کلمه جو
صفحه اصلی

کثه

لغت نامه دهخدا

کثه . [ ک َ / ک ُ ث َ ] (اِخ ) کثة. نام شهر حومه ٔ یزد و اصل آن کُثوَة است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). صاحب حدودالعالم گوید: شهرکی است سردسیر با نعمت بسیار بر حد میان پارس و بیابان . در فارسنامه ٔ ابن البلخی جزء اعمال یزد آمده و نوشته است : یزد و اعمال آن چون میبد و نایین و کثه و... جمله از پارس است . (ص 122). صاحب معجم البلدان آن را جزء اعمال یزد با هوایی خوش و میوه ٔ فراوان ذکر می کند و می نویسد: موضعی است در فارس و آن شهری از ولایت یزد ازنواحی استخر است . استخری گوید: از شهرهای بزرگ ناحیه ٔ استخر است در حومه ٔ یزد و ابرقوه . شهری است به کناره ٔ بیابان هوائی خوش دارد و در آنجا فراوانی است وروستاهایش نیز چنین است . غالب بناهایش نوعی عمارات طولانی و دراز از گل است . شهری است با باروی استوار ودر باروی آن دو دروازه از آهن است یکی را باب ایزد و دیگری را باب مسجد گویند به سبب نزدیکی به مسجد جامع که در ربض است و آب آنجا از قنات است تنها نهری دارد که از ناحیه ٔ قلعه می آید از دیهی که در آنجا معدن سرب است . کثه جایی باصفاست در روستایش میوه فراوان است و آن را به اصفهان و دیگر جایها می برند. کوههایش پر از درخت و نبات است که به اطراف حمل می شود. غالب مردم آنجا اهل ادب و کتابتند. (از معجم البلدان ).


کثة. [ ک َ ث ث َ ] (ع ص ) مؤنث کَث ّ.(ناظم الاطباء): لحیة کثة؛ ریش انبوه . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). رجوع به کث شود.


( کثة ) کثة. [ ک َ ث ث َ ] ( ع ص ) مؤنث کَث .( ناظم الاطباء ): لحیة کثة؛ ریش انبوه. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). رجوع به کث شود.
کثه. [ ک َ / ک ُ ث َ ] ( اِخ ) کثة. نام شهر حومه یزد و اصل آن کُثوَة است. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). صاحب حدودالعالم گوید: شهرکی است سردسیر با نعمت بسیار بر حد میان پارس و بیابان. در فارسنامه ابن البلخی جزء اعمال یزد آمده و نوشته است : یزد و اعمال آن چون میبد و نایین و کثه و... جمله از پارس است. ( ص 122 ). صاحب معجم البلدان آن را جزء اعمال یزد با هوایی خوش و میوه فراوان ذکر می کند و می نویسد: موضعی است در فارس و آن شهری از ولایت یزد ازنواحی استخر است. استخری گوید: از شهرهای بزرگ ناحیه استخر است در حومه یزد و ابرقوه. شهری است به کناره بیابان هوائی خوش دارد و در آنجا فراوانی است وروستاهایش نیز چنین است. غالب بناهایش نوعی عمارات طولانی و دراز از گل است. شهری است با باروی استوار ودر باروی آن دو دروازه از آهن است یکی را باب ایزد و دیگری را باب مسجد گویند به سبب نزدیکی به مسجد جامع که در ربض است و آب آنجا از قنات است تنها نهری دارد که از ناحیه قلعه می آید از دیهی که در آنجا معدن سرب است. کثه جایی باصفاست در روستایش میوه فراوان است و آن را به اصفهان و دیگر جایها می برند. کوههایش پر از درخت و نبات است که به اطراف حمل می شود. غالب مردم آنجا اهل ادب و کتابتند. ( از معجم البلدان ).

دانشنامه عمومی

کثه نام قدیمی مرکز ناحیهٔ یزد است که امروز هم یزد نامیده می شود. کثه یکی از مهمترین شهرهای ناحیهٔ اصطخر در ایالت پارس به شمار می رفته است. اصطخری دربارهٔ آن «می گوید کثه مرکز یزد شهری است در حاشیهٔ کویر. دارای هوای خوب و سالم بری است و در عین حال واجد آسایش و تنعم شهرهای بزرگ هم هست. خانه های آن اغلب از گل ساخته شده و سقفهای قوسی دارند. داخل شهر مستحکم و محصون است و دیواری دارد با دو دروازهٔ آهنین. یکی از آنها باب ایزد و دیگری باب المسجد نامیده می شود، بدین دلیل که مسجد جامع در جوار آن قرار گرفته است. شهر و رستاق های آن از نظر عرضهٔ میوه غنی است آن هم چندان که به مقدار زیاد ار آن به اصفهان و مناطق دیگر صادر می کنند. شهر کثه را به نحوی بسیار مطبوع و خوش ساخته اند. قسمت اعظم شهر دارای خط و سواد و اهل ادب هستند، به صورتی که می توانند مقام محرر و منشی را احراز کنند.»


کلمات دیگر: