کلمه جو
صفحه اصلی

جلیل صفربیگی

دانشنامه عمومی

جلیل صفربیگی (متولد سوم بهمن سال ۱۳۵۳ در ایلام) شاعر معاصر اهل ایران است.
چرا پرنده نباشم، (مجموعه شعر سپید)، انتشارات اکنون، تهران، ۱۳۸۷
شکلکی برای مرگ، نشر فراگاه، کرج، ۱۳۸۲
و، (مجموعه رباعی)، نشر فراگاه، کرج، ۱۳۸۲
هیچ ، انتشارات هنر سبز، تهران- (چاپ اول) - نشر سپیده باوران (چاپ چهارم) مشهد - ۱۳۸۳
انجیل به روایت جلیل، (چاپ اول مولف) چاپ سوم (سپیده باوران مشهد)۱۳۸۳
کم کم کلمه می شوم، (تا چاپ ششم نشر برگ آذین - ایلام) چاپ نهم سپیده باوران مشهد
سونات بلوط، چاپ اول شاملو مشهد - چاپ سوم - سپیده باوران مشهد۱۳۸۹
اونویسی، برگ آذین (چاپ اول) - سپیده باوران (چاپ سوم)
عاشقانه های یک زنبور کارگر، شعر سپید - نشر نوح نبی - چاپ سوم - ۱۳۸۹
شترها از فینیقیه شیشه آورده اند - شعر سپید - نشر فصل پنجم - تهران - ۱۳۸۹
گاوصندوق بر پشت مورچه کارگر - نشر سپیده باوران - مشهد ۱۳۹۰ - چاپ سوم
نت های تنهایی - سپیده باوران - مشهد - ۱۳۹۱ - چاپ دوم
شین - سپیده باوران - مشهد - ۱۳۹۲ - چاپ دوم
بی تنها - فصل پنجم - شعر سپید - ۱۳۹۲
اپرای گوسفندی (شعر طنز) - فصل پنجم - ۱۳۹۲
۱۲۰*۷۰*۱۸۰ - فصل پنجم ۱۳۹۲
هزج - فصل پنجم - تهران - ۱۳۹۲
او دانش آموخته و دارای مدرک کارشناسی ریاضی است. وی هم اکنون معلم و به تدریس ریاضی اشتغال دارد. اشعار او غالباً در قالب های رباعی و شعر سپید است. از صفربیگی تا کنون بیش از ۳۰ عنوان کتاب شعر، ترجمه، گردآوری و تحقیق منتشر شده است.

نقل قول ها

جلیل صفربیگی (زادهٔ سوم بهمن ۱۳۵۳ در ایلام) شاعر معاصر اهل ایران است.
• عمری است که مشت بر درم می کوبند / پا بر سر و روی باورم می کوبند• با حوصله کیف و چمدانم را بست / انگار که دست و پای جانم را بست• کم نامهٔ خاموش برایم بفرست / از حرف پرم گوش برایم بفرست• لطفاً دو سه سطر زندگی قرض بگیر / لای کلمات مرده را درز بگیر• دریا به سرش زده پری می رقصد / ناهید کنار مشتری می رقصد• سی ساله شدم هنوز کودک هستم / هم بازی باد و بادبادک هستم• یک عمر به اشتباه دعوا کردیم / شیطان و من و گناه دعوا کردیم• تا عشق دوید از دهانم بیرون / نام تو کشید از دهانم بیرون• اسبی که به روی قالی خانهٔ ماست / در تاخت و تاز خالی خانهٔ ماست• زنبیل پر از ترانه در دستش بود / یک نامهٔ عاشقانه در دستش بود• پرواز چه لذتی دارد• مانند علفهای لب مردابیم / خوابیم و همیشه تا کمر در خوابیم• در حنجره های ما صدا را بفشار / صوت و سخن و حرف و هجا را بفشار• هر چند که بیمار تو هستیم همه / دیوانهٔ دیدار تو هستیم همه• هر روز به ما اگر که سر هم بزنی / بر ریشهٔ خواب ما تبر هم بزنی• یک عمر تو زخم های ما را بستی / هر روز کشیدی به سر ما دستی• فریاد حسین را شنیدیم همه / از کوفه به سوی او دویدیم همه• این سنگ خدایان که تبر می شکنند / روزی که بیایی از کمر می شکنند• در اوج یقین اگرچه تردیدی هست / در هر قفسی، کلید امیدی هست• این چشم دریده چشمهٔ فریاد است / پژواک سکوت سنگ ها در باد است• انگار همیشه جای یک تن خالی ست / این بار کسی نیست نه! اصلاً خالی ست• چندی است که سخت از خودم لبریزم / آن گونه که باید از خودم بگریزم


کلمات دیگر: