج های آسمان). برج های آسمان را بروج گویند.
واژه برج در فارسی و عربی مشترک و در فارسی میانه نیز وجود داشته است.
تعریف برج
بنای مرتفع، استوار و قلعه مانند را برج گویند؛ همچنین به هریک از ۱۲ خانه فرضی خورشید (منطقة البروج)، برج اطلاق می شود.
واژه برج در عربی
این واژه در عربی، در معانی گوناگونی مانند دژ، کاخ ، ستاره بزرگ و درخشان ، گشادی چشم ، فاصله میان دو ابرو به کار رفته است.
← وجه اشتراک معانی
...

گویش مازنی

/berooj/ فرار کن

فرار کن


پیشنهاد کاربران

ستارگان

قلعه ها ، برج ها


کلمات دیگر: