کلمه جو
صفحه اصلی

بنال وطن

دانشنامه عمومی

بنال وطن (به انگلیسی: Cry, the Beloved Country) نخستین رمان آلن پیتون است که در سال ۱۹۴۸ میلادی منتشر شد و موجب شهرت نویسنده اش گردید. کتاب دربارهٔ مسئلهٔ تبعیض نژادی در آفریقای جنوبی است.
استیون کومالو: کشیشی بومی که برای رهایی پسرش تلاش می کند و در این راه رنج بسیاری می برد.
تئوفیلوس مسی مانگو: کشیشی در ژوهانسبورگ که به کومالو برای یافتن پسرش یاری می رساند.
جان کومالو: برادر استیون در ژوهانسبورگ که در کسب و کار موفق است و برای دفاع از حقوق پایمال شدهٔ سیاهان مبارزه می کند.
ابسالم کومالو: پسر استیون که برای یافتن عمه اش گرترود به ژوهانسبورگ می رود. او آرتور جارویس را به قتل می رساند.
گرترود کومالو: خواهر استیون که در ژوهانسبورگ به خودفروشی می پردازد.
جیمز جارویس: مردی ثروتمند و پدر مقتول، آرتور جارویس. او در نهایت از خانواده کومالو کینه ای به دل نمی گیرد و به اهالی روستای ایندوتشنی یاری می رساند.
آرتور جارویس: پسر جیمز جارویس که توسط ابسالم کومالو کشته می شود. او فعال حقوق سیاه پوستان است و نوشته های او درباره تبعیض نژادی در متن کتاب آورده می شوند.
پدر وینسنت: کشیشی از انگلستان که به استیون کمک می کند.
خانم دیته به: زنی که به استیون کومالو در زمان اقامتش در ژوهانسبورگ پناه می دهد.
دختر (زن ابسالم): دختری نوجوان و حدوداً شانزده ساله که توسط ابسالم باردار شده است. او و ابسالم در زندان ازدواج می کنند.
داستان کتاب دربارهٔ کشیش فقیر و پیری بنام استیون کومالو در روستای محروم و کوچک ایندوتشنی است که برای یافتن پسرش (ابسالم کومالو) به ژوهانسبورگ می رود. او متوجه می شود که پسرش دختر نوجوانی را باردار کرده و مدتی نیز در دارالتأدیب بوده است. کمی بعد پسرش را به جرم قتل یک مرد سفیدپوست بازداشت می کنند و ...

نقل قول ها

بنال وطن نخستین رمان آلن پیتون است.
• تنها یک نیرو است که قدرت واقعی دارد و آن نیروی محبت است. آدمی که عشق می ورزد، دنبال قدرت نمی رود و بنابراین صاحب قدرت اوست. من فقط یک آرزو برای وطنم دارم، زمانی برسد که سیاهپوست و سفیدپوست هیچکدام در پی قدرت و ثروت نباشند، بلکه فقط صلاح مملکت خود را بخواهند و دست به دست هم بدهند و برای چنین هدفی کار کنند.ص ۵۳• چنین است طبیعت زن و چنین است سرنوشت زن، حمل برداشتن، وضع حمل کردن، پرستاری و داغ دیدن.ص ۷۴• دانایان، کتابهای بسیاری می نویسند و کلماتی به کار می برند که فهمش دشوار است. اما هدف زیستن، پایان همه کشش و کوشش ها، فوق تمام دانش بشری است. آه، خدایا، خدا ی من، مرا وامگذار. آری، هر چند در دره ای که مرگ بر آن سایه انداخته است گام می نهم، اگر تو با من باشی، از هیچ شیطان رجیمی باک ندارم.ص ۷۷• کارگر با مزد بیشتر نه تنها قدرت خرید بیشتر دارد، بلکه می تواند بیشتر بخواند، بیشتر فکر کند و بیشتر بخواهد و تا ابد خفقان نگیرد و خود را پست نشمارد.ص ۹۳• اندوه از ترس بهتر است، چونکه ترس همیشه آدم را حقیر می کند، در حالی که اندوه غنی اش می سازد.ص ۱۲۳• در برابر سیل کاری از او ساخته نیست اما خانه ویران را می توان از نو ساخت.ص ۱۲۳• توسعه هر نوع منابعی جایز است، اگر کار بدنی به رضا عرضه شود، اما توسعه هیچگونه منابعی اگر به قیمت جان زحمتکشان تمام شود نمی تواند مجاز باشد. هیچ معدن طلایی نباید استخراج شود، هیچ محصولی در کارخانه نباید ساخته شود، هیچ زراعتی بر روی زمین نباید صورت گیرد. اگر این استخراج و استحصال و کشت و کار، برای ادامه خود به سیاستی نیاز داشته باشند که همواره مزد را پایین نگاه می دارد، هیچکس مجاز نیست با توسل به این وسایل به دارایی خود بیفزاید، در حالی که این افزایش به قیمت تباهی انسان های دیگر تمام می شود؛ و چنین توسعه ای یک نام واقعی دارد و آن استثمار است.ص ۱۵۹• اجتماع همواره به علل منافع خیوش و اگرنه، به علل دیگر، فرزندان خود را طوری بار می آورد که مطیع قانون باشند و هدفها و مقاصد اجتماعی داشته باشند. راه دیگری برای بقای اجتماع وجود ندارد.ص ۱۶۰• برای آن که اعتقاد مسیحی خود را حفظ کنیم ناگزیریم که مقاصد شخصی خود را به خداوند قادر متعال، خالق زمین و آسمان، نسبت دهیم و بگوییم که چون خداوند خود سیاه و سفید را خلق کرده است، پس مشیت یزدانی او بر این قرار گرفته است که ما هم پیشرفت سیاهپوستان را سد کنیم؛ و از این هم دورتر می رویم و خدای قادر را شکر می گذاریم که سیاهپوستان را آفریده است، تا برای سفید پوستان هیزم بشکنند و آب بیاورند؛ و باز هم دورتر می رویم و چنین می پنداریم که برکت خدا، شامل هر عملی است که به قصد محروم داشتن سیاهان از برخورداری آنها از نعماتی که خداوند به ایشان عطا کرده است، اعمال گردد؛ و پا به پای چنین استدلال هایی، دلایل متناقض دیگری هم به کار می بریم تا از اتهام فشار بر آن ها، مبرا شویم.ص ۱۶۹• پول ارزشش را ندارد که به خاطرش سر از پا نشناسیم و کلاهمان را به هوا بیندازیم. پول برای خوردن و پوشیدن و به تماشای یک فیلم رفتن است. پول برای خوشبخت ساختن بچه هاست. پول برای امنیت خاطر، رویاها، امیدها و آرمان هاست. پول برای خریدن میوه های خاک است. خاکی که در آن زاده شده اید.ص ۱۸۷• دیگر از خود نخواهم پرسید که آیا صلاح چنین است و یا چنان، بلکه منحصراْ خواهم پرسید حق کدام است؛ و چنین می کنم نه به این علت که دیگرخواه و شریفم، بلکه بدان علت که عمر بس گذراست و برای باقیمانده این سفر به ستاره ای نیازمندم عاری از فریب، و به قطب نمایی که دروغ نگوید.ص ۱۹۰• برادر، تاریخ که خوانده ای. می دانی که تاریخ به ما می آموزد که مردانی را که کاراصلی بر عهده آنان است، برای ابد در فلاکت نمی توان نگهداشت. اگر این کارگران متعهد بشوند، کیست که بتواند در برابرشان ایستادگی کند؟ص ۲۲۶• پیتون، آلن. بنال وطن. ترجمه سیمین دانشور. تهران: شرکت سهامی انتشارات خوارزمی. چاپ ششم، ۱۳۷۳


کلمات دیگر: