جایی برای پیرمردها نیست (به انگلیسی: No Country for Old Men) رمانی است که در سال ۲۰۰۵ توسط نویسندهٔ آمریکایی کورمک مک کارتی نوشته شد. عنوان کتاب برگرفته از شعر سفر به بیزانس اثر ویلیام باتلر ییتس است. فیلم جایی برای پیرمردها نیست بر پایه این رمان ساخته شده است.
wiki: ۲۰۰۷ ایالات متحده در گونهٔ جنایی و مهیج، برپایه رمانی با همین نام از کورمک مک کارتی نویسندهٔ آمریکایی و به کارگردانی جوئل و اتان کوئن است. این فیلم در جوایز اسکار ۲۰۰۷ نامزد دریافت ۸ جایزه و برندهٔ ۴ جایزهٔ اسکار بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین فیلم نامه اقتباسی و بهترین بازیگر نقش مکمل مرد گردید.
اسکات رودین
اتان کوئن
جوئل کوئن
فیلم با نماهایی از زمین های بایر غرب تگزاس در سال ۱۹۸۰ آغاز می شود درحالی که صدای روی تصویرِ کلانتر اد تام بل (با بازی تامی لی جونز) را می شنویم که نسبت به افزایش خشونت در زمان جدید نسبت به زمانی که پدرش کلانتر بود افسوس می خورد. وقتی لوئلین ماس (با بازی جاش برولین) دارد در صحرا دنبال شکار می گردد بطور اتفاقی به تعدادی جسد در میانهٔ صحرا برمی خورد، که از یک معاملهٔ نافرجام مواد مخدر به جا مانده اند. یک مکزیکی مجروح که هنوز جانی در بدن دارد از او آب درخواست می کند. لوئلین در آن ناحیه مقدار زیادی مواد مخدر و کیفی حاوی دو میلیون دلار پول می یابد و کیف را در زیر یدک کشی که خانهٔ او و همسرش محسوب می شود مخفی می کند. آنشب عذاب وجدان مانع خوابیدن لوئلین می شود، بنابراین برای رساندن آب به مکزیکی نیمه جان به صحرا بر می گردد، بی خبر از اینکه تعدادی از معامله کنندگان بی رحم مواد در تاریکی شب در آن محل حضور دارند. آن ها لوئلین ماس را با جیپ تعقیب می کنند و او با پای پیاده به سمت رودخانه می گریزد و در آخرین لحظه از خطر مرگ حتمی توسط سگی درنده نجات می یابد. بعد از رهایی از خطر، لوئلین که همچنان مصمم به نگهداری پول است همسرش کارلا جین را به خانهٔ مادرش می فرستند و خودش به متلی در آن نزدیکی می رود و کیف پول را در مجرای تهویهٔ هوای اتاقش پنهان می کند.
آنتون چیگور (با بازی خاویر باردم) آدمکش بی رحم برای پیدا کردن دوبارهٔ پول ها اجیر می شود. در ابتدای فیلم او را دیده ایم که برای فرار از دست پلیس یکی از مأموران نگهبان را به قتل رسانده و سپس برای سرقت یک ماشین، رانندهٔ آن را به وسیلهٔ کپسولی که معمولاً برای کشتن گاوها به کار می رود به قتل رسانده. اکنون او به کمک یک فرستندهٔ رادیویی که در میان کیف پول جاسازی شده در تعقیب پول ها به راه می افتد. شبی که به متل ماس می رسد، چند مکزیکی را که در تعقیب ماس کمین کرده اند با تیراندازی از پا درمی آورد، سپس در جستجوی پول دریچهٔ کانال هوا را با سکه ای باز می کند و درمی یابد که ماس پیش از او با برداشتن پول ها از آنجا گریخته.
چیگور بار دیگر ماس را در هتلی در حاشیهٔ شهر گیر می اندازد و پس از تعقیب و گریزی پرخطر که به خیابان کشیده می شود، ماس موفق می شود از دست این قاتل بیرحم نجات پیدا کند درحالی که هردوی آن ها به سختی مجروح می شوند. ماس به ناچار برای بهبودی در بیمارستان بستری می شود. کارسون ولز، عامل دیگری که برای پس گرفتن پول اجیر شده با دسته گلی به ملاقات لوئلین می آید و پیشنهاد می دهد در مقابل برگرداندن پول، از جان او محافظت خواهد کرد. چیگور ابتدا پای زخمی اش را با داروهایی که دزدیده درمان می کند و سپس به متلی که کارسون ولز در آن اقامت دارد می رود و او را با شکلیک تیری از پا درمی آورد. وقتی که ماس تلفن می کند، چیگور اشاره می کند که کارسون مرده و او می تواند در مقابل افشای مکان پول، از کشتن کارلا جینز همسر ماس صرفنظر کند. اما ماس اعتنایی نمی کند. او قراری ترتیب می دهد تا کارلا جینز را در ال پاسو ملاقات کند و کیف پول را به او بسپارد و از او بخواهد به جای دوری بگریزد، اما زمانی که کارلا به ال پاسو می رسد متوجه می شود ماس کشته شده. آنشب کلانتر بل که همیشه یک قدم عقبتر از ماس و چیگور اتفاقات را تعقیب می کند، در صحنهٔ قتل حاضر می شود و متوجه می شود که قفل در اتاق ماس در متل از جا درآمده. زمانی که بل با احتیاط وارد اتاق نیمه تاریک ماس می شود، چیگور را می بینیم که در پشت در مخفی شده. کلانتر بل در اتاق دریچه کانال تهویه ای را که با سکه باز شده وارسی می کند و بی آنکه متوجه حضور چیگور شود صحنه را ترک می کند.
اسکات رودین
اتان کوئن
جوئل کوئن
فیلم با نماهایی از زمین های بایر غرب تگزاس در سال ۱۹۸۰ آغاز می شود درحالی که صدای روی تصویرِ کلانتر اد تام بل (با بازی تامی لی جونز) را می شنویم که نسبت به افزایش خشونت در زمان جدید نسبت به زمانی که پدرش کلانتر بود افسوس می خورد. وقتی لوئلین ماس (با بازی جاش برولین) دارد در صحرا دنبال شکار می گردد بطور اتفاقی به تعدادی جسد در میانهٔ صحرا برمی خورد، که از یک معاملهٔ نافرجام مواد مخدر به جا مانده اند. یک مکزیکی مجروح که هنوز جانی در بدن دارد از او آب درخواست می کند. لوئلین در آن ناحیه مقدار زیادی مواد مخدر و کیفی حاوی دو میلیون دلار پول می یابد و کیف را در زیر یدک کشی که خانهٔ او و همسرش محسوب می شود مخفی می کند. آنشب عذاب وجدان مانع خوابیدن لوئلین می شود، بنابراین برای رساندن آب به مکزیکی نیمه جان به صحرا بر می گردد، بی خبر از اینکه تعدادی از معامله کنندگان بی رحم مواد در تاریکی شب در آن محل حضور دارند. آن ها لوئلین ماس را با جیپ تعقیب می کنند و او با پای پیاده به سمت رودخانه می گریزد و در آخرین لحظه از خطر مرگ حتمی توسط سگی درنده نجات می یابد. بعد از رهایی از خطر، لوئلین که همچنان مصمم به نگهداری پول است همسرش کارلا جین را به خانهٔ مادرش می فرستند و خودش به متلی در آن نزدیکی می رود و کیف پول را در مجرای تهویهٔ هوای اتاقش پنهان می کند.
آنتون چیگور (با بازی خاویر باردم) آدمکش بی رحم برای پیدا کردن دوبارهٔ پول ها اجیر می شود. در ابتدای فیلم او را دیده ایم که برای فرار از دست پلیس یکی از مأموران نگهبان را به قتل رسانده و سپس برای سرقت یک ماشین، رانندهٔ آن را به وسیلهٔ کپسولی که معمولاً برای کشتن گاوها به کار می رود به قتل رسانده. اکنون او به کمک یک فرستندهٔ رادیویی که در میان کیف پول جاسازی شده در تعقیب پول ها به راه می افتد. شبی که به متل ماس می رسد، چند مکزیکی را که در تعقیب ماس کمین کرده اند با تیراندازی از پا درمی آورد، سپس در جستجوی پول دریچهٔ کانال هوا را با سکه ای باز می کند و درمی یابد که ماس پیش از او با برداشتن پول ها از آنجا گریخته.
چیگور بار دیگر ماس را در هتلی در حاشیهٔ شهر گیر می اندازد و پس از تعقیب و گریزی پرخطر که به خیابان کشیده می شود، ماس موفق می شود از دست این قاتل بیرحم نجات پیدا کند درحالی که هردوی آن ها به سختی مجروح می شوند. ماس به ناچار برای بهبودی در بیمارستان بستری می شود. کارسون ولز، عامل دیگری که برای پس گرفتن پول اجیر شده با دسته گلی به ملاقات لوئلین می آید و پیشنهاد می دهد در مقابل برگرداندن پول، از جان او محافظت خواهد کرد. چیگور ابتدا پای زخمی اش را با داروهایی که دزدیده درمان می کند و سپس به متلی که کارسون ولز در آن اقامت دارد می رود و او را با شکلیک تیری از پا درمی آورد. وقتی که ماس تلفن می کند، چیگور اشاره می کند که کارسون مرده و او می تواند در مقابل افشای مکان پول، از کشتن کارلا جینز همسر ماس صرفنظر کند. اما ماس اعتنایی نمی کند. او قراری ترتیب می دهد تا کارلا جینز را در ال پاسو ملاقات کند و کیف پول را به او بسپارد و از او بخواهد به جای دوری بگریزد، اما زمانی که کارلا به ال پاسو می رسد متوجه می شود ماس کشته شده. آنشب کلانتر بل که همیشه یک قدم عقبتر از ماس و چیگور اتفاقات را تعقیب می کند، در صحنهٔ قتل حاضر می شود و متوجه می شود که قفل در اتاق ماس در متل از جا درآمده. زمانی که بل با احتیاط وارد اتاق نیمه تاریک ماس می شود، چیگور را می بینیم که در پشت در مخفی شده. کلانتر بل در اتاق دریچه کانال تهویه ای را که با سکه باز شده وارسی می کند و بی آنکه متوجه حضور چیگور شود صحنه را ترک می کند.