کلمه جو
صفحه اصلی

گشتاسپ

فارسی به انگلیسی

masculine proper name in the shahnameh

فرهنگ اسم ها

اسم: گشتاسپ (پسر) (فارسی)
معنی: دارنده اسب از کارافتاده، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر لهراسپ پادشاه کیانی

فرهنگ فارسی

پدر داریوش بزرگ پادشاه هخامنشی .
نام پادشاهی که پدر اسفندیار روئین تن بود .

لغت نامه دهخدا

گشتاسپ. [گ ُ ] ( اِ ) نام برزخی است که میان خلق و خالق باشد برای رسیدن فیض حق. ( آنندراج ). رجوع به گشتاسب شود.

گشتاسپ. [ گ ُ ] ( اِخ ) نام پادشاهی که پدر اسفندیار روئین تن بود. ( آنندراج ) ( غیاث ). نام پنجم پادشاه کیانی که شت زردشت در زمان سلطنت وی مبعوث گردید. ( ناظم الاطباء ). رجوع به گشتاسب و فهرست ایران باستان شود.

گشتاسپ . [گ ُ ] (اِ) نام برزخی است که میان خلق و خالق باشد برای رسیدن فیض حق . (آنندراج ). رجوع به گشتاسب شود.


گشتاسپ . [ گ ُ ] (اِخ ) نام پادشاهی که پدر اسفندیار روئین تن بود. (آنندراج ) (غیاث ). نام پنجم پادشاه کیانی که شت زردشت در زمان سلطنت وی مبعوث گردید. (ناظم الاطباء). رجوع به گشتاسب و فهرست ایران باستان شود.


دانشنامه عمومی

گُشتاسپ یا گُشتاسب یا کی گشتاسپ یا ویشتاسپ یا کی ویشتاسپ (به معنی دارنده اسب آماده) نام فرمانروای بلخ در زمان زرتشت. زرتشت به گشتاسب پناه برد و گشتاسپ دین وی را پذیرفت و از وی پشتیبانی کرد. در گاهان (گاثه ها)، چهار بار از این فرمانروا یاد می شود که سه بار آن به صورت کی گشتاسب است. کی به معنی رئیس عشیره و فرمانروا بوده و عنوان فرمانروایان دودمان کیانیان است که گشتاسب نیز یکی از آنان بوده است. هم چنین گفته اند که عنوان کی (کَوی) در ایران شرقی معنی شاه را داشته است.
نظریه یکسان بودن ویشتاسپ هخامنشی و ویشتاسپ کیانی
از میان پادشاهان قدیم، گشتاسب کسی است که نام او بیشتر از همه در ادبیات پارسی میانه آمده است. وی پسر و جانشینِ لهراسپ بود. در دین کرد آمده است که زرتشت در سی سالگی نخستین الهام را از اهورامزدا دریافت. ده سال بعد هفتمین وحی بر او نازل شد و گشتاسب در همین هنگام آئین مزدیسنا را پذیرفت.
بزرگترین جنگ های این پادشاه، جنگ هایی بود که با ارجاسپ پادشاهِ ترکان (خیونان) کرد. لشکر ارجاسپ از ترکان و چینی یان و دیگر اقوام خارجی ترکیب شده بود. جنگ های سخت با این پادشاه سرانجام به پیروزی گشتاسب و مزدیسنا پایان یافت. بنابر روایتِ بندهش، نبردِ قطعی میان ویشتاسب و ارجاسپ در کوه کومس واقع در مرز سمنان و گرگان رخ داد. پس از پیروزی، گشتاسب پادشاهان بزرگ بی دین را به دین نو خواند و برای هریک نسخه ای از کتاب اوستا همراه با یک مغ فرستاد تا آنان را به مزدیسنا رهبری کنند.
دربارهٔ ویشتاسپ (بشتاسب، بشتاسف، گشتاسپ) طبری، مسعودی، دینوری، حمزه اصفهانی، ابوریحان بیرونی، مطهر بن طاهر مقدسی، ثعالبی، دقیقی، فردوسی و ابن بلخی روایاتی نقل کرده اند. چون سی سال از سلطنت گشتاسپ گذشت زرتشت از آذربایجان به دربار او رفت و دین جدید را در آنجا اظهار کرد و کتاب موسوم به اوستا که با خط زرین بر روی دوازده هزار پوست گاو نر نوشته شده بود، بر پادشاه عرضه کرد.

دانشنامه آزاد فارسی

گُشتاسْپ
(یا: کِی گُشتاسپ؛ به معنی دارندۀ اسب های رمنده ) در شاهنامۀ فردوسی ، پسر لُهراسپ و نبیرۀ کِیکاوس . چون لهراسپ تاج شاهی را به او واگذار نکرد، راه هند پیش گرفت. لُهراسپ زَریر را به دنبال او فرستاد، اما گشتاسپ نخست بازگشت خود را به تاج وتخت مشروط کرد، ولی پس از آن به خواهش زَریر بازگشت . دیری نپایید که گشتاسپ دوباره از دربار پدر گریخت و نزد قِیصَر روم رفت و خود را مردی دبیر معرفی کرد؛ اما او را نپذیرفتند. گشتاسپ سرمایۀ خود را از دست داد و سرانجام به ناچار در روستایی ساکن شد. در همین هنگام ، قیصر در پی یافتن شوهری برای دختر خود کتایون بود. کتایون کسی را نپسندید؛ مگر گشتاسپ را، که در آن جا نام فَرُّخ زاد را بر خود نهاده بود. در این میان، قیصر از لُهراسپ خواست تا باج گزار روم شود. لُهراسپ، سبب جسارت قیصر را حضور گشتاسپ در روم می دانست . زَریر به دربار قیصر رفت و با گفت وگوهایی که انجام گرفت، گشتاسپ و کتایون همراه زریر به ایران آمدند و لهراسپ تاج وتخت را به گشتاسپ داد. کتایون دو پسر آورد که آنان را اسفندیار و پشوتن نام گذاشتند. در این هنگام، زردشت برخاست و گشتاسپ به او گرایید. ارجاسپ ، که تنها هماورد گشتاسپ بود، به او نوشت که زردشت را از درگاه خود برانَد، وگرنه آمادۀ نبرد شود. زریر و اسفندیار به این نامه پاسخی بسیار تند دادند. ارجاسپ روی به ایران نهاد و همه جا را سوخت و غارت کرد. اسفندیار و بستور به نبرد شتافتند. ارجاسپ گریخت . گشتاسپ، اسفندیار را سپهسالاری بخشید. کمی بعد، از اسفندیار سخن چینی شد و گشتاسپ او را به بند کشید. پس ، تاخت وتاز ارجاسپ از سر گرفته شد. گشتاسپ ناچار اسفندیار را آزاد کرد. گشتاسپ پس از پیروزی اسفندیار، او را مأمور رهاکردن خواهران خود از دژ سپید کرد. سپس، او را به دستگیری رستم فرستاد که در نبرد با او کشته شد. آن گاه، گشتاسپ بهمن را، که او نیز پروردۀ رستم بود، جانشین خود کرد و درگذشت . در اوستا نیز (یشت پنجم: کرده های ۲۲، ۲۴،۲۵، ۲۷ و یشت نهم: کرده ۷ و یسنا: هات ۱۲) از گشتاسپ یاد شده.

پیشنهاد کاربران

نام فرمانروای بلخ در زمان زرتشت است که دین پیامبر ایرانی را پذیرفته و از او پشتیبانی می نماید. در گاث ها یا گاهان یا گات ها ، چهار بار از او یاد می شود.
دگر نام های او: گُشتاسب، کی ویشتاسپ، کی گشتاسپ و ویشتاسپ است.

دارنده اسب نر ( گشتاسب )


کلمات دیگر: