کلمه جو
صفحه اصلی

اردل


برابر پارسی : ( آردل ) فرمان بَر

فرهنگ فارسی

( آردل ) ( اسم ) فراشی که مائ مور فرا خواندن و احضار سپاهیان یا متهمان و گناهکاران است اردل . یا آردل بی چوب . ادرار بول که عرصه را بر شخص تنگ کند .
فراشی که برای خواندن و احضار سپاهیان یا گناهکاران یا مدعی علیهم فرستادندی نام راهی است در بختیاری

فرهنگ معین

( آردل ) (دِ ) [ تُر. ] ( اِ. ) فراش ، مأمور اجراء.
(اَ دِ ) ( اِ. ) نک آردل .

(اَ دِ) ( اِ.) نک آردل .


لغت نامه دهخدا

اردل . [ اَ دَ ] (اِخ ) نام قصبه ای بجنوب غربی ده کرد (شهر کرد). || ناحیه ای در کوهستانهای بختیاری در جنوب شرقی کاج . || از نواحی مازندران . رجوع بسفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 129 شود.


اردل . [ اُ دَ ] (اِخ ) اُردال . رجوع بطایفه ٔ شیبانی شود.


( آردل ) آردل. [ دِ ] ( اِ ) فراشی که برای خواندن و احضار سپاهیان یا گناهکاران و یا مدعی علیهم فرستادندی.
- آردل بی چوب ؛ کنایه از بول است آنگاه که تنگ گیرد کسی را.

آردل. [ دَ ] ( اِخ ) نام راهی است در بختیاری که تا مالمیر بسیارتنگ است و برای عبور صعب و قلعه چغاخور نزدیک 700 گز از آردل ارتفاع دارد. و اهل محل اَردَل گویند.
اردل. [ اَ دَ ] ( اِخ ) نام قصبه ای بجنوب غربی ده کرد ( شهر کرد ). || ناحیه ای در کوهستانهای بختیاری در جنوب شرقی کاج. || از نواحی مازندران. رجوع بسفرنامه مازندران و استراباد رابینو ص 129 شود.

اردل. [ اُ دَ ] ( اِخ ) اُردال. رجوع بطایفه شیبانی شود.

فرهنگ عمید

( آردل ) = آردال

دانشنامه عمومی

اردل یکی از شهرهای استان چهارمحال و بختیاری ایران است. این شهر مرکز شهرستان اردل می باشد و در بخش مرکزی این شهرستان واقع شده است.
«سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۸۵، جمعیت تا سطح آبادی ها بر حسب سواد». مرکز آمار ایران. ۱۳۸۵. بایگانی شده از اصلی در ۱۵ نوامبر ۲۰۱۲.
مختصات و بلندی
مردمان اردل لر هستند و به زبان لری(گویش بختیاری) صحبت می کنند.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این شهر ۱۰٬۱۱۳ نفر (در ۲٬۶۴۲ خانوار) بوده است.

پیشنهاد کاربران

" اردل"اردیبهشت ، اردل بهشت آباد، بردر؛
مرکز و زادگاه بختیاریهای اصیل

اردل : بنا بر روایتی در زما نهای قدیم ( چندین قرن و یا احتمالا بیشتر ) زلزله ای در اردل ( یکی از شهرهای استان چهارمحال و بختیاری ) بوقوع می پیوندد که خیلی ویرانی به بار آورد و در اصطلاح بختیاری می گویند : زلزله آن منطقه را ارد . ارد در گویش بختیاری یعنی خورد . ارنیدن :خورد کردن ( خیلی خورد ) . یعنی زلزله منطقه را خورد ( خیلی خورد ) کرد . ارد - ارده - اردل

آردل : سر سخت

مرددلاور - شجاع

شهرستان اردل محل سکونت بخشی ازطوایف ایل قندعلی وایل اسیوندایل دینارانی ودیگراایلات بختیاری

طوایف قندعلی ساکن اردل

طایفه حلیلوند

طایفه جلیلوند

طایفه مدولی

طایفه ورناصری

طایفه صالح بابری

نام قدیم شهراردل شهربختیاری بوده

اردل در معنی بختیاری به مجموعه ای از اسیاب ها اطلاق می گردد با توجه به اینکه در اطراف این شهر ابهای زیادی جاری بوده و اسیاب های زیادی وجود داشته این اسم از مجموعه این اسیاب ها شکل گرفته است البته در قدیم این شهر از سه روستای کنار هم به نام های اردل بردر و بنوار بوده که بعدها در اردل تجمیع شده است

در کاج و رستمی شهر اردل ایل زراسوند ( هیهاوند، کاجی ) ساکن هستند و عده ای هم در شهر اردل


کلمات دیگر: