کلمه جو
صفحه اصلی

بهمن


مترادف بهمن : برف، کولاک، جدی

فارسی به انگلیسی

avalanche, slide


avalanche, bahman, eleventh month having 30 day, slide

avalanche


Bahman is the eleventh month of the Iranian calendar [has 30 days]


فارسی به عربی

انهیار جلیدی

فرهنگ اسم ها

اسم: بهمن (پسر) (فارسی، پهلوی، اوستایی، کردی) (تاریخی و کهن، طبیعت، گل) (تلفظ: bahman) (فارسی: بَهمن) (انگلیسی: bahman)
معنی: نیک اندیش، نیک پندار، راست گفتار، راست کردار، ماه یازدهم از سال شمسی، ( در جغرافیا ) توده عظیمی از برف و یخ، ( در شاهنامه ) پسر اسفندیار، ( در اوستایی، vohumana )، ( در پهلوی، vahuman ) نیک اندیش، به منش، نیک نهاد، ( در گیاهی ) نام گیاهی دو ساله و سبز رنگ با گلی زرد رنگ که ریشه ی آن مصرف دارویی دارد، که از قسمت های بلند کوهستان لغزیده و همراه خود هزاران تن سنگ و مواد دیگر حمل می کند، ( در قدیم ) در فرهنگ ایران قدیم فرشته ای که موکل بر روز و ماه بهمن بوده است، ( در قدیم ) ( در موسیقی ایرانی ) از الحان قدیمی، ( اَعلام ) ) ( در شاهنامه ) پسر اسفندیار که پس از کشته شدن پدر به پادشاهی رسید و به خونخواهی پدر برخاست، ) نام پسر کیقباد، شاعر زردشتی، سراینده ی «قصه ی سنجان»، ( در اعلام ) در روایات ایرانی نام پسر اسفندیار پسر گشتاسب پادشاه کیانی، سراینده ی ' قصه ی سنجان '، نام ماه یازدهم از سال شمسی، نام فرشته نگهبان چهارپایان سودمند، نام روز دوم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام یکی از لحنهای قدیم موسیقی ایرانی، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام ‏پسر اسفندیار پسر گشتاسپ پادشاه کیانی، تخلص شاعر کرد «فریدون بهمن» ( نگارش کردی

(تلفظ: bahman) (پهلوی) نیک اندیش ؛ (در گاه شماری) ماه یازدهم از سال شمسی ؛ (در گیاهی) نام گیاهی دو ساله و سبز رنگ با گلی زرد رنگ که ریشه‌ی آن مصرف دارویی دارد ؛ (در قدیم) در فرهنگ ایران قدیم فرشته‌ای که موکل بر روز و ماه بهمن بوده است ؛ (در قدیم) (در موسیقی ایرانی) از الحان قدیمی؛ (در اعلام) در روایات ایرانی نام پسر اسفندیار پسر گشتاسب پادشاه کیانی ؛ (در اعلام) نام پسر کیقباد ، شاعر زردشتی ، سراینده‌ی ' قصه‌ی سنجان '


مترادف و متضاد

۱. برف، کولاک
۲. جدی


avalanche (اسم)
بهمن، نزول ناگهانی و عظیم هر چیزی

snowslide (اسم)
بهمن، سرسره برفی

snowbreak (اسم)
بهمن

snow devil (اسم)
بهمن

me (ضمير)
به من، مرا، خودم، بمن

برف، کولاک


جدی


فرهنگ فارسی

ابن کیقباد شاعر زردشتی سراینده [ قصه سنجان ] .
ماه یازدهم ازسال خورشیدی، ماه دوم زمستان ، توده برف که دراثروزش بادازکوه میریزد
۱ - ( اسم ) یکی از امشاسپندان ۲ - دومین روز از هر ماه شمسی ( بنام امشاسپند مذکور ) ۳ - یازدهمین ماه سال شمسی و دومین ماه زمستان ( بنام امشاسپند مذکور ) . ۴ - بیخی است سپید رنگ یا سرخ مثل زردک . سابقا ریش. آنرا باسم بهمن سرخ و بهمن سپید در داروها مصرف میکردند بهمنین بهمنان ۵- برف انبوه و لختهای برف که از کوه بتابش آفتاب وزش باد یا انعکاس صوت جدا شود و سرازیر گردد . یا بهمن گردی . ذرات بسیار برف بحالت گرد و غبار که بسبب وزیدن باد بشکل گردباد در می آید وممکنست تلفات بسیار وارد آورد .
دهی از دهستانی صنعاد است که در بخش مرکزی شهرستان آباده واقع است .

فرهنگ معین

(بَ مَ ) [ په . ] ( اِ. ) ۱ - یکی از امشاسپندان . ۲ - دوّمین روز از هر ماه خورشیدی . ۳ - یازدهمین ماه سال خورشیدی و دومین ماه زمستان . ۴ - تودة بزرگ برفی که در اثر صدا یا هر محرک دیگر از کوه فرو می ریزد. ۵ - از الحان قدیم ایرانی . ۶ - گیاهی دو ساله و سبز

(بَ مَ) [ په . ] ( اِ.) 1 - یکی از امشاسپندان . 2 - دوّمین روز از هر ماه خورشیدی . 3 - یازدهمین ماه سال خورشیدی و دومین ماه زمستان . 4 - تودة بزرگ برفی که در اثر صدا یا هر محرک دیگر از کوه فرو می ریزد. 5 - از الحان قدیم ایرانی . 6 - گیاهی دو ساله و سبز رنگ با گلی زرد که ریشة آن مصرف دارویی دارد.


لغت نامه دهخدا

بهمن. [ ب َ م َ ] ( اِخ ) در اوستا «وهومنا» پهلوی «وهومن » مرکب از دو جزو «وهو» بمعنی خوب و نیک و مند از ریشه «من » بمعنی منش پس بهمن بمعنی به منش و نیک اندیش ، نیک نهاد. طبری ( ج 2 ص 4 ) گوید: «تفسیر بهمن بالعربیة «الحسن النیة» وی یکی از امشاسپندان و نخستین آفریده آهورمزداست. در جهان روحانی مظهر اندیشه نیک و خرد و دانائی خداست. دومین ماه زمستان و یازدهمین ماه سال شمسی بنام او بهمن خوانده میشود. و نیز دومین روز از هر ماه خورشیدی بدو نسبت دارد و همچنین بهمن گیاهی است که بقول بیرونی و اسدی طوسی مخصوصاً در جشن بهمنجنه خورده میشد. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ).

بهمن. [ ب َ م َ ] ( اِ ) نام ماه یازدهم از هر سال شمسی. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). ماه یازدهم است از سال شمسی و آن ماه دوم است از فصل زمستان. ( آنندراج ). نام ماه یازدهم از سال شمسی. ( رشیدی ).ماه یازدهم باشد از سال شمسی و آن ماه دوم است از فصل زمستان که مدت ماندن نیر اعظم بود در برج دلو و در دهم این ماه جشن سده بود. ( جهانگیری ) :
به تن ژنده پیل و به جان جبرئیل
به کف ابر بهمن به دل رود نیل.
فردوسی.
پس آنگه سوی خان قارن شدند
همه دیده چون ابر بهمن شدند.
فردوسی.
فرخش باد و خداوندش فرخنده کناد
عید فرخنده و بهمنجنه و بهمن ماه.
فرخی.
چنان کز روی دریا بامدادان
بخار آب خیزد ماه بهمن.
منوچهری.
همی راز گویند تا روز هر شب
ازیرا ز بهمن گل آزار دارد.
ناصرخسرو.
ماه بهمن نبید باید خورد
ماه بهمن نشاط باید کرد.
مسعودسعد.
نی نی که با غم است مرا انس لاجرم
مریم صفت بهار به بهمن درآورم.
خاقانی.
ذخیره ای بنه از رنگ و بوی فصل بهار
که میرسند ز پی رهزنان بهمن و دی.
حافظ.
|| نام روز دویم است از هر ماه شمسی و بنا بر قاعده کلیه ٔفارسیان که چون نام روز با نام ماه موافق آید آن روز را عید گیرند و در این روز جشن سازند و انواع غله ها و گوشتها پزند و گل بهمن سرخ و سفید بر طعامها پاشند و هر دو بهمن را میده کرده با نبات و قند بخورند و بهمن سفید را سائیده با شیر بخورند و آنرا مقوی حافظه دانند و گویند این روز را خاصیت تمام است در کندن گیاهها و بیخهای دوایی از کوهها و صحراها و گرفتن روغنها و کردن بخورها، و نیک است در این روز جامه نو بریدن و پوشیدن و ناخن چیدن و موی پیراستن و عمارت کردن و این روز را بهمنجنه خوانند. ( برهان ) ( جهانگیری ). در دهم این ماه جشن عظیم واقع شده... ( آنندراج )( از ناظم الاطباء ). نام روز دوم از هر ماه شمسی. ( غیاث ) ( رشیدی ) :... چون دو روز از ماه بهمن گذشته بودی بهمنجنه کردندی و این عیدی بودی و بهمن سرخ و زرد بر سر کاسه ها افشاندی. ( فرهنگ اسدی ).

بهمن . [ ب َ م َ ] (اِخ ) پسر پادشاه اردوان . (ولف ) :
مر او را خجسته پسر بود هفت
چو آگه شد از پیش بهمن برفت .

فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 7 ص 1939).


گریزان بشد بهمن اردوان
تنش خسته از تیر و تیره روان .
فردوسی (ص 1941).

بهمن . [ ب َ م َ ] (اِخ ) نام چشمه ای است در جرجان که چون آب از آنجا بردارند و بر کرمی که در توابع آنجاست پای نهند تمام آن آبی که برداشته اند شور و تلخ شود اگرچه یک کس پا نهاده و صد کس آب برداشته باشند.(برهان ) (از ناظم الاطباء). این نام در معجم البلدان و مجمل التواریخ و حدودالعالم نیست و در قابوسنامه صص 28 - 29 آمده : روزی از ولایت ما سخن می پرسید (امیر باالسوار) و عجایب های هر ناحیت می برفت ، می گفتم بروستای گرگان دیهی است در کوهپایه و چشمه ای است از دیه دور، و زنان که آب آرند جمع شوند، هرکس با سبوی و از آن چشمه آب برگیرند و سبوی بر سر نهند و بازگردند، یکی از ایشان بی سبوی همی آید و بر راه اندر همی نگرد و کرمی است سبز اندر زمین های آن دیه ، هرکجا از آن کرم می یافت از راه بیک سو می افکند، تا آن زنان پای بر کرم ننهند که اگر یکی از ایشان پای بر آن کرم نهد و کرم بمیرد آن آب که در سبوی بر سر دارند در حال گنده شود، چنانکه بباید ریختن و بازگشتن و سبوی شستن و دیگر باره آب برداشتن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).


بهمن . [ ب َ م َ ] (اِخ ) نام فرشته ای است که تسکین خشم و قهر دهد وآتش غضب را فرونشاند و او را موکل است بر گاوان و گوسفندان و اکثر چهارپایان و تدبیر امور و مصالحی که در ماه بهمن و روز بهمن واقع میشود به او تعلق دارد.(برهان ) (جهانگیری ). نام ملکی است که تسکین دهد و موکل باشد بر اکثر چهارپایان و تدبیر امور ماه بهمن وروز بهمن کند. (آنندراج ) (غیاث ). فرشته ای است که موکل بر گاو گوسفند و بیشتر چارپایان باشد و تسکین خشم و قهر کند و آتش غضب را فرونشاند. (ناظم الاطباء).


بهمن . [ ب َ م َ ] (اِخ ) نام قلعه ای است در نواحی اردبیل و در قدیم در آنجاساحران و جادوگران بسیار بوده اند. گویند کیخسرو در اول سلطنت خویش طلسمات آنرا شکسته و آن قلعه را فتح کرد. (برهان ) (از غیاث ) (جهانگیری ). نام قلعه ای بود در حوالی اردبیل که کیخسرو آنرا فتح نمود. (جهانگیری ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) :
بمرزی کجا آن دژ بهمن است
همه ساله پرخاش اهریمن است .

فردوسی (ازآنندراج ).



بهمن . [ ب َ م َ ] (اِخ ) نام کوهی است بس بلند. (جهانگیری ) (رشیدی ) (ناظم الاطباء).


بهمن . [ ب َ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان صنعاد است که در بخش مرکزی شهرستان آباده واقع است و 2370 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).


بهمن . [ ب َ م َ ] (اِ) نام ماه یازدهم از هر سال شمسی . (برهان ) (ناظم الاطباء). ماه یازدهم است از سال شمسی و آن ماه دوم است از فصل زمستان . (آنندراج ). نام ماه یازدهم از سال شمسی . (رشیدی ).ماه یازدهم باشد از سال شمسی و آن ماه دوم است از فصل زمستان که مدت ماندن نیر اعظم بود در برج دلو و در دهم این ماه جشن سده بود. (جهانگیری ) :
به تن ژنده پیل و به جان جبرئیل
به کف ابر بهمن به دل رود نیل .

فردوسی .


پس آنگه سوی خان قارن شدند
همه دیده چون ابر بهمن شدند.

فردوسی .


فرخش باد و خداوندش فرخنده کناد
عید فرخنده و بهمنجنه و بهمن ماه .

فرخی .


چنان کز روی دریا بامدادان
بخار آب خیزد ماه بهمن .

منوچهری .


همی راز گویند تا روز هر شب
ازیرا ز بهمن گل آزار دارد.

ناصرخسرو.


ماه بهمن نبید باید خورد
ماه بهمن نشاط باید کرد.

مسعودسعد.


نی نی که با غم است مرا انس لاجرم
مریم صفت بهار به بهمن درآورم .

خاقانی .


ذخیره ای بنه از رنگ و بوی فصل بهار
که میرسند ز پی رهزنان بهمن و دی .

حافظ.


|| نام روز دویم است از هر ماه شمسی و بنا بر قاعده ٔ کلیه ٔفارسیان که چون نام روز با نام ماه موافق آید آن روز را عید گیرند و در این روز جشن سازند و انواع غله ها و گوشتها پزند و گل بهمن سرخ و سفید بر طعامها پاشند و هر دو بهمن را میده کرده با نبات و قند بخورند و بهمن سفید را سائیده با شیر بخورند و آنرا مقوی حافظه دانند و گویند این روز را خاصیت تمام است در کندن گیاهها و بیخهای دوایی از کوهها و صحراها و گرفتن روغنها و کردن بخورها، و نیک است در این روز جامه ٔ نو بریدن و پوشیدن و ناخن چیدن و موی پیراستن و عمارت کردن و این روز را بهمنجنه خوانند. (برهان ) (جهانگیری ). در دهم این ماه جشن عظیم واقع شده ... (آنندراج )(از ناظم الاطباء). نام روز دوم از هر ماه شمسی . (غیاث ) (رشیدی ) : ... چون دو روز از ماه بهمن گذشته بودی بهمنجنه کردندی و این عیدی بودی و بهمن سرخ و زرد بر سر کاسه ها افشاندی . (فرهنگ اسدی ).
فرخ است باد و فرخجسته بود
سده و عید فرخ و بهمن .

فرخی .


رسم بهمن گیر و از نوتازه کن بهمنجنه
ای درخت ملک ، بارت ، عز و بیداصی تنه .

منوچهری .


اورمزد و بهمن و بهمنجنه فرخ بود
فرخت باد اورمزد بهمن و بهمنجنه .

منوچهری .


بهمن روز ای صنم دلستان
بنشین با عاشق در بوستان .

مسعودسعد.


|| گیاهی و رستنی بود که در بهمن و زمستان گل کند و بیخ آن سرخ و سفید است و آنرا بهمنین میگویند و بعضی گویند گلی است که زمستان هم میباشد و داروئی است که بدن را فربه کندو باد را دفع سازد و قوت باه دهد. (برهان ). نام نباتی است که گل کند و آنرا بهمن سرخ و سفید نامند و فارسیان آنرا بخورند و مفید دانند و چون در بهمن روید و گل کند بدین نام نامیده شده است . (آنندراج ). نام دوایی و آن دو قسم باشد یکی بهمن سفید و آن نوعی از زردک صحرائی است و دیگر بهمن سرخ و آن بیخ درخت علی حده است . (غیاث ). نباتی است که در بهمن ماه گل کند و بیخش در دواها بکار برند و دو گونه است سرخ و سفید. (رشیدی ) (از جهانگیری ). گلی است که بزمستان نیز باشد. (صحاح الفرس ). بیخ نباتی است مشابه ترب سطبر بیشترکج میباشد دو قسم است سرخ و سفید. (منتهی الارب ). گیاهی که در این ماه یعنی در ماه یازدهم گل میکند و بیخ آن سرخ و سفید است و در روز جشن بهمن که انواع خورشها ترتیب میدهند گل بهمن سرخ و سفید را میده کرده با نبات و قند میخورند. (ناظم الاطباء). در طب این گیاه معروف است و آن بیخی است سپیدرنگ یا سرخ مثل زردک .(تحفه بحر الجواهر). نام این گیاه در پهلوی «وهومن » است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ) :
نشگفت اگرچه آهوی چین مشک برد هم
چون سر بخورد سنبل و بهمن درآورم .

خاقانی .


|| نام پرده ای است از موسیقی . (برهان ) (آنندراج ) (غیاث ) (جهانگیری ) (ناظم الاطباء) :
بجوش اندرون دیگ بهمنجنه
بگوش اندرون بهمن و قیصران .

منوچهری .


|| برکنده ها و تخته های برف که از کوه بسبب حرارت آفتاب جدا شده و بیفتد. (برهان ) (جهانگیری ). برکنده های برف را گویند که بسبب حرارت از کوه ناگاه بر سر آدمی یا حیوانات فروافتد و هلاک کند. (آنندراج ). برکنده های برف که بواسطه ٔ حرارت آفتاب ناگاه از بالای کوه سرازیر شده فروافتد. (ناظم الاطباء). برف انبوه و لخت های برف که از کوه بتابش آفتاب ، وزش باد یا انعکاس صوت جدا شود و سرازیر گردد. (فرهنگ فارسی معین ). توده ٔ وسیع از برف و یخ در ارتفاعات زیاد که بسبب وزن خود بسرعت بر دامنه ٔ کوه سرازیر میشود. و اغلب هزارهاتن سنگ را با خود می آورد. بهمن ممکن است مخاطرات عظیم ببار آورد و دهکده ها و جاده ها و جنگلهای سر راه خود را معدوم سازد. (دایرة المعارف فارسی ). || بودن آفتاب در برج دلو. (برهان ). ماندن نیر اعظم بود در برج دلو. (آنندراج ). || ابر بارنده . (برهان ) (آنندراج ). || (ص ) مخفف برهمن است که بمعنی راست گفتار و راست کردار باشد. (برهان ) (جهانگیری ). راست گفتار و راست کردار. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || کوچک بسیاردان . (برهان ) (آنندراج ) (جهانگیری ) (ناظم الاطباء). || درازدست . (برهان ) (آنندراج ) (جهانگیری ) (ناظم الاطباء). || (اِ) عقل اول را گویند. (از برهان ). عقل اول است که آنرا صادر اول گویند. (آنندراج ). نام عقل اول که فرشته است . (غیاث ). جمعی از حکمای فرس گفته اند که نام عقل اول است . (رشیدی ). عقل اول چنانچه در شرح دیوان حضرت امیرالمؤمنین (ع ) آورده که عقل نزد مشائین ده است و میگویند که خدا واحد محض است و از واحد محض غیر واحد صادر نمی شده و آن واحد که از خدا صادر شده عقل است که حکمای فرس او را بهمن گویند پس بدین اعتبار بهمن عقل اول باشد. (جهانگیری ). عقل اول . (ناظم الاطباء).

بهمن . [ ب َ م َ ] (اِخ ) در اوستا «وهومنا» پهلوی «وهومن » مرکب از دو جزو «وهو» بمعنی خوب و نیک و مند از ریشه ٔ «من » بمعنی منش پس بهمن بمعنی به منش و نیک اندیش ، نیک نهاد. طبری (ج 2 ص 4) گوید: «تفسیر بهمن بالعربیة «الحسن النیة» وی یکی از امشاسپندان و نخستین آفریده آهورمزداست . در جهان روحانی مظهر اندیشه ٔ نیک و خرد و دانائی خداست . دومین ماه زمستان و یازدهمین ماه سال شمسی بنام او بهمن خوانده میشود. و نیز دومین روز از هر ماه خورشیدی بدو نسبت دارد و همچنین بهمن گیاهی است که بقول بیرونی و اسدی طوسی مخصوصاً در جشن بهمنجنه خورده میشد. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).


بهمن . [ ب َ م َ ] (اِخ ) نام اردشیر پسر اسفندیار. (برهان ). نام بهمن پسر اسفندیاربن گشتاسب که به این صفت متصف بوده بسبب تیمن بهم نامی فرشته ای که مصالح روز بهمن به او متعلق است بدین نام نامیده اند. (آنندراج ) (انجمن آرا). پادشاهی که پسر اسفندیار بود و او را نیز بسبب آن فرشته این نام شده . (غیاث ). پسر اسفندیار را بسبب تیمن بهم نامی فرشته ٔ مذکور بدین نام نامیده اند. (رشیدی ). نام پسر اسفندیار پسر گشتاسب که اردشیر نام داشت . مورخان در تسمیه ٔ او به این اسم وجوهی گفته اند. گروهی گفته اند بسبب راست گفتاری و درست کرداری او را بهمن گفتند و جمعی گفته اند که چون در خردسالی بغایت زیرک و عاقل بسیار بود به این اسم موسوم گشت و فرقه ای آورده اند که دست وی بسیار دراز بود که چون بایستادی بزانوش رسیدی و نیز گفته اند چون به اکثر بلاد دست یافت او را به این نام خواندند. (جهانگیری ) :
همه لشکرش را به بهمن سپرد
وز آنجا خرامید با چند گرد.

فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 6 ص 1548).


سخنهای آن نامور پیشگاه
چو بشنید بهمن بیامد براه .

فردوسی (ایضاً ص 1648).


بدو گفت بهمن که من بهمنم
ز پشت جهاندار رویین تنم .

فردوسی (ایضاً ص 1649).


شنیدم من که برپای ایستاده
رسیدی تا بزانو دست بهمن .

منوچهری .


بهمن اسفندیاری کاخ رستم سیستان
سیستان را بهمن آسا دادی احسنت ای ملک .

خاقانی (دیوان چ سجادی ص 896).


چو بهمن ز زابلستان خواست شد
چپ آوازه افکند و از راست شد.

سعدی .


رجوع به ایران باستان ص 2543 و 2530 و 970 و مزدیسنا شود.

بهمن . [ ب َ م َ ] (اِخ ) نام قلعه ای است در هندوستان . (برهان ) (ناظم الاطباء).


فرهنگ عمید

۱. ماه یازدهم از سال خورشیدی، ماه دوم زمستان.
۲. تودۀ برف که در اثر وزش باد در قسمتی از کوه جمع می شود و ناگهان سرازیر می گردد.
۳. ‹بهمنین، بهمنان› (زیست شناسی ) گیاهی خودرو و خاردار با برگ های بریده که ریشۀ آن مصرف دارویی دارد.
۴. [قدیمی] روز دوم از هر ماه خورشیدی.
۵. [قدیمی] در آیین زردشتی، فرشتۀ موکل بر چهارپایان مفید که ماه بهمن و روز بهمن به نام اوست.
* بهمنِ سرخ: (زیست شناسی ) گیاهی علفی و پایا با ساقه های پرشاخه و گل های چهارتایی.
* بهمنِ سفید: (زیست شناسی ) ریشۀ گیاه بهمن.
* بهمن گردی: [قدیمی] ذرات فراوان برف به حالت غبار که به واسطۀ وزش باد به شکل گردباد درمی آید و گاهی تلفات زیاد وارد می کند.

۱. ماه یازدهم از سال‌ خورشیدی؛ ماه دوم زمستان.
۲. تودۀ برف که در اثر وزش باد در قسمتی از کوه جمع می‌شود و ناگهان سرازیر می‌گردد.
۳. ‹بهمنین، بهمنان› (زیست‌شناسی) گیاهی خودرو و خاردار با برگ‌های بریده که ریشۀ آن مصرف دارویی دارد.
۴. [قدیمی] روز دوم از هر ماه خورشیدی.
۵. [قدیمی] در آیین زردشتی، فرشتۀ موکل بر چهارپایان مفید که ماه بهمن و روز بهمن به نام اوست.
⟨ بهمنِ سرخ: (زیست‌شناسی) گیاهی علفی و پایا با ساقه‌های پرشاخه و گل‌های چهارتایی.
⟨ بهمنِ سفید: (زیست‌شناسی) ریشۀ گیاه بهمن.
⟨ بهمن گردی: [قدیمی] ذرات فراوان برف به حالت غبار که به‌واسطۀ وزش باد به شکل گردباد درمی‌آید و گاهی تلفات زیاد وارد می‌کند.


دانشنامه عمومی

بهمن (در زبان فارسی افغانستان: دَلو)، یازدهمین ماه سال خورشیدی است و در گاه شماری رسمی ایران و افغانستان همواره ۳۰ روز دارد و از روز ۳۰۷م سال آغاز شده و در روز ۳۳۶م سال پایان می یابد. بهمن دومین ماه فصل زمستان است.
۱۹۶۰ – ایران به ۱۷ استان و ۱۴۸ شهرستان تقسیم می شود.
۱۳۸۸ - دیده بان حقوق بشر دولت جمهوری اسلامی را به گسترده ترین سرکوب طی دهه گذشته متهم کرد.
۱۳۲۴ - تأسیس جمهوری کردستان به رهبری قاضی محمد در شهر مهاباد
۱۳۸۸ - افشای نام چهارمین قربانی زندان کهریزک (رامین آقازاده)
۱۳۲۴- لندن - ویشینسکی معاون کمیسر امور خارجه شوروی هر نوع دخالت را در اوضاع داخلی ایران انکار می کند.
۵۵۹ ق.م - کورش بزرگ تاجگذاری می کند و امپراتوری پارس تأسیس می گردد.
۱۳۵۸ - انتخابات نخستین دورهٔ ریاست جمهوری اسلامی ایران که منجر به انتخاب ابوالحسن بنی صدر شد
۱۳۸۹ - آغاز انقلاب مصر با هدف سرنگونی حسنی مبارک.
۱۳۴۱ - انقلاب سفید
۱۳۶۰ - واقعه ۶ بهمن آمل
کشف هفدهمین مقتول مجید سالک محمودی، قاتل زنجیره ای
چاپ کتاب غرور و تعصب، اثر جین آستین.
برگزاری مراسم چهلمین روز درگذشت حسینعلی منتظری
لغو ورود روح الله خمینی به ایران در سال ۵۷ (۱۹۷۹).
۱۳۵۷ - بازگشت سید روح الله خمینی به ایران پس از چهارده سال تبعید
۱۳۶۵ - بمباران دو مدرسهٔ دخترانه در میانه (در استان آذربایجان شرقی) توسط عراق که منجر به کشته شدن ۳۳ دانش آموز و یک خدمتگزار مدرسه شد.
۱۳۶۲ - اعتراف رسمی دولت عراق به حملات هوایی و موشکی شهرهای دزفول، اندیمشک، اهواز، باختران، ایلام، آبادان، شوش، رامهرمز، مسجد سلیمان، بندر امام خمینی و بهبهان
۱۳۲۷ - تیراندازی به محمدرضا پهلوی در دانشگاه تهران و زخمی شدن وی
۱۳۵۷ - انتخابدولت موقت انقلاب اسلامی.
۱۳۶۶ - تأسیس فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران
۱۳۸۷ - پرتاب موفقیت آمیز ماهواره امید (ماهواره تحقیقاتی)
۱۹۱۸ - جدا شدن اکراین از سرزمین شوروی.
۱۹۴۹ - تصرف شهر تاریخی پکن توسط کمونیست های چینی.
۱۹۵۲ - دولت ایران کنسولگری های انگلیس را تعطیل می کند.
۱۹۵۳ - محمد رضا پهلوی نخستین تله اسکی ایران را می گشاید.
۱۹۶۵ - تهران - حسنعلی منصور نخست وزیر در حال بالا رفتن از پله های مجلس شورای ملی با گلوله یکی از فداییان اسلام به نام محمد بخارایی کشته می شود. به گفته اکبر هاشمی رفسنجانی اسلحه برای کشتن منصور را وی شخصاً تهیه کرده بود.
۱۹۱۹ - تأسیس حزب فاشیست ایتالیا توسط موسولینی.
۱۶۶۷ - معاهده تاریخی «بردا» میان انگلیس و هلند به امضا رسید و به موجب آن هلند تمام حقوق و مستعمرات خود در آمریکا را به انگلیس واگذار کرد.
۱۹۴۶ - لندن - ویشینسکی معاون کمیسر امور خارجه شوروی هر نوع دخالت را در اوضاع داخلی ایران انکار می کند.
۱۹۴۷ - اعلام استقلال کشور هند توسط مجلس مؤسسان هندوستان.
۱۹۶۳ – همه پرسی اصول شش گانه انقلاب سفید شاه و ملت و تصویب ان از جانب ملت.
۱۹۴۶ - تهران - احمد قوام السلطنه به فرمان محمد رضا پهلوی نخست وزیر می شود.
۱۹۶۵ - تهران – امیرعباس هویدا نخست وزیر می شود.
۱۹۴۶ - ایران - تولید نفت ۱۹۴۵ بالغ بر ۱۳۰ میلیون بشکه نفت است. شرکت نفت ایران و انگلیس ۵٬۶ میلیون پوند استرلینگ به حساب ایران می ریزد.
۱۹۸۰ - تعطیلی سفارت کانادا در تهران در پی افزایش تنش در روابط ایران و کانادا.
۲۷۱ - آغاز سلطنت سومین پادشاه ساسانی «هرمز اول» پس از مرگ پدرش «شاپور اول».
۱۹۴۲ - امضای قرارداد سه جانبهٔ ایران، روسیه و بریتانیا پس از اشغال ایران توسط روس ها و انگلیس ها.
۱۹۶۴ - اینسبروگ - محمد رضا پهلوی همراه با رئیس جمهور اتریش بازی های المپیک زمستانی را می گشایند.
۱۸۶۰ - دریاچه ویکتوریا در آفریقای شرقی توسط «اسپک» جهان گرد انگلیسی کشف شد.
۱۹۴۳ - نبرد استالینگراد با شکست آلمان و پیروزی شوروی پایان یافت.
۱۹۴۹ - تهران - حزب توده غیرقانونی اعلام می شود.
۲۰۰۴ - تأسیس شبکهٔ اجتماعی فیسبوک توسط مارک زوکربرگ
۱۳۵۷ - انتخاب مهدی بازرگان به نخست وزیری انقلاب.
۱۴۶۰ - سیرالئون در آفریقای غربی توسط «داسنتیرا» جهانگرد پرتغالی کشف شد.
۱۳۶۶ - تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام به فرمان خمینی.
۱۳۸۶ - برکناری عباسعلی عمید زنجانی از ریاست دانشگاه تهران.
۱۳۸۹ برکناری اشمی رفسنجانی از ریاست مجلس خبرگان
۱۹۵۸ - فاجعه هوایی مونیخ رخ داد. در این سانحه ۸ تن از بازیکنان منچستر یونایتد کشته شدند.
۱۲۸۶ - تصویب اولین قانون مطبوعات در مجلس شورای ملی
۱۳۵۷ - دستور ایالات متحده آمریکا به کارکنان خود برای خروج از ایران
۱۳۶۱ - آغاز عملیات والفجر مقدماتی برای دستیابی به شهر العماره عراق
۱۳۸۸ - انتقاد سید حسن خمینی از صدا و سیما به دلیل سوءاستفاده از سید روح الله خمینی
۱۹۱۵ - آغاز نبردهای زمستانی مازوری در کنار دریاچه مازوری لهستان بین ارتش آلمان و ارتش روسیه.
۱۹۴۲ - آغاز فرمانروایی دیکتاتوری ویدکوم کیسلینگ سیاستمدار دست نشاندهٔ آلمان بر نروژ.
۱۳۴۹ - حمله به پاسگاه سیاهکل در شهر سیاهکل توسط چریک های فدایی خلق
۱۳۵۷ - جمعی از پرسنل نیروی هوایی با انجام رژه و خواندن سرود در مقابل روح الله خمینی، با انقلاب و رهبر آن اعلام همبستگی کردند. در نخستین سالروز رژه همافران نیروی هوایی در برابر روح الله خمینی، روز ۱۹ بهمن به عنوان «روز نیروی هوایی» اعلام شد.
۱۳۶۰ - کشته شدن اشرف ربیعی و موسی خیابانی در یک خانهٔ تیمی سازمان مجاهدین خلق در تهران به دست پاسداران.
۱۲۸۵ بغداد: تصرف بغداد و سقوط خلافت عباسی در یورش مغولان به رهبری هلاکو.
۱۷۶۲ کبک: فرانسه این مستعمره خود در شرق کانادا را در معاهده پاریس ۱۷۶۳ به بریتانیا واگذار کرد.
۱۹۹۶ دیپ بلو: این کامپیوتر شطرنج باز اولین بازی خود با گری کاسپاروف را با پیروزی پشت سر گذاشت.
۱۳۵۷ - پیروزی انقلاب ایران و پایان نظام شاهنشاهی در ایران
پایان دهه فجر و انجام راهپیمایی ۲۲ بهمن در ایران (هر ساله در شهرهای ایران در این روز راهپیمایی مردمی با حضور قشرها مختلف مردم انجام می شود).
۱۳۸۸ - تظاهرات هواداران جنبش سبز
۱۳۸۹ - خروج حسنی مبارک از مصر و پیروزی انقلاب مصر.
۶۶۰ پ م - روز سنتی پیدایش ژاپن به دست امپراتور جیمو.
۱۳۶۳ - انجام دومین عملیات هوایی عراق برای نابودی نیروگاه اتمی بوشهر.
۱۳۸۸ - تصویر زن جوان ایرانی که در بالای پشت بام فریاد اعتراضی الله اکبر سر می دهد از عکس های سال جهان شناخته شد.
۱۵۴۱ سانتیاگو: سانتیاگو پایتخت شیلی ساخته شد.
۱۸۱۸ شیلی: اعلام استقلال این کشور از اسپانیا.
۱۹۱۲ چین: به دستور جمهوری چین آخرین امپراتور چین پویی در هفت سالگی در شهر ممنوعه بازداشت خانگی شد.
۱۹۹۹ آمریکا: پایان دادگاه بیل کلینتون با تبرئه او در سنای آمریکا.
۱۳۸۸ - افشای ضرب و شتم علی کروبی
۱۷۳۹ - نادر شاه در نبرد کرنال محمد شاه گورکانی را شکست داد و دهلی را تصرف کرد.
۱۳۵۷ - نخستین تظاهرات اعضای سازمان مجاهدین خلق علیه انقلاب اسلامی و روح اللّه خمینی.
۱۳۶۷ - صدور فتوای روح الله خمینی مبنی بر ارتداد سلمان رشدی نویسندهٔ کتاب آیات شیطانی
۱۳۸۹ - اعتراضات جنبش سبز در ۲۵ بهمن ۱۳۸۹
۱۳۴۵ - خاکسپاری فروغ فرخزاد در گورستان ظهیرالدوله تهران
۱۹۸۹ - شوروی اعلام کرد همهٔ نیروهای نظامی اش از افغانستان خارج شده اند.
۱۳۸۸ - امیررضا عارفی ۲۱ ساله با حکم دادگاه انقلاب محارب شناخته شد و به اعدام محکوم گردید.
۱۳۸۸ - ایران با ۹۰ روزنامه نگار دربند بزرگترین سرکوبگر مطبوعات جهان شناخته شد.
۱۳۶۵ - تغییر رسمی نام باشگاه فوتبال پرسپولیس تهران به پیروزی
۱۳۶۶ - تشکیل شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی در ایران
۱۳۸۷ - سقوط هواپیمای مسافربری ایران ۱۴۰ در حوالی فرودگاه شاهین شهر اصفهان و کشته شدن تمامی پنج سرنشین آن
۱۳۸۸ - صحنه جان سپردن ندا آقاسلطان برنده بهترین فیلم خبری سال شد.
۱۵۶۸ - کلیسای کاتولیک روم تمام مردم هلند یعنی جمعیتی بالغ بر سه میلیون نفر را به اتهام الحاد به مرگ محکوم کرد.
۱۹۵۹ - با سرنگونی رئیس جمهور دیکتاتور کوبا، باتیستا، در ۱ ژانویه، فیدل کاسترو رهبر کوبا شد.
۱۹۹۹ - به دنبال دستگیری عبدالله اوجلان رهبر حزب کارگران کردستان ترکیه، کردهای مبارز در سراسر اروپا سفارتخانه ها را به اشغال درآورده و عده ای را به گروگان گرفتند.
۲۰۰۵ - اجرایی شدن پیمان کیوتو
۱۳۸۸ - تغییر رنگ سبز پرچم ایران در چند مراسم دولتی به رنگ آبی.
۱۹۲۵ - نخستین شماره هفته نامه ادبی نیویورکر منتشر شد.
۱۹۶۴ - تهران - موافقتنامه پترو شیمی بین ایران و انستیتوی فرانسوی نفت امضا می شود.
۲۰۰۰ - مایکروسافت ویندوز ۲۰۰۰ به بازار عرضه شد.
۲۰۰۸ - با وجود مخالفت های فراوان کوزوو (در نقشه) اعلان استقلال
۱۳۵۶ ‐ قیام مردم تبریز به مناسبت چهلم قیام قم
۱۳۸۲ - فاجعه قطار نیشابور، انفجار قطار در ایستگاه خیام در ۱۷ کیلومتری شهر نیشابور که سبب مرگ دست کم ۲۹۵ تن شد.
۱۹۴۶ - احمد قوام السلطنه نخست وزیر به مسکو می رود تا با استالین دیدار کند.
۱۳۸۲ - هفتمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی ایران.
۱۳۸۸ - عملیاتی شدن ناوشکن جماران
۱۹۴۵ - جنگ جهانی دوم: ۳۰۰۰۰ نظامی آمریکایی (در تصویر) به جزیره ایوجیما در مجمع الجزایر ژاپن حمله کردند.
۱۹۷۸ - حمله نیروهای وِیژه مصری به فرودگاه بین المللی لارنکا در کشور قبرس:این عملیات که با هدف دخالت این نیروها برای خاتمه گروگانگیری چندین تبعه مصری صورت گرفت، با کشته شدن ۱۵ تن از این نیروها و انهدام یک فروند هواپیمای ترابری سی-۱۳۰ مصری توسط نیروهای مسلح قبرس به شکست انجامید.
۱۹۸۶ - اولین بخش از ایستگاه فضایی میر در چنین روزی توسط سازمان فضایی اتحاد جماهیر شوروی به فضا پرتاب شد
۱۳۸۹ - اعتراضات جنبش سبز در ۲۵ بهمن ۱۳۸۹
برج فلکی بهمن ماه برج دلو (آبریز) است که یازدهمین برج فلکی از دائرةالبروج است. نماد برج بهمن، آبریز (در انگلیسی Aquarius) نامیده می شود. عنصر این برج هوا است.
در گاه شماری رسمی ایران نام این ماه از نام ماه یازدهم گاه شماری اوستایی نو برگرفته شده است. در گاه شماری زرتشتی دومین روز هر برج نیز بهمن نام دارد و در بهمن روز از بهمن ماه، جشن بهمنگان برگزار می شود. ایزد این ماه امشاسپندبهمن است.
امشاسپندبهمن، در اسطوره های ایرانی و زرتشتی، نخستین و والاترین امشاسپند و سردمدار امشاسپندان است. او ایزد نگهبان مردم، چراگاه ها و چارپایان است. وهومن نزدیک ترین امشاسپند نزد اهورامزدا است.

دانشنامه آزاد فارسی

بهمن (اوستا). بَهمَن (اوستا)
صورت دگرگون شدۀ واژۀ اوستایی وُهُومَه نَه. در زبان اوستایی وُهوُ یعنی نیک و مَه نَه یعنی اندیشه و منش؛ پس بهمن یعنی نیک منش. در تقویم ایران پیش از اسلام و نیز در سالنامه های زردشتی، دومین روز از هر ماه بهمن نام دارد و تقارن روز بهمن از ماه بهمن، روز جشن و شادی است؛ که آن را بَهمَنگان یا بَهمَنجِه نامند. بهمن از اَمشاسپندان یا ایزدان مقدس دین زردشتی است که زردشت را به بارگاه اهورامزدا رهنمون شد. سحرخیزی و کشت و کار از صفات ایزد بهمن شمرده می شود و نیز جامۀ سپید و گل یاسمن سفید نمادهای وی هستند.

بهمن (شاهنامه). بَهمَن (شاهنامه)
از شخصیت های پیچیده و پرچهرۀ داستان های کهن ایرانی . بنابر روایت ، یکی از چهار پسر اسفندیار که به هنگام رفتن اسفندیار به زابل برای دستگیری رستم ، پیغام پدر را برای رستم برد. زال بهمن را به شکارگاه رستم فرستاد. بهمن که از فراز کوه رستم را در حال خوردن گوری بریان و نوشیدن شراب دید از جان پدر خود نگران شد و خواست که خود کار رستم را بسازد. او سنگی بزرگ را سوی رستم پرتاب کرد. رستم این سنگ را با پاشنۀ پا به سویی افکند. بهمن ناگزیر به دیدار رستم شتافت . رستم او را شناخت و مهمانش کرد. قرار شد که اسفندیار در ساحل هیرمند با رستم دیدار کند. اسفندیار در واپسین لحظه های مرگ از رستم خواست که پدروار به آموزش بهمن همت گمارد. رستم، به رغم مخالفت برادرش زواره، این مسئولیت را پذیرفت . پس از چندی، چون جاماسپ آیندۀ بهمن را به گشتاسپ گفت ، گشتاسپ او را از نزد رستم فراخواند و او را شایستۀ نام اردشیر یافت . همین بهمن اردشیر است که مورخان دورۀ اسلامی در روایت های گوناگون با عنوان درازدست از او یاد می کنند. گشتاسپ سرانجام تاج وتخت را به او سپرد. بهمن، پس از نشستن بر تخت ، برای برگرفتن کین اسفندیار، به رغم پوزش خواهی زال، به زابلستان لشکر کشید. زال به پیشواز او آمد، اما بهمن او را به بند کشید و پس از کشتن فرامرز، دستور به غارت زابلستان داد. اما سرانجام به کوشش پشوتن از کردۀ خود پشیمان شد و زال را آزاد کرد. بنابر روایت، بهمن را پسری بود به نام ساسان و دختری به نام همای . بهمن شیفتۀ همای شد و با او ازدواج کرد و او را به شاهی برگزید. ساسان از ایران گریخت و بهمن درگذشت .

بهمن (هواشناسی). بَهمن (هواشناسی)(avalanche)
بَهمن
سقوط یا حرکت تودۀ برف و یخ به سمت پایین دامنۀ شیب دار، تحت نیروی ثقل. سقوط بهمن به علت ناپایداری توده های برف در نواحی کوهستانی رخ می دهد. تغییرات حرارت، صدای ناگهانی یا لرزش های زمین بُرد ممکن است باعث وقوع بهمن، خصوصاً روی شیب های بیش از ۳۵ درجه، شود. با حرکت بهمن، برف فشرده و تبدیل به یخ می شود و امکان دارد سنگ ها را هم به حرکت درآورد و خسارات بیشتری ایجاد کند. بهمن ها، بر اثر لغزه، شیارهایی به صورت گسله هایی طویل، با طول حداکثر یک کیلومتر و عرض ۱۰۰ متر بر دامنۀ کوهستان برجا می گذارند. این لغزه ها، همچون آتش سوزی در جنگل، در ایجاد تنوع زیستی آثار مثبتی هم دارند. بدین ترتیب که با پاک کردن دامنه ها از برف و جنگل های قدیمی کوهستانی، امکان رشدِ گیاهان و بوته هایی را که نمی توانند در سایه زندگی کنند، فراهم می آورند. درنتیجه، کولونی ها احیا و مسیرهایی برای عبور حیات وحش ایجاد می شود. بهمن ها، خصوصاً در نواحی مناسب برای اسکی، خطرآفرین اند. در ۱۹۹۱، بهمنی عظیم تغییر شکلی نظرگیر در ماونت کوک در نیوزیلند ایجاد کرد.

نقل قول ها

بهمن (فیلم). بهمن فیلمی به کارگردانی مرتضی فرشباف، ساخته سال ۱۳۹۳ است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بهمن، نام یازدهمین ماه سال و دومین ماه فصل زمستان در تقویم کنونی ایران و نیز نام دومین روز هرماه شمسی در تقویم ایرانیان باستان می باشد.
بهمن (اوستایی: وُهومنه؛ پهلوی: وُهومَن و وَهمَن)، به معنای «اندیشه نیک»، و به عقیده زردشتیان نخستین امشاسپند و ایزد موکل بر چارپایان سودمند است. برای ایرانیان باستان ـ که بر ۱۲ماه سال و ۳۰ روز ماه نام های ایزدان خود را نهاده بودند ـ هر روزی از هر ماه که نام همان ماه را داشت، خجسته بود. آنان چنین روزهایی را جشن می گرفتند و این جشن ها را با افزودن پسوند نسبتِ «- گان» به نام ماه ها نام گذاری می کردند، همچون تیرگان، مهرگان، بهمنگان و جز آن. بدین ترتیب، در دومین روز ماه بهمن جشن بهمنگان برگذار می شد که در متون دورۀ اسلامی به صورت «بهمنجنه» ضبط شده است.
جشن های بهمن
در این ماه بجز بهمنگان جشن های دیگری هم بود که یکی از مشهورترین آن ها که در روز دهم برگذار می شد، «سده» نام داشت، سبب نام گذاری سده را چنین دانسته اند که از این روز تا پایان سال صد شب و روز (۵۰ شب و ۵۰ روز) فاصله است و برخی هم گفته اند: در این روز شمارِ زادگان کیومرث، نخستین انسن به صدتن رسید، در این روز مردم به یاد رخدادهایی اسطوره ای آتش می افروختند.
← نوشته بیرونی
(۱) ابوریحان بیرونی، الآثارالباقیه، به کوشش پرویز اذکایی، تهران، ۱۳۸۰ش.(۲) ابوریحان بیرونی، التفهیم، به کوشش جلال الدین همایی، تهران، ۱۳۵۲ش.(۳) ابوریحان بیرونی، القانون مسعودی، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۳ق/۱۹۵۴م.(۴) حسن تقی زاده، گاه شماری در ایران قدیم، تهران، ۱۳۱۶ش.(۵) جلال الدین همایی، حواشی و تعلیقات بر التفهیم.(۶) Justi، F، Iranisches Namenbuch، Marburg، ۱۸۹۵.(۷) Nyberg، H S، A Manual of Pahlavi، Wiesbaden، ۱۹۷۴.

[ویکی شیعه] بهمن (ماه). بهمن یازدهمین ماه سال خورشیدی(شمسی) است که در تقویم ایران ۳۰ روز دارد.

واژه نامه بختیاریکا

( بَهمِن ) از گونه ی گیاهان سوزنی شکل گرمسیری
برف رُند؛ بَرفیز؛ هیزشت

پیشنهاد کاربران

بهمن: الهه نیکی ، ماه شادی😍


به::بهترین
من::اندیشه. فکر

به::بهترین
من::منش. فکر. اندیشه

بهمن=به من
بهمن=مرد نیک اندیش

علاوه بر معانی ذکر شده مرد نیک

به من
بهترین تن

علفی خود رو در مناطق گرمسیر لر بختیاری


پارسی شده ی نام محسن. پدر نیکی و یا همان کلمه ابوالحسن

من نظرم درباره ی بهمن اینکه یه ماه خیلی آرامش بخشیه

بهمن= به من
به= خوب یا الهی و میوه به
من=ماندن
بهمن=خوب بودن

فرشته ی آرامش

بهمن
یعنی . فرشته روان

بهمن بمعنی من بهتر یا من برتر. در معنای لغوی کلمه نوعی خودستایی آریایست که من بهترین نیک و رستگارترین در کل خوشبخت ترین مرد زمین را تحت عنوان دارد

بهترین مرد
بهمن نیای مشترک ایل بهمئی از ایلات لر که در دو استان خوزستان و کهگیلویه و بویراحمد سکونت دارند.

بهمن یعنی فرشته ی روان

یازدهمین ماه خورشیدی، مترادف دلو در افغانستان،
در اکستا وهومنه و در پهلوی وهمن به چم یا معنای نیک و خوب، صفت مردانه، در بهمن سال ۵۵۹ ق. م کوورش بزرگ �تاجگذاری می کند و� مادشاهی بزرگ ( امپراتوری ) پارس تأسیس می گردد. در بهمن ۱۳۵۸ اولین رئیس جمهوری ایران ( ابوالحسن بنی صدر ) انتخاب می شود. در تاریخ ششم بهمن ۱۳۴۱ انقلاب سفید پهلوی به وجود آمد. در ۱۲ بهمن سال ۱۳۵۷ ورود امام خمینی و در ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ پیروز انقلاب اسلامی و بهمن نام دومین روز در گنامه پارسی و روز بهمن در ماه بهمن روز وهمن یا روز مرد نیک می باشد.

بهمن=به من
به=خوب
مَن=آنچه مانا باشد
بهمن=خوب همیشگی

بهمن : /bahman/ بَهمن 1 - ( در اوستایی، vohumana ) ؛ 2 - ( در پهلوی، vahuman ) نیک اندیش، به منش، نیک نهاد؛ 3 - ( در گاه شماری ) ماه یازدهم از سال شمسی؛ 4 - ( در گیاهی ) نام گیاهی دو ساله و سبز رنگ با گلی زرد رنگ که ریشه ی آن مصرف دارویی دارد؛ 5 - ( در جغرافیا ) توده عظیمی از برف و یخ، که از قسمت های بلند کوهستان لغزیده و همراه خود هزاران تن سنگ و مواد دیگر حمل می کند؛ 6 - ( در قدیم ) در فرهنگ ایران قدیم فرشته ای که موکل بر روز و ماه بهمن بوده است؛ 7 - ( در قدیم ) ( در موسیقی ایرانی ) از الحان قدیمی؛ 8 - ( اَعلام ) 1 ) ( در شاهنامه ) پسر اسفندیار که پس از کشته شدن پدر به پادشاهی رسید و به خونخواهی پدر برخاست؛ 2 ) نام پسر کیقباد، شاعر زردشتی، سراینده ی �قصه ی سنجان�.

اسم برادرعزیزم بهمن است که خیلی خوش اخلاق وجوانمرداست.

وهومنه، وهمن، بهمن و هومن یکی هستند.
معنی: نیکو، نیک سرشت، مرد نیک، نیک اندیش، منش نیک.
نام یکی از سرداران افراسیاب در شاهنامه.
در آیین زرتشتی نام اولین امشاسپند نیز می باشد که آن ها را فرشتگان مقرب درگاه خداوند می دانند.
وهمن یا وُهومَنَه یا بهمن به معنی اندیشه نیک است که در طرف راست اهورامزدا می نشیند و تقریباً نقش مشاور او را دارد. موکّل و پشتیبان حیوانات سودمند در جهان است. با انسان و اندیشهٔ نیک انسان ارتباط دارد؛ چون مظهری از خرد آفریدگار است. زیرا از طریق اندیشهٔ نیک است که به شناخت دین می توان رسید. او اندیشهٔ نیک را به ذهن آدمیان می برد و ایشان را به سوی آفریدگار رهبری می کند؛ و پس از مرگ نیز روان آدمیان را خوشامد میگویدو آنان را به بالاترین بخش بهشت رهنمون می شود. زردشت نیز از طریق او به درگاه اورمزد بار می یابد. همکاران او در میان ایزدان، ایزد ماه و ایزد گوشورن ( ایزد موکّل بر چهارپایان ) هستند ایزدان رام و سپهر و زروان نیز در زمرهٔ یاران او به شمار آمده اند. او گزارشی روزانه از اندیشه و گفتار و کردار مردمان تهیه می کند. این امشاسپند نرینه و رقیب اهریمنی او اکومن است.

بهمن : منش خوب
بهترین مرد


بهمن مخفف بوهمن است که بر اثر ستگینی و خیزش از قله کوه بطرف دامن گاهی اوقات علاوه بر بستن راه ها و جاده ها و تلفات سنگین روستاهای اطراف را هم در زیر برف مدفن می نماید

بهمن نزول ندارد بلکه نوعی زازله است و نام دیگر ان زلزله می باشد

نامی پسرانه است

بهمن نامی پسرانه

من کورد هستم و برام جالب بود این اسم ریشه فارسی و کوردی داره. خیلی اسممو دوس دارم

سلام من دختر بهمن ماهی هستم آیندنگر ، مهربان، دلسوز، فداکار، آزادی خواه، خوشگل ، درونگرا ، عاشق هنر وغیره. . . خیلی از متولدین این ماه این ویژگی ها رو دارن

بهمن:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " بهمن" می نویسد : ( ( بهمن در پهلوی در ریخت وهمن wahman ، بکار می رفته است. در واژه، به معنی نیک اندیش و نیکومنش است وارونه ی دشمن. این واژه از وهومنه ی اوستایی برآمده است که نام نخستین امشاسپند از شش امشاسپند یا فرشته مهین در آیین زرتشت است. امشاسپندان ویژگی های بنیادین اهورا مزدایند که در شش فرشته ی بهمن، اردیبهشت ، شهریور ، سپندارْمذ ، خرداد و امرداد نمادینه شده اند . در "فرزانگی فروغ "، بهمن نام نخستین برآمده از فروغانْ فروغ ( = نورالانوار ) است. ) )
( ( به تن ژَنده پیل و به جان ، جبرئیل ؛
به دست ، ابر بهمن ؛ به دل ، رود نیل. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 227. )


بَهمَن
در زبان گاهی پیش می آید که دو واژهء ناهم سان از نگر مَئنی لَفزِش ( تلفظ ) شان هم سان می شود .
بَهمَن به مینهء اَندیشهء نیک است :
بَهمَن : بَه - مَن
بَه = نیک ، خوب همریشه با واژهء لایتن :bene, buen که شاید در پارسی بَن بوده باشد.
مَن = اندیشه ، فکر ، که واژه های به نمایان اَرَبی : معنی ، معنا ، معنوی ، معنویت؛ و واژه های انگلیسی : mean , meaning , mental , mention , mind , mentality; واژه های آلمانی :Meinung , meinen , هم ریشه با آن هستند و واژه های : مَنِش ( نامواژه ساخته شده از کارواژهء مَنیدن ) و مَشی به مینهء انسان که مَنِشی بوده و وات " ن" آن با گذشت زمان افتاده است و به انسان مَنِشی یا مَشی میگفتند چون می اندیشد و می فِکرَد ( فکر میکند )
( فکر پارسی است به جُستار فکر بازرَوید ( مراجعه کنید ) .
بَهمَن
به مینهء بَرف سنگین که از بلندی و فَراز به پَستی و زیر و نشیب و پایین فرومی ریزد و سرنگون می شود از بخش های دیگری ساخته شده است :
بَهمَن در اسل بَفمَن و بَرفمَن بوده که با گذشت زمان کوتاه تر و وات های " ر" و " ف" افتاده و دِگَریده شده اند
بهمن< بفمن< برفمن
واژه ء مَن در اینجا به مینهء اندازه بسیار ( مقدار زیاد ) است که در گذشته ها یکای سنگینی ( واحد وزن ) بوده برابر با ۶ هزار گِرَن ( کیلو گرم ) ؛ همین گونه در : خَرمَن و
یکای ( واحد ) پول کِشور اَران ( آذربایجان ) مَنات است که از مَن - آت ساخته شده.
هرچند بایا به بازگویی ( ذکر ) است که مَن = اندیشه و مَن = سنگینی و وَزن هر دو به مینهء اندازه = measure , metre, Mass . messen هستند به این مئنی که هر چیزی در جهان اندازه دارد : اندازه نگه دار که اندازه نکوست ؛ زِ کار زمانه میانه ( اندازهء میانه ) گزین! چه اندیشه و فکر چه سنگینی و وزن!
بُنابراین بَرفمَن = برف بسیار و فراوان و زیاد و سنگین
می گُمانم که نام گذاری ماه یا بُرج یازدهم سال برفمن یا بَفمن است چون برف فراوان می بارد .
در فارسی ( دَری ) افغانستان بَرفمَن را بَرفکوچ می گویند.

برف طوفان یعنی دشمن متولدین فروردین

نام شاهزاده و پهلوان ایرانی در شاهنامه پسر اسفندیار که بسیار بد جنس بود و دشمن خاندان رستم زال زابلی بود
فردوسی می فرماید
ندیدی که بهمن چه بیداد کرد
فرامرز را زنده بر دار کرد شعر را از حفظ نوشتم درست ان در ساهنامه فردوسی است


کلمات دیگر: